اندیشه امین

مباحثی پیرامون حوزه انقلابی

سوره تغابن

سوره تغابن: بیان بحث تقوا و ایمان

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکارانکسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

پیش از این بیان شد که وجود فعل سبح و یسبح بعد از انتهای یک مجموعه، علامت شروع یک مجموعه جدید است که محورش از ابتدای سوره بقره است. سوره تغابن هم بعد از سوره منافقون آمده و با فعل یسبح آغاز شده. پس معلوم می شود که محور این سوره در مقدمه سوره بقره قرار دارد.

از سوی دیگر مشاهده می شود که سوره حدید بر موضوع ایمان به خدا و رسول ص و خضوع در برابر قرآن و انفاق تمرکز کرده و در سوره تغابن نیز به مواردی مشابه اشاره کرده است. پس این دومین نکته ای که باعث می شود به این نتیجه برسیم که محور این سوره در مقدمه سوره بقره قرار دارد.

علاوه بر این، مشاهده می شود که سوره آل عمران که در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده، با سوره تغابن از نظر لفظی در برخی آیات تشابه دارند، مثلا در سوره آل عمران بیان شده: «هو الذی یصورکم فی الارحام...» و در سوره تغابن بیان شده: «...و صورکم فاحسن صورکم» یا آیات دیگر. به این ترتیب به این نتیجه می رسیم که سوره تغابن در محور سوره آل عمران تفصیل داده شده یا به عبارتی محور سوره تغابن مقدمه سوره بقره است.

در مقدمه سوره بقره بحث از مومنین و کافرین و منافقین است. در سوره تغابن از مومنین و کافرین بحث می شود و فراموش نکینیم که بیان شد نفاق شعبه ای از کفر است.

مضافا بر اینکه دیدیدم که با سوره منافقون مجموعه قبلی به پایان رسید و سوره بعد از سوره تغابن (سوره طلاق) با آیه «یا ایها...» آغاز می شود و این نشان می دهد محور سوره طلاق بعد از مقدمه سوره بقره است. پس متوجه می شویم که محور سوره تغابن مقدمه سوره بقره است.

....

از مجموع این سوره تفصیلاتی بیان می شود که با تقوا و ایمان ارتباط دارد.

سوره طلاق

سوره طلاق: تمرکز بر تقوا از خلال بیان قضیه عده مطلقات

محور سوره: آیات 21-25 سوره بقره

 محور سوره طلاق همان محور سوره نساء است. آیاتی که بعد از مقدمه سوره بقره بیان می شود «یا ایها الناس اعبدوا ربکم... و هم فیها خالدون»

این سوره با «یا ایها النبی» شروع می شود و محتوای آیه نشان می دهد که منظور خطاب به امت ایشان است.

ملاحظه می شود که سوره نساء با لفظ «یا ایها الناس اتقوا ربکم» شروع می شود و در آیه اول سوره طلاق جمله «و اتقوا الله ربکم» بیان شده. در سوره طلاق، تمرکز زیادی بر تقوا وجود دارد که این مساله از طریق بیان قضیه عده مطلقات بیان می شود.

سوره تحریم

سوره تحریم: عتاب همسران رسول الله

محور سوره: آیات 26-27 سوره بقره

همانطور که بیان شد، محور سوره تحریم، همان محور سوره مائده است «ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا...  اولئک هم الخاسرون». ملاحظه می شود که در سوره مائده مطالبی درباره وفای به عهد «اوفوا بالعقود» و خوردن از طیباتی که خدا حلال کرده «لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم...» بیان شده سوره تحریم هم مطالبی مشابه دارد.

سوره تحریم به توبه نصوح و جهاد با کافرین و منافین امر می کند که این مطالب با نقض میثاق و قطع ما امر الله به ان یوصل و افساد در زمین ارتباط دارد.

سوره به دو فقره تقسیم می شود. فقره اول با «یا ایها النبی» آغاز شده و با «یا ایها النبی» خاتمه می یابد و فقره دوم با «ضرب الله مثلا» آغاز می شود.

سوره ملک

سوره ملک: اقامه حجت علیه کفر با بیان حکمت خلقت

محور سوره: آیه 28 سوره بقره

پیش از این بیان شد که محور سوره ملک، همان محور سوره انعام است «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون* هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات و هو بکل شیء علیم» و این ارتباط از آیات ابتدایی سوره ملک فهمیده می شود.

همانطور که بیان شد، سوره تغابن در محور سوره آل عمران تفصیل داده شد، سوره طلاق در محور سوره نساء، سوره تحریم در محور سوره مائده، سوره ملک در محور سوره انعام، و در آینده خواهیم دید که سوره قلم در محور سوره اعراف تفصیل داده خواهد شد.

سوره تحریم با بیان دو مثال از دو زن کافر و دو زن مومن به پایان رسید و سوره ملک با اقامه حجت بر علیه کفر و اهل کفر شروع می شود.

محور سوره ملک هر کسی را که به خدا کفر می ورزد را انکار می کند و از خلال ظاهر حیات و عنایت خداوند به مردم علیه او حجت اقامه می کند.

سوره قلم

سوره قلم: بیان حال مومنین و مکذبین به رسول الله ص

محور سوره: آیات 38-39 سوره بقره

همانطور که بیان شد، محور سوره قلم همان محور سوره اعراف است و محور سوره اعراف، همان قاعده کلیه ای است که داستان حضرت آدم علیه السلام یه آن ختم می شود. «قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون* و الذین کفروا بایاتنا اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» و دلیل این، از معانی سوره و آیاتی که دارای الفاظ مشترک بین سوره قلم و سوره اعراف هستند فهمیده می شود.

در محور سوره سه مطلب بیان می شود:

        هدایتی که بر صادق ترین خلق خدا نازل می شود

        مردمی که مومن به این هدایت هستند

        مردمی که کافر و مکذب به این هدایت هستند

و این سوره کسی که هدایت بر او نازل شده را مخاطب قرار می دهد تا آنچه را که مکذبین به او تهمت می زنند را نفی کند و حجت هایی را علیه آنها اقامه کند

.....

سوره های «ن» «ق» و «ص» که با یک حرف مقطعه شروع می شوند، پایان های شبیه به هم دارند (در مورد اینکه این قرآن ذکر است بحث می کنند.) و پیش از این دیدیم که سوره «ص» انتهای مجموعه بود و سوره «ق»هم انتهای مجموعه بود و اکنون هم سوره «ن» (قلم) انتهای مجموعه است.

قسم مفصل (قسم چهارم قرآن)

قسم چهارم قرآن: قسم مفصل

به طور کلی اسم مفصل برای قسم چهارم قرآن مرسوم بوده اما اینکه به طور دقیق این قسم از کجا آغاز می شود اختلافاتی وجود دارد. بعضی مقتقدند که ابتدای قسم چهارم قرآن، از ابتدای سوره ق است اما در این جا ما ابتدای این قسم را از سوره ذاریات گرفته ایم و پیش از این ذکر کردیم که چرا چنین انتخابی کرده ایم. و آنجا بیان کردیم که این اتفاق بین همه وجود دارد که این قسم به یکی ازاین دو دلیل به عنوان قسم «مفصل» نامیده شده:

·         به دلیل کثرت فصول این قسم

·         به دلیل قلت آیات منسوخ در این قسم

·         (مترجم) به دلیل تفصیل چندین و چند باره سوره بقره

اما قول اول طرفداران بیشتری دارد. پس این قسم به عنوان مفصل نامیده شده چرا که فصل (جدایی) های زیادی بین سوره های قبلی و بسم الله سوره بعدی وجود دارد. البته فصل معانی دیگری هم دارد اما می توان منظور از فصل را چیزی که در این تفسیر به نام «مجموعه» شناخته می شود نیز دانست.

این قسم از 15 مجموعه تشکیل شده که هر مجموعه معانی ای از سوره بقره را از ابتدا تا جای معینی توضیح می دهد و هر سوره ای که در یک مجموعه واقع شده، محوری از سوره بقره دارد که آن محور را توضیح می دهد.

مشاهده خواهیم کرد که اکثر محورهای سوره های این قسم، در مقدمه سوره بقره و دو مقطع اول از قسم اول این سوره واقع شده اند و این نشان از اهمیت این معانی به نسبت مجموع معانی قرآنی دارد.

....

پس از بررسی سوره تغابن می توان نتیجه گرفت که سوره تغابن مقدمه مجموعه خودش است (که بیان تفصیلی آن در بیان پایان درباره سوره تغابن خواهد آمد) و به این مناسبت می گوییم: مقدمه سوره بقره، مقدمه ای برای بعد از آن سوره بود و بعد از آن (ادامه سوره بقره) مقدمه ای برای کل قرآن بود و همینطور در هر مرحله ای، تفصیل جدیدی از سوره بقره بیان می شود. چنین تناسبی، بین سوره های مجموعه مفصل وجود دارد به این ترتیب که سوره ای که مقدمه سوره بقره را تفصیل می دهد، مقدمه سوره های بعد از خودش در آن مجموعه هم هست و سوره هایی که محورشان آیه های بعد از مقدمه سوره بقره است، ارتباطشان با سوره مقدمه، همانند ارتباطی است که این دو آیه در سوره بقره دارند.

....

مجموعه اول از قسم چهارم قرآن (قسم مفصل)

مجموعه اول: بیان تقوا و کفر و ضرورت عبادت و شکر

مجموعه اول این قسم از شش سوره ذاریات، طور، نجم، قمر، الرحمن و واقعه تشکیل شده.

سه سوره ابتدایی این مجموعه با قَسَم شروع شده (ذاریات، طور و نجم) و این مجموعه به سوره ای ختم می شود که با «اذا» شروع می شود (سوره واقعه) و اگر در این قسم دقت کنیم، بیشتر از یک مجموعه پیدا می کنیم که با سوره که با اذا شروع شود، ختم می شوند.

پس با استفاده از این نشانه که سوره های ابتدایی این مجموعه با قسم شروع می شوند و این مجموعه به سوره ای که با اذا شروع می شود، ختم می شود، و اینکه بعد از سوره واقعه یک مجموعه جدید شروع می شود (مسبحات) ابتدا و انتهای این مجموعه فهمیده می شود.

پیش از این مشاهده شد که سوره صافات با قسم آغاز شده بود و آیه محور آن سوره در مقدمه سوره بقره بود. همچنین سوره انبیا و آیات ابتدایی آن سوره «اقترب للناس حسابهم...» نیز مشاهده شد. همچنین مشاهده شد که آیه محوری سوره انبیا از مقدمه سوره بقره بود: «ان الذین کفروا سواء علیهم... لا یومنون».

در این مجموعه نیز مشاهده می شود که سه سوره ابتدایی با قسم آغاز شده سپس سوره ای آمده که ابتدایش مشابه سوره انبیا است (سوره قمر) «اقتربت الساعه و انشق القمر» و مضمونش این است که انذار به حال کافرین سودی ندارد و... این موارد نشان می دهد که چهار سوره ابتدایی این مجموعه، مقدمه سوره بقره را تفصیل می دهند.

بعد از مقدمه سوره بقره آیاتی می آید که به توحید الهی و عبادت و شکر نعمتهایش دعوت می کند و با کافران به تحدی می پردازد که اگر می توانند همانند این قرآن را بیاورند و به عذابی که خداوند برای کافرین آماده کرده تذکر داده و به مومنین بشارت می دهد و بر علیه کافران حجت و دلیل اقامه می کند. این مطالب در مقطع اول از قسم اول سوره بقره بیان می شود و سوره های الرحمن و واقعه همه این مطالب را تفصیل می دهند.

خلاصه:

مطالبی که پیش از این گذشت، ما را در مرزبندی این مجموعه و اینکه بدانیم شش سوره ابتدایی این قسم یک مجموعه اند، یاری می کند. اینکه سه سوره ابتدایی این مجموعه با قسم آغاز شده اند، علامت این است که این سوره ها بخش هایی از مقدمه سوره بقره را تفصیل می دهند همانگونه که «زمره الم» در ابتدای قسم سوم قرآن (قسم مثانی) چنین بود.

تشابه ابتدای سوره قمر با ابتدای سوره انبیا، نشان می دهد این دو سوره محور واحدی دارند.

سوره الرحمن و واقعه آیاتی بعد از مقدمه سوره بقره را تفصیل می دهند.

........

مشاهده می شود که سوره های زیادی دارای محور واحدی هستند اما همانطور که بیان شد، هر سوره محورش را از وجهه ای خاص تفصیل می دهد که با سوره دیگری که هم محور است تفاوت دارد.

در این مجموعه به شکل بارزی اوایل سوره بعدی به اواخر سوره قبل متصل است

هر کدام از سه سوره ابتدایی این مجموعه از بخشی از عالم غیب بحث می کنند و همه آنها از روز قیامت و آخرت بحث می کنند

سوره ذاریات

سوره ذاریات: دعوت به ایمان به آخرت

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

«الم* ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین.... و بالاخره هم یوقنون* اولئک علی هدی من ربهم اولئک هم المفلحون» خصوصا بخش پایانی این آیات

در سه سوره ابتدایی قسم چهارم قرآن که با قسم آغاز می شوند، بحثی درباره تقوا و متقین مشاهده می شود

این سوره با نحوه شروع شدنش (که با قسم شروع شده و مسائلی را بیان کرده که برای بشر نا آشناست) و با سیاق کلی اش بر آن است تا قلب بشر را به آسمان متصل کند.

محتوای سوره: این سوره با بیان این مطلب که وعده خداوند درباره آخرت صدق است شروع شده و بیان می کند که محاسبه مردم و مجازاتشان واقع خواهد شد. سپس تناقض اقوال مردم که باعث روی گردانی آنها از حق می شود را بیان کرده و سپس از شک کنندگان و غافلان آخرت صحبت کرده و عذابی که برایشان آماده شده و در ادامه جزای احسانی که برای متقین آماده شده را بیان کرده و در ادامه سوره آیات الهی را در آفاق و انفس و تاریخ ارائه کرده و بر این اساس مردم را به فرار به سوی خدا و توحیدش دعوت کرده و بیان کرده که حکمت خلقت، عبادت است و نسبت به عذاب الهی در دنیا و آخرت به رافضین و کافرین هشدار داده.

ارتباط سوره با محورش: سوره با بیان حال شک کنندگان در آخرت و اسباب شکشان و تفصیل صفات متقین و حکمتی که بر اساس آن عبادت واجب می شود و دعوت به فرار به سوی خدا و توحیدش و... با محورش ارتباط دارد.

سوره طور

سوره طور: ترساندن مکذبین، بشارت به متقین، امر به رسول الله ص برای تحقق تقوا

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

همانند سوره ذاریات 5 آیه اول مقدمه سوره بقره

سوره با مقدمه ای شروع می شود که از آمدن روز قیامت و بعضی از اتفاقاتی که در آن می افتد بحث می کند و متعرض انواع عذابهایی می شود که به مکذبین چشانده می شود. سپس از متقین و چیزهایی که برایشان آماده شده و دلیلی که به سبب آن مستحق این نعمت ها شده اند بحث می کند. سپس رسول الله ص را امر به تذکر دادن کرده و تصورات کافرین را رد می کند. سپس سیر سوره ادامه پیدا می کند تا اینکه با امر به صبر و تسبیح به حمد الهی خاتمه می یابد.

همانطور که ذکر شد محور این سوره همان محور سوره ذاریات است. این سوره بنایی را که سوره ذاریات گذاشته است را کامل می کند. پس اگر سوره ذاریات رسول الله ص را به تذکر دادن امر می کند، و بیان می کند که تذکر دادن برای مومنین سودمند است، پس این سوره به طور مطلق به تذکر دادن امر می کند. یا اگر سوره ذاریات حکمت خلقت را عبادت ذکر می کند، پس این سوره به انواع عبادت امر می کند. یا اگر سوره ذاریات مومنین را اینگونه ذکر می کند که تعداد کمی هستند که در شب عبادت می کنند، پس این سوره به تسبیح به حمد الهی و قیام در شب امر می کند یا...

فلاح متقین در دو چیز نمایان می شود: خلاصی از عذاب و چشیدن نعمت ها. این سوره هر دو مورد را توضیح می دهد.

سوره نجم

سوره نجم: بیان قضیه ایمان و یقین

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکارانکسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

همان محور سوره های ذاریات و طور است. آیات 1-5 سوره بقره

در دو سوره قبل (ذاریات و طور) بیان شد که متقین چه ویژگیهایی دارند (اثباتی) در این سوره بیان می شود که متقین چه ویژگیهایی ندارند. (سلبی) و این مطلب نشان دهنده ارتباط این سه سوره، و تکامل این سه سوره با یکدیگر است که هر سه یک محور واحد دارند.

سوره های ذاریات و طور و نجم هر کدام از بخشی از عالم غیب و روز قیامت بحث می کنند. و از آنجا که ایمان به غیب و ایمان به آخرت از مظاهر تقوا هستند، ارتباط این سوره ها با محور سوره ها مشخص می شود. اما دو سوره اخیر، مناقشه های طویلی با کافرین دارند که این مناقشه در سوره طور مشاهده شد. در سوره نجم هم چنین مناقشه ای مشاهده خواهد شد.

سوره قمر

سوره قمر: بی فایده بودن انذار کافران و جزایشان در دنیا و آخرت

محور سوره: آیات 6-7 سوره بقره

دو آیه بعد از محور سوره های پیشین (آیات 6-7) سوره بقره

از تشابه ابتدای سوره قمر با ابتدای سوره انبیا، متوجه می شویم که این دو سوره محور واحدی دارند. از طرف دیگر با توجه به انتهای سوره نجم و ابتدای سوره قمر، تشابه معنایی بین این دو مشاهده می شود و متوجه می شویم که تشابه معنایی بین سوره قمر با آیات انتهایی سوره نجم وجود دارد.

سوره الرحمن

سوره الرحمن: شناخت خدایی که شایسته شکر است از خلال تذکر به نعمتهای الهی

محور سوره: 21-22

آیات 21 و 22 سوره بقره «یا ایها الناس اعبدو ربکم الذی خلقکم.... و انتم تعلمون»

همانطور که پیش از این در قسم اول سوره بقره ذکر شد، این قسم با همان معانی خاتمه می یابد که با آنها آغاز شده بود. و از ملاحظه و بررسی ابتدا و انتهای آیات این قسم (قسم اول سوره بقره) متوجه می شویم که خداوند در این قسم ذاتش را به ما معرفی کرده و از خلال تذکر به خلقت ما و نعمتهایی که برایمان آفریده، مطالبه کرده که او را به یکتایی عبادت کنیم.

سوره الرحمن تذکری است به همه مطالبی که بیان شد. محور این سوره، دو آیه بعد از مقدمه سوره بقره و امتداد این دو آیه در سوره بقره که به خلق و نعمت های الهی تذکر می دهد است.

سوره الرحمن سوره ای است که با ذکر اسم رحمن خداوند آغاز شده و این بیان اشاره دارد که هر چیزی که در این سوره ذکر شده، اثری از رحمت الهی است. چه آن چیز نعمتش بر بندگانش در دنیا باشد، یا معامله با کافرین به عدل در آخرت باشد، یا بخشش بهشت هایش در آخرت به مومنینی باشد. همه اینها از آثار رحمت الهی است. حتی عذاب الهی در آخرت رحمت است البته رحمتی برای اهل ایمان.

سوره واقعه

سوره واقعه: برانگیختن مردم به عبادت از خلال بیان حال سه دسته در روز قیامت

محور سوره: آیه 21 سوره بقره

همانطور که بیان خواهد شد، محور این سوره یک یا دو آیه نیست بلکه یک مقطع از سوره بقره است، اما به طور خاص می توان به این دو آیه اشاره کرد: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا ... و هو بکل شیء علیم» و این دو آیه با دو آیه قبل از آن «ان الله لا یستحیی ان یضرب... اولئک هم الخاسرون» محور عام سوره را تشکیل می دهند.

همانطور که بیان شد محتوای سوره الرحمن بحث درباره نعمتهای الهی به سه گروه از مردم بود کافرین، مقربین و اهل یمین. سوره واقعه این سه گروه را به طور مبسوط توضیح می دهد.

این سوره با کلامی درباره سابقین آغاز می شود و سپس اهل یمین و در ادامه اهل شمال را بیان می کند و سپس درباره خلقت و نعمت های الهی تذکر می دهد تا حجتی را اقامه کرده باشد. پس دو سوره الرحمن و واقعه کامل کننده یکدیگر هستند.

اگر به مقطع اول قسم اول سوره بقره که پیش از این به عنوان مقطع طریقین معرفی شده بود دقت کنیم متوجه می شویم که در آن مقطع، در ابتدا همه مردم به عبادت الهی دعوت می شوند در حالی که خلقت و نعمت های الهی هم به ایشان تذکر داده می شود «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم ... و هو بکل شیء علیم» این مقطع با اقامه حجت هایی بر خلقت و نعمت های الهی به پایان می رسد، یعنی همانگونه که آغاز شده بود. و پس از اینکه مقدمه سوره بقره مردم را به سه گروه مومنین، کافرین و منافقین تقسیم کرده بود، پس در این مقطع (مقطع طریقین) کافرین و منافقین را یک صنف در نظر می گیرد «و ما یضل به الا الفاسقین... اولئک هم الخاسرون».

سوره الرحمن و سوره واقعه (که محورشان آیات ابتدایی مقطع طریقین است) صفات و ویژگی های اهل جهنم را تذکر داده و مشخص می کنند که اهل بهشت دو گروه هستند. پس این، تفصیل جدیدی است که پیش از این نبود.

............

سوره هایی که ابتدای یکسان دارند، به احتمال زیاد محور واحد دارند و محتوای آنها هم مشابه خواهد بود.  به طور کلی می توان گفت سوره هایی که با «الم» شروع می شوند، محورشان در مقدمه سوره بقره است. یا سوره هایی که با «یا ایها...» آغاز می شوند، محورشان در آیه های بعد از مقدمه سوره بقره است (مقطع اول بعد از مقدمه سوره بقره با یا ایها الناس شروع می شود)

با توجه به اینکه سوره واقعه اولین سوره ای در قرآن است که با (اذا) شروع می شود، در اینجا بیان می کنیم که هر زمانی که سوره ای با اذا شروع شود، محور این سوره در آیات بعد از مقدمه سوره بقره خواهد بود.

بنابر این سوره های واقعه، تکویر، انفطار، انشقاق و زلزال (که همگی با اذا شروع می شوند) بحث از روز قیامت نقطه مشترک آنهاست. و در سوره های عصر و واقعه امر به تسبیح آمده. از این تشابه بین معانی و ابتدای سوره ها مشخص می شود که محورهای واحدی دارند.

پیش از این بیان شد که محور سوره حج آیه بعد از مقدمه سوره بقره است. این سوره با «یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه ...» شروع شده بود. (آیات بعد از مقدمه سوره بقره هم با یا ایها آغاز می شوند.) و بیان شد که محتوای این سوره، تهییج مردم به رفتن به سوی تقوا از خلال تذکر به روز قیامت بود. و الان مشاهده خواهد شد که هر سوره ای که با اذا شروع می شود، قصدش تهییج و تشویق مردم بر عبادت و تقوا و عمل صالح از خلال تذکر به روز قیامت است

مجموعه دوم از قسم چهارم قرآن (قسم مفصل)

مجموعه دوم: بیان وجوب ایمان به خدا و رسول ص

این مجموعه شامل دو سوره حدید و مجادله است و همانطور که مشاهده خواهیم کرد، محور این دو سوره در 27 آیه اول سوره بقره است. در این سوره ها معانی از ایمان و کفر و نفاق بیان می شود. این مجموعه اولین مجموعه از زمره مسبحات و دومین مجموعه قسم مفصل قرآن است.

سوره حدید قضیه ایمان به خدا و رسولش را تعمیق می دهد و به آن امر می کند و به وسیله آن تربیت می کند و معانی را ذکر کرده که به واسطه آن می توان به ایمان به خدا و رسولش دست یافت.

سوره مجادله برای تبیین حکمت تشریع احکام که همان «تعمیق ایمان به خدا و رسولش» است پس از سوره حدید آمده و نمونه هایی از مخالفت و دشمنی با خدا و رسولش را بیان کرده و مواقف مقابل این دشمنی را هم توضیح داده است.

این دو سوره تصور مومنین را از تقوا و فسوق و ایمان و کفر و نفاق تعمیق می بخشند.

سوره حدید

سوره حدید: تعمیق بحث ایمان، نفاق و کفر(صفات کسانی که به خدا و رسولش ایمان می آورند)

محور سوره: 1-20 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (6)

کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی‌کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (7)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پرده‌ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‌ (8)

گروهی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‌ایم.» در حالی که ایمان ندارند.

یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ‌ (9)

می‌خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمی‌دهند؛ (اما) نمی‌فهمند.

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‌ (10)

در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ‌ (11)

و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» می‌گویند: «ما فقط اصلاح‌کننده‌ایم»!

أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لٰکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ‌ (12)

آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولی نمی‌فهمند.

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَ نُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لٰکِنْ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (13)

و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» می‌گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی‌دانند!

وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ‌ (14)

و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات می‌کنند، و می‌گویند: «ما ایمان آورده‌ایم!» (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت می‌کنند، می‌گویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره می‌کنیم!»

اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ‌ (15)

خداوند آنان را استهزا می‌کند؛ و آنها را در طغیانشان نگه می‌دارد، تا سرگردان شوند.

أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ‌ (16)

آنان کسانی هستند که «هدایت» را به «گمراهی» فروخته‌اند؛ و (این) تجارت آنها سودی نداده؛ و هدایت نیافته‌اند.

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَ یُبْصِرُونَ‌ (17)

آنان [ منافقان‌] همانند کسی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولی هنگامی که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانی می‌فرستد و) آن را خاموش می‌کند؛ و در تاریکیهای وحشتناکی که چشم کار نمی‌کند، آنها را رها می‌سازد.

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ‌ (18)

آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنمی‌گردند!

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ‌ (19)

یا همچون بارانی از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود می‌گذارند؛ تا صدای صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).

یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (20)

(روشنائی خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن می‌کند، و صفحه بیابان را) برای آنها روشن می‌سازد، (چند گامی) در پرتو آن راه می‌روند؛ و چون خاموش می‌شود، توقف می‌کنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین می‌برد؛ چرا که خداوند بر هر چیز تواناست.

 

مشاهده خواهد شد که سوره حدید با کلامی درباره خداوند شروع شده و سپس موارد زیر روی آن بنا می شود: امر به ایمان و انفاق، انکار کسی که ایمان نمی آورد و انفاق نمی کند، ترغیب به انفاق، سپس از موضوعی به موضوع دیگر رفته تا به موضوع ارسال رسل و حکمت ارسال رسل می رسد و موقف مردم را در برابر این حکمت بیان کرده و بعضی از اعتقادات غالیه را بیان می کنند و سوره با امر به تقوا و ایمان به رسول صلی الله علیه و آله به پایان می رسد.

در این سوره بحث ایمان به خدا و رسولش و کتاب های آسمانی و روز قیامت به میان می آید همانگونه که بحث از نفاق و اسباب و آثارش و عقوبت اهل آن بحث می شود.

همانگونه که در مقدمه سوره بقره بحث از متقین و کافرین و منافقین بیان می شود، این سوره تصورمان را از قضیه ایمان و نفاق و کفر تعمیق می بخشد.

سوره مجادله

سوره مجادله: صفات کسانی که با خدا و رسولش محاربه می کنند

محور سوره: 26-27 سوره بقره

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ‌ (27)

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند.

 

تشابه بسیار زیادی بین این سوره با سوره مائده وجود دارد. سوره مائده با امر به وفای به عقود شروع می شود و سوره مجادله با روش خطای فک عقد ازدواج. در سوره مائده درباره تعاون بر بر و تقوی سخن به میان آمده، در این سوره نیز. در سوره مائده تصریحی به ذکر حزب الله مشاهده می شود، در این سوره نیز این تصریح وجود دارد. این تشابهات و تشابهات دیگری که دراین مجال بیان نشد، نشان می دهد که محور این سوره با محور سوره مائده یکی است.

محور سوره مائده آیه «ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما... اولئک هم الخاسرون» (26-27 سوره بقره) است. این آیه بیان می کند که سبب اینکه خدا انسان را گمراه می کند، اتصاف انسان به فسوق است، فسقی که نقض عهدی که با خدا بسته، بعد از پیمانش با او، و قطع ما امر الله به ان یوصل و افساد در زمین،  باشد.

بنابراین سوره مائده برای بیان روش هایی برای رهایی از این موارد آمد و طریق هدایت را به شکل ایجابی به سالک نشان داد. معانی که در سوره نساء و امثال آن شرح داده شد. سوره مجادله هم قرار است همین نقش را ایفا کند و انسان سالک را از عوامل گمراهی نجات دهد. پس اگر در سوره حدید معانی ایجابی هدایت معرفی شده بودند، سوره مجادله معانی سلبی را بیان می کند که ممکن است انسان را به گمراهی بکشانند.

در این سوره دو گروه وجود دارند: متقین و فاسقین. فاسقین هم دو گروهند: کافرین و منافقین. پس در این سوره مومنین یکطرف قرار دارند و فاسقین در طرف دیگر.

این آیات در سوره بقره ویژگیهای متقین را بیان می کنند: «الم* ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین* الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون» و این آیه هم در سوره بقره ویژگیهای فاسقین را بیان می کند: «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون». گروه اول مفلحونند و گروه دوم خاسرون. سوره حدید اموری را بیان کرد که به وسیله عمل به آنها، ویژگیهای متقین ایجاد می شوند. سوره مجادله مواردی را برای رهایی از ویژگیهای فاسقین بیان خواهد کرد. این دو سوره در تکامل یکدیگر هستند و در مواردی همپوشانی دارند.

سوره مجادله از یک مقدمه و دو مقطع تشکیل شده که هر مقطع با آیه «ان الذین یحادون الله و رسوله...» از یکدیگر جدا می شوند. از مطلع هر یک از مقاطع می توان کیفیت تکامل سوره های حدید و مجادله را متوجه شد.سوره حدید به ایمان به خدا و رسولش امر می کرد و سوره مجادله از مخالفت با خدا و رسولش بحث خواهد کرد. وهمانطور که بیان شد، این دو سوره صفات دو گروه متقابل را بیان می کنند: متقین و فاسقین، برای تحقق تقوا و رهایی از شر فسوق.

قسم مئین (قسم دوم قرآن)

قسم دوم قرآن: قسم مئین

همانطور که پیش از این بیان شد بر اساس حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله قرآن به چهار بخش: طوال، مئین، مثانی و مفصل تقسیم شده است. اما تا کنون کسی قسم مئین و قسم مثانی را تقسیم بندی نکرده و حدود این دو قسم را مشخص نکرده اما حدود دو قسم طوال و مفصل مشخص شده است.

قسم مئین به عنوان دومین قسم از قرآن کریم، از جایی که قسم طوال به اتمام می رسد، شروع می شود و با توجه به اینکه قسم طوال با سوره «توبه» به اتمام می رسد، پس قسم مئین از سوره «یونس» شروع می شود. اما برای پیدا کردن انتهای این قسم، باید به دو علامت بارز توجه کرد:

        سوره های «قصص» و «نمل» و «شعراء»، «زمره» واحدی از یک قسم را تشکیل می دهند به این دلیل که هر سه این سوره ها با «طا» و «سین» شروع می شوند و از یک نوع هستند و علاوه بر این سوره بعد از قصص، «عنکبوت» است و در این زمره قرار ندارد، به نظر می رسد سوره قصص انتهای قسم دوم قرآن ،و سوره عنکبوت ابتدای قسم سوم قرآن باشد.

        از زمانی که سوره آل عمران توضیح داده شد، متوجه شدیم که سوره هایی که با حروف مقطعه «الم» شروع می شوند، نزدیک است که سوره های ابتدایی قسم باشند. سوره های عنکبوت و روم و لقمان و سجده که در زمره«الم» قرار می گیرند، همگی با «الم» شروع می شوند و به این ترتیب می توان به این نتیجه رسید که سوره عنکبوت ابتدای قسم جدیدی «قسم سوم قرآن» است. و به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که سوره قصص انتهای قسم مئین یعنی انتهای قسم دوم قران است.

به این ترتیب می توان گفت که قسم دوم قرآن، با سوره «یونس» شروع شده و با سوره «قصص» به پایان می رسد.

از خلال تتبع در معانی سوره های این قسم، متوجه خواهیم شد که این قسم از سه مجموعه تشکیل شده:

        مجموعه اول شامل سوره های: یونس، هود، یوسف، رعد و ابراهیم

        مجموعه دوم شامل سوره های: حجر و نحل و اسراء و کهف و مریم

        مجموعه سوم شامل سوره های: طه: انبیاء، حج، مومنون، نور، فرقان، شعراء، نمل و قصص

در ضمن ارائه این قسم، معانی که باعث می شوند سوره ها را در مجموعه های سه گانه تقسیم کنیم، بیان خواهد شد.

پیش از این در قسم طوال مشاهده شد که در ابتدا، معانی سوره بقره یک بار در خود این سوره بیان شد، سپس در ادامه سوره های دیگری بیان شدند و در آن سوره ها، معانی سوره بقره، یک بار به طور کامل و به ترتیبی که در خود سوره بقره بیان شده بود، تفصیل داده شدند به این صورت که:

        سوره آل عمران در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شد

        سوره نساء و مائده و انعام در مقطع اول از قسم اول سوره بقره تفصیل داده شدند

        سوره اعراف در مقطع دوم از قسم اول سوره بقره و همچنین در امتدادات معانی این سوره تفصیل داده شده

        سوره های انفال و توبه هم در آیه ای که فریضه جهاد را واجب کرده بود و دو آیه بعد از آن تفصیل داده شدند.

بر اساس این توضیحات، اولین سوره بعد از سوره بقره در قسم طوال معانی سوره بقره را تفصیل داده، آیات مقدمه سوره بقره را تفصیل داده. و قسم مئین هم پس از یک دور تفصیل کلی سوره بقره، از ابتدای آن شروع کرده و آیه محوری اولین سوره از قسم مئین، در مقدمه سوره بقره قرار دارد و هر مجموعه ای از سوره ها، همینگونه است به این معنی که در هر مجموعه ای از مجموعه های هر یک از اقسام، سوره بقره یک بار از ابتدا و به ترتیب تفصیل داده می شود.

در مورد محور سوره های مجموعه اول (سوره های یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم) از این قسم می توان چنین گفت:

        سوره آل عمران در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده، و در مجموعه اول این قسم هم سوره «یونس» در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده است. (اما این دو تفصیل تفاوت هایی با هم دارند.).

        سوره های نساء، مائده و انعام در اولین مقطع بعد از مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده اند در این قسم هم سوره های هود، یوسف و رعد (که بعد از سوره یونس آمده اند) در مقطع اول بعد از مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده اند.

        سوره های انفال و توبه، در محوری دورتر نسبت به سایر سوره های مجموعه اش تفصیل داده شده اند، در این قسم هم سوره «ابراهیم» در محوری دورتر از محور سایر سوره ها تفصیل داده شده است.

پس از پایان مجموعه اول، مجموعه دوم از سوره های این قسم شروع می شود که شامل سوره های: حجر، نحل، اسراء، کهف و مریم است. در مورد محور این سوره ها می توان چنین گفت:

محور این سوره ها، به ترتیب از ابتدا تا انتهای سوره بقره قرار دارند. محور های این سوره ها در سوره بقره با یکدیگر فاصله دارند اما این محورها با یکدیگر رابطه معنایی و متعینی دارند که در روابط را در اثنای بحث این سوره ها بیان خواهیم کرد.

در این قسم، سوره بقره چند بار و هر بار از یک وجه تفصیل داده می شود. سوره بقره در مجموعه اول، به عنوان مقدمه­ی مجموعه دوم تفصیل داده خواهد شد و تفصیل سوره بقره در مجموعه دوم، بر مطالب بیان شده در مجموعه اول بنا شده. سپس مجموعه سوم بر اساس مطالب دو مجموعه قبل، یک بار دیگر سوره بقره را تفصیل می دهد. هر تفصیل با تفصیل دیگر متعارض نیست، بلکه متکامل است.

.........

سوره حمد به عنوان فاتحه القرآن در ابتدای قرآن ذکر شد و در آن خلاصه شده همه معانی قرآن وجود داشتند، سپس سوره بقره بیان شد و در آن اسلام به صورت مجمل و محکم بیان شد. سپس سوره های هفت گانه بعد از سوره بقره آمدند تا مطالبی که در سوره بقره به صورت مجمل بیان شده بود را (بر اساس ترتیب بیانشان در سوره بقره) تفصیل دهند. سپس قسم دوم قرآن (قسم مئین) آمده تا مطالب بیشتری از چیزهایی که در سوره بقره به صورت مجمل بیان شده بود را تفصیل دهد. در این قسم هم سوره بقره سه بار در سه مجموعه تفصیل داده می شود. و همانطور که مشاهده خواهد شد، خیلی از مطالب، بارها و بارها تکرار شده و خواهند شد که این نشان از اهمیت این مطالب و ضرورت بیانشان دارد و نفس بشری به این مطالب احتیاج دارد.

مجموعه اول قسم دوم قرآن

مجموعه اول: ترسیم طریق هدایت

این مجموعه شامل سوره های زیر است:

سوره یونس: نفی شک از قرآن و تاکید بر اینکه این قرآن هدایت است

سوره هود: معرفی طریق الی الله و هدایت به سوی این راه که همانا عبادت خداست

سوره یوسف: تعمیق ایمان به قرآن و بیان ضرورت هدایت به وسیله آن

سوره رعد: بیان این مطلب که هدایت و ضلالت سنت های الهی هستند پس کسی که از سنت ضلالت دوری کند و از هدایت تبعیت کند هدایت می شود. کسی گمان نکند که هدایت بدون هادی امکان پذیر است. در ادامه این سوره معنی سیر در طریق هدایت را بیان می کند.

سوره ابراهیم: تفصیل همه مواردی که در این مجموعه مطرح شد.

سوره یونس

سوره یونس:نفی شک از قرآن و تاکید بر اینکه این قرآن هدایت است

محور سوره: 1-2 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

همانطور که بیان شد محور این سوره، آیه ابتدای سوره بقره است. پیش از این سوره آل عمران در همه ی مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده بود، اما این سوره فقط در آیه ابتدایی سوره بقره تفصیل داده شده و آمدن حروف مقطعه «الر» در ابتدای اولین سوره از این مجموعه، اشاره به نوع جدیدی از تفصیل سوره بقره دارد.

این سوره در پی تقریر این مطلب است که «هیچ شکی در این قرآن نیست» و برای رسیدن به این هدف با شک کنندگان در این قرآن به مناقشه و بحث می پردازد. شک کنندگان در این قرآن دو دسته هستند:پ

        کسانی که منکر این هستند که خداوند وحیی را نازل کرده

        کسانی که رسول الله صلی الله علیه و آله را به دروغگویی متهم می کنند

در این سوره به هر یک از این دو گروه پاسخ داده می شود اما این پاسخ با روش بشری در رد آنها نیست بلکه با اسلوبی است که بیان می کند این شک در غیر محل آن است.

در ادامه، هم سوره بخش دوم آیه محورش را تفصیل می دهد و چگونگی «هدایت» بودن قرآن را بیان می کند و در پایان با بیان تذکر و خلاصه ای از مضمون کلی سوره به اتمام می رسد.

 

این سوره از یک مقدمه تشکیل شده که دو آیه ابتدایی این سوره را شامل می شود و در این مقدمه به موضوع کلی سوره اشاره می شود و در ادامه بدنه اصلی سوره می آید که از سه قسم تشکیل شده و حول محور سوره تفصیل داده شده.

سوره هود

سوره هود: معرفی طریق الی الله و هدایت به سوی این راه که همان عبادت خداست

محور سوره: 21 سوره بقره (اولین آیه بعد از مقدمه سوره بقره)

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ (21)

ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

 

محور این سوره، اولین آیه بعد از مقدمه سوره بقره است که می فرماید: «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون». پیش از این سوره نساء هم در همین محور تفصیل داده شده بود. تفصیل سوره نساء، مربوط به بحث تقوا بود اما در این سوره این تفصیل بر امر «اعبدوا ربکم» و جایگاه عبادت در دین خدا و رسالت رسولان مورد بحث قرار می گیرد.

این سوره با بیان حکمت نزول قرآن «اعبدوا ربکم» شروع شده و سپس از میان داستان هایی که از انبیا علیهم السلام بیان می کند مشخص می شود که همه انبیا برای رساندن همین مطلب مبعوث شده اند.

در این سوره در ابتدا یک درس بیان می شود و معانی را تقریر می کند و در ادامه داستان هایی ذکر می شود تا این معانی را توضیح دهد. در ادامه درس دیگری مطرح می شود که با درس ابتدایی سوره و با داستانهایی که پس از آن مطرح شده، انسجام دارد.

سوره یوسف

سوره یوسف: تعمیق ایمان به قرآن و بیان ضرورت هدایت بوسیله آن

محوره سوره: 23-24 سوره بقره

وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (23)

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ‌ (24)

پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!

 

سوره یوسف با این تقریر شروع می شود که خدا نازل کننده قرآن بر محمد صلی الله علیه و آله است و با تقریر این مطلب که کسی که می گوید این قرآن از سوی غیر خدا نازل شده، بر آن افترا می بندد به پایان می رسد.

بیان داستان حضرت یوسف علیه السلام بین این آغاز و پایان این است که بگوید این قرآن را خداوند نازل کرده است و شک و ریبی در آن وجود ندارد.

سوره رعد

سوره رعد: هدایت و ضلالت سنن الهی هستند

محوره سوره: 26 سوره بقره

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

 

معرفی خدا و افعالش و بیان گفته های کافران و موضعشان در برابر حق و رد آنها و روشن کردن قضیه هدایت و گمراهی و معرفی کسی که مستحق هدایت است و کسی که مستحق گمراهی است و اقامه حجت بر مسارب گمراهان

سوره ابراهیم

سوره ابراهیم: خروج از ظلمات به سوی نور- جمع بندی مطالب سوره های این مجموعه

محور سوره: 257-258 سوره بقره

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (257)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌ (258)

آیا ندیدی (و آگاهی نداری از) کسی [ نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمی ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامی که ابراهیم گفت: «خدای من آن کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند.» او گفت: «من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم!» (و برای اثبات این کار و مشتبه‌ساختن بر مردم دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد) ابراهیم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق می‌آورد؛ (اگر راست می‌گویی که حاکم بر جهان هستی تویی،)خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمی‌کند.

 

(همانطور که محور سوره های انفال و توبه دورتر از محور سایر سوره های طوال بود)

محور سوره: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور.... هم فیها خالدون* الم تر الذی حاج ابراهیم فی ربه... والله لا یهدی القوم الظالمین»

سوره ابراهیم در موضوع خروج از ظلمات به سوی نور تفصیل داده شده و توجه را به سوی چیزهایی جلب می کند که به این خروج کمک می کند و مثالهایی از انواع خروج از ظلمات به سوی نور می زند. سپس توجه خارج شدگان از ظلمات را به معانی ای از ظلمات حیات جلب می کند و آنها را به سوی نور می برد.

مجموعه دوم قسم دوم قرآن (قسم مئین)

مجموعه دوم: تعمیق معنی «ادخلوا فی السلم کافه و لا تتبعوا خطوات الشیطان»

به طور کامل در اسلام وارد شوید و از گام های شیطان تبعیت نکنید.

سوره حجر

حجر: معرفی کسانی که یومنون ببعض و یکفرون ببعض هستند

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

 مقدمه سوره بقره (تفصیل جدیدی از مقدمه سوره بقره) (الم ذلک الکتاب... لهم عذاب عظیم). البته به طور خاص بر این محور استوار است: «ان الذین کفروا سواء علیهم اانذرتهم...و لهم عذاب عظیم» پس این سوره صفات چنین کافرانی را بیان می کند، کسانی که انذار به آنها سودی نمی رساند. در مقابل به نذیر (پیامبر ص) می گوید که چگونه عمل کند و چگونه آنها را انذار بدهد.

سوره حجر با صحبتی در مورد کافران شروع شده و به پیامبر امر می کند که آنها را به حال خودشان رها کند. سپس با بیان خلق حیات و اشیا و انسان، بر کافران دلایلی را اقامه می کند و دلیل گمراهی شان را بیان می کند و متذکر می شود که آنها استحقاق عذاب را دارند، با این حال که خدا غفور و رحیم است. در ادامه نمونه دنیوی از رحمتش را در داستان حضرت ابراهیم ع بیان کرده و نمونه هایی از عذابش را در داستان قوم لوط و اصحاب ایکه و اصحاب حجر بیان کرده و دلیل عذاب و بخشش نعمتش را اینگونه بیان می کند که: «او آسمانها و زمین را به حق آفریده و قرآن را نازل کرده، پس چگوننه ممکن است مردم را به حال خودشان رها کرده باشد؟» و با این مقدمه، بیان می کند که پیامبرِ نذیر، باید اعمالی انجام دهد، چیزهایی را اعلام کند، مواضعی بگیرد، دیگران را با اقامه حجت از مواضعشان منصرف کند.

این سوره مقدمه چهار سوره بعدی است. این سوره تفصیلی است در شأن مومنین و کافرین.

محور این سوره نمایان کردن عاقبت خوفناکی است که منتظر کافرین و مکذبین است و همه مجموعه های این سوره حول همین محور است.

سوره های این مجموعه همگی حول معرفی موانع دخول در اسلام به صورت کامل «ادخلوا فی السلم کافه» هستند و این سوره (سوره حجر) حول معرفی کسانی که یومن ببعض و یکفر ببض هستند.

سوره نحل

سوره نحل: بیان مواضع مشرکین و مستکبرین و رد آنها

محور سوره: آیه 210 سوره بقره

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (210)

آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانه‌ها و برنامه‌های روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه‌هائی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلایل تازه‌ای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازمی‌گردد.

 

این آیه به نوعی امر به ادخلوا فی السلم کافه و لا تتبعوا... است. سوره نحل معانی مرتبط با این آیه را تفصیل می دهد. نمایی از اتفاقاتی که روز قیامت می افتد را نشان می دهد، دلیل آوردن بر وجود خدا که بر پایه ایمان به روز قیامت استوار است، دلیل آوردن بر وجود روز قیامت، تذکر آمدن روز قیامت، اوامر و نواهی به اهل ایمان که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، تفصیل بعضی از این اوامر و نواهی، تمایز قائل شدن در مورد برخی مواضع این امت که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، به همراه تفصیل موارد دیگری که مومن را در دنیا و آخرتش مطمئن می سازد، به همراه توجیهاتی برای دعوت کننده به این دین.

سوره اسراء

سوره اسرا: عبرت گرفتن از اتفاقاتی که بعد از مواجهه با نعمت وحی و رسالت برای بنی اسرائیل افتاد

محور سوره: 211 سوره بقره

سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ‌ (211)

از بنی اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه‌های روشن به آنها دادیم؟» (ولی آنان، نعمتها و امکانات مادی و معنوی را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسی که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهی خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است.

 

سوره با ذکر آیه اسراء شروع شده سپس بحث دادن کتاب به حضرت موسی ع را بیان می کند.

سپس از عقوبت بنی اسرائیل صحبت می کند زمانی که از کتابی که به موسی ع داده شده بود، منحرف شدند.

سپس از قرآن به عنوان یکی از نعمت های الهی نام می برد و به نعمت های الهی شب و روز می پردازد و اوامر و نواهیی را بیان می کند.

سپس به مناقشه پرداخته و حجت هایی را اقامه می کند و به بحث نعمت می پردازد و سپس هشدار می دهد و امر می کند و حجت اقامه می کند.

این سوره چندین بار حجت هایی را اقامه می کند و بیان می کند که این قرآن از جانب خداست (آن قرآن آیه بینه ای است که هیچ آیه ای معادل آن نیست) (اشاره به محور سوره)

این سوره امر به دخول در اسلام و ترک اتباع خطوات شیطان می کند ازخلال تذکر اتفاقاتی که برای بنی اسرائیل رخ داده و همچنین از خلال شناخت خداوند به اینکه او شدید العقاب است برای کسی که نعمت هایش را تبدیل کند.

در این سوره تنزیه و تسبیح و حمد و شکر خدای متعال تکرار می شود.

از بررسی شروع های هر مقطع متوجه می شویم که این سوره در صدد اقامه حجت بر علیه کسانی است که کافر شده اند، و آشکار کردن طریق برای کسانی که می خواهند طریق شکر را انتخاب کنند و این ها نمی شود مگر با داخل شدن در اسلام و عدم تبعیت از خطوات شیطان

سوره کهف

کهف: ایمان و مادیات (زینت حیات دنیا)

محور سوره: 212

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ‌ (212)

زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این‌رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است)، مسخره می‌کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چراکه ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می‌گردد، و صورت عینی به خود می‌گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.

 

همانا چیزی که انسان ها را از دخول در اسلام کله منحرف می کند و باعث می شود از خطوات شیطان تبعیت کنند، زینت حیات دنیا و زهدشان در آخرت است. و سوره کهف به شکل عجیبی این نقیصه را درمان می کند.

مقدمه: 1-8: معرفی اجمالی سوره

آیه پایانی سوره قبل با حمد الهی خاتمه یافته بود و این سوره با حمد الهی شروع می شود و بعضی از اوصاف قرآن را بیان می کند و حکمت انزال کتاب را که همانا انذار و تبشیر است، روشن کرده و به طور خاص کسانی که برای خداوند فرزندی قائلند را انذار می کند و سپس پیامبر را نهی می کند از اینکه برای کسی که ایمان نمی آورد محزون شود. سپس حکمت تزیین حیات دنیا را بیان کرده و مشخص می شود پیروزی و سقوط در گرو حسن عمل یا سوء عمل است. یکی از عوامل سقوط این است که حیات دنیا زینت انسان باشد و شیطان هم از همین راه وارد می شود و خطواتش را وارد می کند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ (0)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (1)

حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (2)

در حالی که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهای (آسمانی) دیگر است؛ تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند؛ و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می‌دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویی برای آنهاست...

مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَداً (3)

(همان بهشت برین) که جاودانه در آن خواهند ماند!

وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (4)

و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندی (برای خود) انتخاب کرده است»، انذار کند.

مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لاَ لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلاَّ کَذِباً (5)

نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگی از دهانشان خارج می‌شود! آنها فقط دروغ می‌گویند!

فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً (6)

] گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (7)

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند!

وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیداً جُرُزاً (8)

(ولی) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روی زمین را خاک بی گیاهی قرار می‌دهیم!

 

مقطع اول: 9-31: بیان داستان اصحاب کهف

آیه ماقبل آخر مقدمه سوره بیان می کند «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا...» سپس این مقطع بیان می شود که نمونه ای است از کسانی که «احسن عملا» و دلیلی است بر اینکه آخرت آمدنی است.سپس اوامری بیان می شود که بیان می کند اهل آخرت با غیرشان (کسانی که زینت حیات دنیا را می خواهند) جلوس نکنند. سپس دو آیه آخر مطرح می شود که بیان می کند کسانی می توانند زینت حیات دنیا را پشت سر بگذارند که ایمان و عمل صالح داشته باشند. (آیه 30)

حکمت بیان داستان اصحاب کهف، دلیل آوردن برای اثبات زندگی پس از مرگ است. پس اگر زندگی پس از مرگ حق است، زندگی حیات دنیا ارزشی ندارد. پس این قصه نمونه ای است از کسانی که زندگی حیات دنیا را برای کسب آخرت کنار گذاشتند.

این داستان نوعی از دخول فی الاسلام کله است. کسانی که کفر را کنار گذاشتند و به اسلام وارد شدند.

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً (9)

آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!

إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً (10)

زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگاراما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز

فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً (11)

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.

ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً (12)

سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کرده‌اند.

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى‌ (13)

ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو می‌کنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

وَ رَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلٰهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً (14)

و دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودی را نمی‌خوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنی بگزاف گفته‌ایم.

هٰؤُلاَءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لاَ یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً (15)

این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده‌اند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی‌آورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!»

وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقاً (16)

و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می‌گستراند؛ و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می‌سازد!

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً (17)

و (اگر در آنجا بودی) خورشید را می‌دیدی که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل می‌گردد؛ و به هنگام غروب، به سمت چپ؛ و آنها در محل وسیعی از آن (غار) قرار داشتند؛ این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست؛ و هر کس را گمراه نماید، هرگز ولیّ و راهنمایی برای او نخواهی یافت!

وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)

و (اگر به آنها نگاه می‌کردی) می‌پنداشتی بیدارند؛ در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می‌کرد). اگر نگاهشان می‌کردی، از آنان می‌گریختی؛ و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‌شد!

وَ کَذٰلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هٰذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لاَ یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً (19)

این‌گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ یکی از آنها گفت: «چه مدّت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز!» (و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه‌ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد...

إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (20)

چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان می‌کنند؛ یا شما را به آیین خویش بازمی‌گردانند؛ و در آن صورت، هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!»

وَ کَذٰلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً (21)

و اینچنین مردم را متوّجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حقّ است؛ و در پایان جهان و قیام قیامت شکّی نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهی می‌گفتند: «بنایی بر آنان بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند! و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند (و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها می‌سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)»

سَیَقُولُونَ ثَلاَثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ فَلاَ تُمَارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِرَاءً ظَاهِراً وَ لاَ تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (22)

گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی می‌گویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانی بی‌دلیل است- و گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!

وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذٰلِکَ غَداً (23)

و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام می‌دهم»...

إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذَا رَشَداً (24)

مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»

وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (25)

آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند.

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً (26)

بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوستراستی چه بینا و شنواستآنها هیچ ولیّ و سرپرستی جز او ندارندو او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمیدهد

وَ اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (27)

آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد؛ و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی!

وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (28)

با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند، و تنها رضای او را می‌طلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.

وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً (29)

بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپرده‌اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می‌کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (30)

مسلّماً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد!

أُولٰئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ یَلْبَسُونَ ثِیَاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31)

آنها کسانی هستند که بهشت جاودان برای آنان است؛ باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است؛ در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند؛ و لباسهایی (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر می‌کنند؛ در حالی که بر تختها تکیه کرده‌اند.چه پاداش خوبی، و چه جمع نیکویی!

 

مقطع دوم: 32-49: نمونه ای از مراودات اهل ایمان با اهل دنیا

در مقطع اول خداوند رسولش را امر می کند که با اهل ایمانی که تارک دنیا هستند، صبر کند، در این داستان، نمونه ای از مراودات اهل ایمان با اهل دنیا بیان می شود. اینکه چگونه غفلت و کفر اهل ایمان، آنها را به انکار خداوند می کشاند و چگونه اهل ایمان به آنها تذکر می دهند.

این داستان بیان می کند که چگونه دلبستگی به زینت حیات دینا، انسان را به کفر می کشاند. همچنین در این داستان، نهایت دلبستگی به دنیا مشخص می شود،

آیه ماقبل آخر مقدمه سوره بیان می کند «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا...» این داستان توضیح حقیقت دنیاست و بیان این مطلب که هرچه بر روی زمین است زینت است.

مجموعه دوم مقطع (از آیه 46) موعظه و دعوت می کند به زهد در دنیا و عمل برای آخرت و میزان ذلت کافران را در روز قیامت نشان می دهد

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَ حَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعاً (32)

(ای پیامبر!) برای آنان مثالی بزنآن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو (باغرا با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر برکتی قراردادیم.

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنَا خِلاَلَهُمَا نَهَراً (33)

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‌های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم.

وَ کَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34)

صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت؛ به همین جهت، به دوستش -در حالی که با او گفتگو می‌کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!»

وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هٰذِهِ أَبَداً (35)

و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود!

وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْهَا مُنْقَلَباً (36)

و باور نمی‌کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت!»

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً (37)

دوست (با ایمان) وی -در حالی که با او گفتگو می‌کرد- گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟!

لٰکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَ لاَ أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً (38)

ولیّ من کسی هستم که «اللّه» پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرارنمی‌دهم!

وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالاً وَ وَلَداً (39)

چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می‌بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)!

فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ وَ یُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً (40)

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده‌ای از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‌ای که آن را به زمین بی‌گیاه لغزنده‌ای مبدّل کند!

أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً (41)

و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری!»

وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً (42)

(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه‌های آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهای خود را به هم می‌مالید -در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و می‌گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!»

وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ مُنْتَصِراً (43)

و گروهی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند؛ و از خودش (نیز) نمی‌توانست یاری گیرد.

هُنَالِکَ الْوَلاَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَ خَیْرٌ عُقْباً (44)

در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد!

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ مُقْتَدِراً (45)

(ای پیامبر!) زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‌فرستیم؛ و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز می‌شود و) در هم فرومیرود. امّا بعد از مدتی می‌خشکد؛ و بادها آن را به هر سو پراکنده می‌کند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست!

الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً (46)

مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات [ ارزشهای پایدار و شایسته‌] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‌تر است!

وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47)

و روزی را به خاطر بیاور که کوه‌ها را به حرکت درآوریم؛ و زمین را آشکار (و مسطح) می‌بینی؛ و همه آنان [ انسانها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد!

وَ عُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفّاً لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً (48)

آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه می‌شوند؛ (و به آنان گفته می‌شود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان می‌کردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد!

وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَا لِهٰذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لاَ کَبِیرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لاَ یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً (49)

و کتاب [ کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست‌] در آن جا گذارده می‌شود، پس گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و می‌گویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و(این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.

 

مقطع سوم: 50-59: اوامری برای درمان درد کسانی که دنبال زینت حیات دنیا هستند

خداوند در این مقطع کسانی را که زندگی دنیا برایشان زینت یافته را مخاطب قرار داده و یک بار دیگر آنها را انذار می کند و بر علیه آنها حجت اقامه می کند و دلیل هدایت و ضلالت و تاخیر عذاب را بیان می کند.

اوامری که این مقطع بیان می کند:

        خدا را ولیتان قرار دهید و و شیطان را ولی نگیرید و به خداوند مشرک نشوید

        به هدایت قرآن هدایت شوید و به باطل مجادله نکنید که ؟؟؟

        به خدا ایمان آورید و استغفار کنید

        آیات خدا و منذرین الهی را مسخره نکنید

        از آیات الهی روی نگردانید و گناهانتان را فراموش نکنید.

اولین عاملی که باعث می شود مردم از دخول فی الاسلام کله منصرف شوند، تزیین حیات دنیا است

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً (50)

به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آنها همگی سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می‌کنید، در حالی که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا،) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران!

مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لاَ خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (51)

من هرگز آنها [ ابلیس و فرزندانش‌] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم!

وَ یَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً (52)

به خاطر بیاورید روزی را که (خداوند) می‌گوید: «همتایانی را که برای من می‌پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)» ولی هر چه آنها را می‌خوانند، جوابشان نمی‌دهند؛ و در میان این دو گروه، کانون هلاکتی قرارداده‌ایم!

وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً (53)

و گنهکاران، آتش (دوزخ) را می‌بینند؛ و یقین می‌کنند که با آن درمی‌آمیزند، و هیچ گونه راه گریزی از آن نخواهند یافت.

وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْ‌ءٍ جَدَلاً (54)

و در این قرآن، از هر گونه مثلی برای مردم بیان کرده‌ایم؛ ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله می‌پردازد!

وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً (55)

و چیزی مردم را بازنداشت از اینکه -وقتی هدایت به سراغشان آمد- ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه (خیره‌سری کردند؛ گویی می‌خواستند) سرنوشت پیشینیان برای آنان بیاید، یا عذاب (الهی) در برابرشان قرار گیرد!

وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ یُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ مَا أُنْذِرُوا هُزُواً (56)

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمی‌فرستیم؛ اما کافران همواره مجادله به باطل می‌کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند!

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَ نَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)

چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روی گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهای اینها پرده‌هایی افکنده‌ایم تا نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‌ایم (تا صدای حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند!

وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58)

و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است؛ اگر می‌خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر برای آنها می‌فرستاد؛ ولی برای آنان موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت!

وَ تِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً (59)

این شهرها و آبادیهایی است که ما آنها را هنگامی که ستم کردند هلاک نمودیم؛ و برای هلاکتشان موعدی قرار دادیم! (آنها ویرانه‌هایش را با چشم می‌بینند، و عبرت نمی‌گیرند!)

 

مقطع چهارم: 60-82: نمونه ای از رزق معنوی بغیر حساب

قصه موسی و خضر (تبیین اینکه و الله یرزق من یشاء بغیر حساب)

وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاَ أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً (60)

به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمی‌دارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم؛ هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم!

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً (61)

(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد).

فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هٰذَا نَصَباً (62)

هنگامی که از آن جا گذشتند، (موسی) به یار همسفرش گفت: «غذای ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده‌ایم!»

قَالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَا أَنْسَانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً (63)

گفت: «به خاطر داری هنگامی که ما (برای استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهی بطرز شگفت‌آوری راه خود را در دریا پیش گرفت!»

قَالَ ذٰلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصاً (64)

(موسی) گفت: «آن همان بود که ما می‌خواستیم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالی که پی‌جویی می‌کردند.

فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65)

(در آن جا) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»

قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (67)

گفت: «تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی!

وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68)

و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟!

قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِراً وَ لاَ أَعْصِی لَکَ أَمْراً (69)

(موسی) گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!»

قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلاَ تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْ‌ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً (70)

(خضر) گفت: «پس اگر می‌خواهی بدنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم (به موقع) آن را برای تو بازگو کنم.»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَ خَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً (71)

آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، (خضر) کشتی را سوراخ کرد. (موسی) گفت: «آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!»

قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (72)

گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟!»

قَالَ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَ لاَ تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً (73)

(موسی) گفت: «مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً (74)

باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!»

قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (75)

(باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!»

قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‌ءٍ بَعْدَهَا فَلاَ تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً (76)

(موسی) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ (زیرا) از سوی من معذور خواهی بود!»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (77)

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لااقل) می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!»

قَالَ هٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (78)

او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم.

أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً (79)

اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ (چرا که) پشت سرشان پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور میگرفت!

وَ أَمَّا الْغُلاَمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَاناً وَ کُفْراً (80)

و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد!

فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْراً مِنْهُ زَکَاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (81)

از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد!

وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (82)

و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!»

 

مقطع پنجم: 83-98: نمونه ای از رزق مادی و معنوی بغیر حساب

قصه ذوالقرنین (تبیین اینکه و الله یرزق من یشاء بغیر حساب)

این قصه ردی است بر کسانی که به دلیل اینکه وارد زینت حیات دنیا شده اند، اسلام را ترک می کنند و اهل آن را مسخره می کنند

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (83)

و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»

إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ سَبَباً (84)

ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم؛ و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.

فَأَتْبَعَ سَبَباً (85)

او از این اسباب، (پیروی و استفاده) کرد...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَهَا قَوْماً قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً (86)

تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟»

قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُکْراً (87)

گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش بازمی‌گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد!

وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً (88)

و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.»

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89)

سپس (بار دیگر) از اسبابی (که در اختیار داشت) بهره گرفت...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْراً (90)

تا به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آن جادید خورشید بر جمعیّتی طلوع میکند که در برابر (تابشآفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).

کَذٰلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً (91)

(آری) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم!

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)

(باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْماً لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!

قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ سَدّاً (94)

(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»

قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً (95)

(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم!

آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً (96)

قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!»

فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً (97)

(سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آنها [ طایفه یأجوج و مأجوج‌] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمی‌توانستند نقبی در آن ایجاد کنند.

قَالَ هٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً (98)

(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می‌کوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»

 

مقطع ششم: 99-110: ارائه تصویر مقایسه ای از قیامت و معرفی طریق دخول در اسلام

ارائه تصویری از روز قیامت و بالا بودن مقام مومنین نسبت به کافرین در قیامت. و در خاتمه خداوند بیان می کند که کافرین، رسولان و آیات الهی را مسخره می کنند و جزای آنها را بیان می کند همچنان که جزای مومنین را بیان می کند.

در ایه پایانی بیان می کند که عمل صالح همراه با اخلاص (ایمان و عمل صالح) راهی است به سوی آخرت (برای نجات از گرفتار شدن به زینت حیات دنیا)

دو خطاب صریح با کافرانی که حیات دنیا را زینت خودشان قرار داده اند و مومنین را مسخره می کنند:

        افحسب الذین کفروا ان یتخذوا عبادی من دونی اولیاء (کافران فکر نکنند اینکه بندگان مرا (مثلا حضرت عیسی) را به غیر از من ولی بگیرند، این برایشان نافع است.

        هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا (با منطق سود و زیان آنها را مخاطب قرار می دهد) الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا

وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعاً (99)

و در آن روز (که جهان پایان می‌گیرد)، ما آنان را چنان رها می‌کنیم که درهم موج می‌زنند؛ و در صور [ شیپور] دمیده می‌شود؛ و ما همه را جمع می‌کنیم!

وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضاً (100)

در آن روز، جهنم را بر کافران عرضه می‌داریم!

الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کَانُوا لاَ یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً (101)

همانها که پرده‌ای چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایی نداشتند!

أَ فَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلاً (102)

آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم!

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً (103)

بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً (104)

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

أُولٰئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْناً (105)

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شداز این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

ذٰلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً (106)

(آری،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (107)

امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود.

خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً (108)

آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضای نقل مکان از آن جا نمی‌کنند!

قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً (109)

بگو: «اگر دریاها برای (نوشتنکلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان میگیردپیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاهارا کمک آن قرار دهیم

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)

بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است کهبه من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

سوره مریم

سوره مریم: نمونه ای از اختلاف بین امت، پس از رسولان

محور سوره: آیه 213 سوره بقره

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (213)

مردم (در آغازیک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشتبتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حالخداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛تنها (گروهی ازکسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردندخداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.

 

این آیه حکمت بعثت رسولان و انزال کتب آسمانی را بیان می کند و رحمت خداوند به اهل ایمانی که بغی ندارند روشن می سازد. (این معنا مساعد معنای ادخلوا فی السلم کافه است).

این سوره نمونه ای از اختلاف بین مردم، پس از رسولان را نشان می دهد که به واسطه بغی بعضی از مردم ایجاد می شود.

یهود و نصاری در مورد حضرت مسیح علیه السلام اختلاف داشتند، این سوره نازل شد تا این اختلاف را از بین ببرد. همچنین عرب و یهود و نصاری در دین ابراهیم ع اختلاف داشتند پس این سوره نازل شد تا این اختلاف را محو کند. بنابراین سوره از مجموعه ای از انبیا ع و عبودیتشان و وضعیت اقوامشان پس از آنها (مخالفت اقوام انبیا با طریق شان) و اینکه ملائکه به جز به امر خداوند نازل نمی شوند و موقف کافرین در روز قیامت و اینکه ادعا می کنند خداوند فرزندی دارد بحث می کند.

با توجه به آیه آخر سوره، سوره مریم نمونه ای از تبشیر و انذار و حکمی است که بین مردم صادر می شود در مورد چیزی که از روی گمراهی در مورد آن اختلاف داشتند (مسیح ع) است.

        در آیه محور سوره داریم: «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین» و در سوره مشاهده می کنیم مجموعه ای از رسولان الهی مورد بحث قرار می گیرند.

        در آیه محور سوره داریم: «و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم» و مشاهده می کنیم که سوره اختلاف بین مردم را در مورد حضرت مسیح ع بیان می کند. این قضیه ای است که تعداد زیادی از مردم به واسطه آن منحرف شده اند.

        در آیه محور سوره مریم داریم: «فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه» خداوند این قرآن را نازل کرد، و سوره مریم هم در این قرآن قرار دارد تا مردم را در مورد بعضی چیزهایی که اختلاف دارند، هدایت کند.

        در ایه محور سوره مریم داریم: «و الله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم» و سوره مریم متعرض موضوع هدایت به صراط مستقیم می شود.

مجموعه سوم قسم مئین (قسم دوم قرآن)

مجموعه سوم: تمرکز بر قضیه ایمان

این مجموعه با سوره طه و حروف مقطعه طه آغاز شده و با سه سوره ای که به نام «طاسینات» شناخته می شوند، خاتمه می یابد. این مجموعه خاتمه قسم دوم قرآن کریم است.

ملاحظه خواهیم کرد که توجه و تمرکز اصلی در ابتدا و انتهای این مجموعه بر قضیه ایمان است و در میان این مجموعه مواردی بیان می شود که آن را از دو مجموعه قبل جدا می کند و تمییز می دهد. به این صورت که

در دو مجموعه قبل، سوره ای نبود که با «یا ایها...» آغاز شود، ولی در این مجموعه چنین سوره هایی یافت می شوند.

 در مجموعه های قبلی یک سوره کامل درباره قضایای تشریعی و بیان احکام، آنگونه که در قسم اول قرآن مشاهده شد، وجود نداشت، ولی در این مجموعه سوره ای همانند سوره نور وجود دارد که چنین مضمونی دارد.

مشاهده می شود که نقش مجموعه سوم در این قسم، نقش کامل کننده موضوع قسم است. به این صورت که قسم مئین، شبیه قسم طوال است و این شباهت توسط این مجموعه کامل می شود.

در حقیقت دو مجموعه قبل، نقش مقدمه برای این مجموعه را دارند و مقصود قسم مئین در این مجموعه کامل می شود و مجموعه سوم، بر آنها بنا شده است.و

امین اسلامی دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع).
از سال 89 در زمینه آموزش مجازی و تولید دوره های آموزشی تحت وب فعالیت هایی انجام داده ام. درحال حاضر این سایت محملی برای انتشار محصولات تولید شده با موضوعات مختلف از جمله «حوزه انقلابی» است.

قدرت گرفته از بلاگ بیان » طراحی قالب بلاگ بیان