اندیشه امین

مباحثی پیرامون حوزه انقلابی

سوره رعد

سوره رعد: هدایت و ضلالت سنن الهی هستند

محوره سوره: 26 سوره بقره

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

 

معرفی خدا و افعالش و بیان گفته های کافران و موضعشان در برابر حق و رد آنها و روشن کردن قضیه هدایت و گمراهی و معرفی کسی که مستحق هدایت است و کسی که مستحق گمراهی است و اقامه حجت بر مسارب گمراهان

سوره ابراهیم

سوره ابراهیم: خروج از ظلمات به سوی نور- جمع بندی مطالب سوره های این مجموعه

محور سوره: 257-258 سوره بقره

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (257)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌ (258)

آیا ندیدی (و آگاهی نداری از) کسی [ نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ (و بر اثر کمی ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامی که ابراهیم گفت: «خدای من آن کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند.» او گفت: «من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم!» (و برای اثبات این کار و مشتبه‌ساختن بر مردم دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد) ابراهیم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق می‌آورد؛ (اگر راست می‌گویی که حاکم بر جهان هستی تویی،)خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمی‌کند.

 

(همانطور که محور سوره های انفال و توبه دورتر از محور سایر سوره های طوال بود)

محور سوره: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور.... هم فیها خالدون* الم تر الذی حاج ابراهیم فی ربه... والله لا یهدی القوم الظالمین»

سوره ابراهیم در موضوع خروج از ظلمات به سوی نور تفصیل داده شده و توجه را به سوی چیزهایی جلب می کند که به این خروج کمک می کند و مثالهایی از انواع خروج از ظلمات به سوی نور می زند. سپس توجه خارج شدگان از ظلمات را به معانی ای از ظلمات حیات جلب می کند و آنها را به سوی نور می برد.

سوره حجر

حجر: معرفی کسانی که یومنون ببعض و یکفرون ببعض هستند

محور سوره: 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

 مقدمه سوره بقره (تفصیل جدیدی از مقدمه سوره بقره) (الم ذلک الکتاب... لهم عذاب عظیم). البته به طور خاص بر این محور استوار است: «ان الذین کفروا سواء علیهم اانذرتهم...و لهم عذاب عظیم» پس این سوره صفات چنین کافرانی را بیان می کند، کسانی که انذار به آنها سودی نمی رساند. در مقابل به نذیر (پیامبر ص) می گوید که چگونه عمل کند و چگونه آنها را انذار بدهد.

سوره حجر با صحبتی در مورد کافران شروع شده و به پیامبر امر می کند که آنها را به حال خودشان رها کند. سپس با بیان خلق حیات و اشیا و انسان، بر کافران دلایلی را اقامه می کند و دلیل گمراهی شان را بیان می کند و متذکر می شود که آنها استحقاق عذاب را دارند، با این حال که خدا غفور و رحیم است. در ادامه نمونه دنیوی از رحمتش را در داستان حضرت ابراهیم ع بیان کرده و نمونه هایی از عذابش را در داستان قوم لوط و اصحاب ایکه و اصحاب حجر بیان کرده و دلیل عذاب و بخشش نعمتش را اینگونه بیان می کند که: «او آسمانها و زمین را به حق آفریده و قرآن را نازل کرده، پس چگوننه ممکن است مردم را به حال خودشان رها کرده باشد؟» و با این مقدمه، بیان می کند که پیامبرِ نذیر، باید اعمالی انجام دهد، چیزهایی را اعلام کند، مواضعی بگیرد، دیگران را با اقامه حجت از مواضعشان منصرف کند.

این سوره مقدمه چهار سوره بعدی است. این سوره تفصیلی است در شأن مومنین و کافرین.

محور این سوره نمایان کردن عاقبت خوفناکی است که منتظر کافرین و مکذبین است و همه مجموعه های این سوره حول همین محور است.

سوره های این مجموعه همگی حول معرفی موانع دخول در اسلام به صورت کامل «ادخلوا فی السلم کافه» هستند و این سوره (سوره حجر) حول معرفی کسانی که یومن ببعض و یکفر ببض هستند.

سوره نحل

سوره نحل: بیان مواضع مشرکین و مستکبرین و رد آنها

محور سوره: آیه 210 سوره بقره

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (210)

آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانه‌ها و برنامه‌های روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه‌هائی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلایل تازه‌ای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازمی‌گردد.

 

این آیه به نوعی امر به ادخلوا فی السلم کافه و لا تتبعوا... است. سوره نحل معانی مرتبط با این آیه را تفصیل می دهد. نمایی از اتفاقاتی که روز قیامت می افتد را نشان می دهد، دلیل آوردن بر وجود خدا که بر پایه ایمان به روز قیامت استوار است، دلیل آوردن بر وجود روز قیامت، تذکر آمدن روز قیامت، اوامر و نواهی به اهل ایمان که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، تفصیل بعضی از این اوامر و نواهی، تمایز قائل شدن در مورد برخی مواضع این امت که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، به همراه تفصیل موارد دیگری که مومن را در دنیا و آخرتش مطمئن می سازد، به همراه توجیهاتی برای دعوت کننده به این دین.

سوره اسراء

سوره اسرا: عبرت گرفتن از اتفاقاتی که بعد از مواجهه با نعمت وحی و رسالت برای بنی اسرائیل افتاد

محور سوره: 211 سوره بقره

سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ‌ (211)

از بنی اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه‌های روشن به آنها دادیم؟» (ولی آنان، نعمتها و امکانات مادی و معنوی را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسی که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهی خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است.

 

سوره با ذکر آیه اسراء شروع شده سپس بحث دادن کتاب به حضرت موسی ع را بیان می کند.

سپس از عقوبت بنی اسرائیل صحبت می کند زمانی که از کتابی که به موسی ع داده شده بود، منحرف شدند.

سپس از قرآن به عنوان یکی از نعمت های الهی نام می برد و به نعمت های الهی شب و روز می پردازد و اوامر و نواهیی را بیان می کند.

سپس به مناقشه پرداخته و حجت هایی را اقامه می کند و به بحث نعمت می پردازد و سپس هشدار می دهد و امر می کند و حجت اقامه می کند.

این سوره چندین بار حجت هایی را اقامه می کند و بیان می کند که این قرآن از جانب خداست (آن قرآن آیه بینه ای است که هیچ آیه ای معادل آن نیست) (اشاره به محور سوره)

این سوره امر به دخول در اسلام و ترک اتباع خطوات شیطان می کند ازخلال تذکر اتفاقاتی که برای بنی اسرائیل رخ داده و همچنین از خلال شناخت خداوند به اینکه او شدید العقاب است برای کسی که نعمت هایش را تبدیل کند.

در این سوره تنزیه و تسبیح و حمد و شکر خدای متعال تکرار می شود.

از بررسی شروع های هر مقطع متوجه می شویم که این سوره در صدد اقامه حجت بر علیه کسانی است که کافر شده اند، و آشکار کردن طریق برای کسانی که می خواهند طریق شکر را انتخاب کنند و این ها نمی شود مگر با داخل شدن در اسلام و عدم تبعیت از خطوات شیطان

سوره کهف

کهف: ایمان و مادیات (زینت حیات دنیا)

محور سوره: 212

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ‌ (212)

زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این‌رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است)، مسخره می‌کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چراکه ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می‌گردد، و صورت عینی به خود می‌گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.

 

همانا چیزی که انسان ها را از دخول در اسلام کله منحرف می کند و باعث می شود از خطوات شیطان تبعیت کنند، زینت حیات دنیا و زهدشان در آخرت است. و سوره کهف به شکل عجیبی این نقیصه را درمان می کند.

مقدمه: 1-8: معرفی اجمالی سوره

آیه پایانی سوره قبل با حمد الهی خاتمه یافته بود و این سوره با حمد الهی شروع می شود و بعضی از اوصاف قرآن را بیان می کند و حکمت انزال کتاب را که همانا انذار و تبشیر است، روشن کرده و به طور خاص کسانی که برای خداوند فرزندی قائلند را انذار می کند و سپس پیامبر را نهی می کند از اینکه برای کسی که ایمان نمی آورد محزون شود. سپس حکمت تزیین حیات دنیا را بیان کرده و مشخص می شود پیروزی و سقوط در گرو حسن عمل یا سوء عمل است. یکی از عوامل سقوط این است که حیات دنیا زینت انسان باشد و شیطان هم از همین راه وارد می شود و خطواتش را وارد می کند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ (0)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (1)

حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (2)

در حالی که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهای (آسمانی) دیگر است؛ تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند؛ و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می‌دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویی برای آنهاست...

مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَداً (3)

(همان بهشت برین) که جاودانه در آن خواهند ماند!

وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (4)

و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندی (برای خود) انتخاب کرده است»، انذار کند.

مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لاَ لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلاَّ کَذِباً (5)

نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگی از دهانشان خارج می‌شود! آنها فقط دروغ می‌گویند!

فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً (6)

] گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (7)

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند!

وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیداً جُرُزاً (8)

(ولی) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روی زمین را خاک بی گیاهی قرار می‌دهیم!

 

مقطع اول: 9-31: بیان داستان اصحاب کهف

آیه ماقبل آخر مقدمه سوره بیان می کند «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا...» سپس این مقطع بیان می شود که نمونه ای است از کسانی که «احسن عملا» و دلیلی است بر اینکه آخرت آمدنی است.سپس اوامری بیان می شود که بیان می کند اهل آخرت با غیرشان (کسانی که زینت حیات دنیا را می خواهند) جلوس نکنند. سپس دو آیه آخر مطرح می شود که بیان می کند کسانی می توانند زینت حیات دنیا را پشت سر بگذارند که ایمان و عمل صالح داشته باشند. (آیه 30)

حکمت بیان داستان اصحاب کهف، دلیل آوردن برای اثبات زندگی پس از مرگ است. پس اگر زندگی پس از مرگ حق است، زندگی حیات دنیا ارزشی ندارد. پس این قصه نمونه ای است از کسانی که زندگی حیات دنیا را برای کسب آخرت کنار گذاشتند.

این داستان نوعی از دخول فی الاسلام کله است. کسانی که کفر را کنار گذاشتند و به اسلام وارد شدند.

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً (9)

آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!

إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً (10)

زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگاراما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز

فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً (11)

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.

ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً (12)

سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کرده‌اند.

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى‌ (13)

ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو می‌کنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

وَ رَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلٰهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً (14)

و دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودی را نمی‌خوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنی بگزاف گفته‌ایم.

هٰؤُلاَءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لاَ یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً (15)

این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده‌اند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی‌آورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!»

وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقاً (16)

و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می‌گستراند؛ و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می‌سازد!

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً (17)

و (اگر در آنجا بودی) خورشید را می‌دیدی که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل می‌گردد؛ و به هنگام غروب، به سمت چپ؛ و آنها در محل وسیعی از آن (غار) قرار داشتند؛ این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست؛ و هر کس را گمراه نماید، هرگز ولیّ و راهنمایی برای او نخواهی یافت!

وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)

و (اگر به آنها نگاه می‌کردی) می‌پنداشتی بیدارند؛ در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می‌کرد). اگر نگاهشان می‌کردی، از آنان می‌گریختی؛ و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‌شد!

وَ کَذٰلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هٰذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لاَ یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً (19)

این‌گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ یکی از آنها گفت: «چه مدّت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز!» (و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه‌ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد...

إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (20)

چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان می‌کنند؛ یا شما را به آیین خویش بازمی‌گردانند؛ و در آن صورت، هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!»

وَ کَذٰلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً (21)

و اینچنین مردم را متوّجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حقّ است؛ و در پایان جهان و قیام قیامت شکّی نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهی می‌گفتند: «بنایی بر آنان بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند! و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند (و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها می‌سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)»

سَیَقُولُونَ ثَلاَثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ فَلاَ تُمَارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِرَاءً ظَاهِراً وَ لاَ تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (22)

گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی می‌گویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانی بی‌دلیل است- و گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!

وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذٰلِکَ غَداً (23)

و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام می‌دهم»...

إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذَا رَشَداً (24)

مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»

وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (25)

آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند.

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً (26)

بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوستراستی چه بینا و شنواستآنها هیچ ولیّ و سرپرستی جز او ندارندو او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمیدهد

وَ اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (27)

آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد؛ و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی!

وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (28)

با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند، و تنها رضای او را می‌طلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.

وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً (29)

بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپرده‌اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می‌کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (30)

مسلّماً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد!

أُولٰئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ یَلْبَسُونَ ثِیَاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31)

آنها کسانی هستند که بهشت جاودان برای آنان است؛ باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است؛ در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند؛ و لباسهایی (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر می‌کنند؛ در حالی که بر تختها تکیه کرده‌اند.چه پاداش خوبی، و چه جمع نیکویی!

 

مقطع دوم: 32-49: نمونه ای از مراودات اهل ایمان با اهل دنیا

در مقطع اول خداوند رسولش را امر می کند که با اهل ایمانی که تارک دنیا هستند، صبر کند، در این داستان، نمونه ای از مراودات اهل ایمان با اهل دنیا بیان می شود. اینکه چگونه غفلت و کفر اهل ایمان، آنها را به انکار خداوند می کشاند و چگونه اهل ایمان به آنها تذکر می دهند.

این داستان بیان می کند که چگونه دلبستگی به زینت حیات دینا، انسان را به کفر می کشاند. همچنین در این داستان، نهایت دلبستگی به دنیا مشخص می شود،

آیه ماقبل آخر مقدمه سوره بیان می کند «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا...» این داستان توضیح حقیقت دنیاست و بیان این مطلب که هرچه بر روی زمین است زینت است.

مجموعه دوم مقطع (از آیه 46) موعظه و دعوت می کند به زهد در دنیا و عمل برای آخرت و میزان ذلت کافران را در روز قیامت نشان می دهد

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَ حَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعاً (32)

(ای پیامبر!) برای آنان مثالی بزنآن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو (باغرا با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر برکتی قراردادیم.

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنَا خِلاَلَهُمَا نَهَراً (33)

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‌های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم.

وَ کَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34)

صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت؛ به همین جهت، به دوستش -در حالی که با او گفتگو می‌کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!»

وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هٰذِهِ أَبَداً (35)

و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود!

وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْهَا مُنْقَلَباً (36)

و باور نمی‌کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت!»

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً (37)

دوست (با ایمان) وی -در حالی که با او گفتگو می‌کرد- گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟!

لٰکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَ لاَ أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً (38)

ولیّ من کسی هستم که «اللّه» پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرارنمی‌دهم!

وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالاً وَ وَلَداً (39)

چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می‌بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)!

فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ وَ یُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً (40)

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده‌ای از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‌ای که آن را به زمین بی‌گیاه لغزنده‌ای مبدّل کند!

أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً (41)

و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری!»

وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً (42)

(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه‌های آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهای خود را به هم می‌مالید -در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و می‌گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!»

وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ مُنْتَصِراً (43)

و گروهی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند؛ و از خودش (نیز) نمی‌توانست یاری گیرد.

هُنَالِکَ الْوَلاَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَ خَیْرٌ عُقْباً (44)

در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد!

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ مُقْتَدِراً (45)

(ای پیامبر!) زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‌فرستیم؛ و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز می‌شود و) در هم فرومیرود. امّا بعد از مدتی می‌خشکد؛ و بادها آن را به هر سو پراکنده می‌کند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست!

الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً (46)

مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات [ ارزشهای پایدار و شایسته‌] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‌تر است!

وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47)

و روزی را به خاطر بیاور که کوه‌ها را به حرکت درآوریم؛ و زمین را آشکار (و مسطح) می‌بینی؛ و همه آنان [ انسانها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد!

وَ عُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفّاً لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً (48)

آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه می‌شوند؛ (و به آنان گفته می‌شود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان می‌کردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد!

وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَا لِهٰذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لاَ کَبِیرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لاَ یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً (49)

و کتاب [ کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست‌] در آن جا گذارده می‌شود، پس گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و می‌گویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و(این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.

 

مقطع سوم: 50-59: اوامری برای درمان درد کسانی که دنبال زینت حیات دنیا هستند

خداوند در این مقطع کسانی را که زندگی دنیا برایشان زینت یافته را مخاطب قرار داده و یک بار دیگر آنها را انذار می کند و بر علیه آنها حجت اقامه می کند و دلیل هدایت و ضلالت و تاخیر عذاب را بیان می کند.

اوامری که این مقطع بیان می کند:

        خدا را ولیتان قرار دهید و و شیطان را ولی نگیرید و به خداوند مشرک نشوید

        به هدایت قرآن هدایت شوید و به باطل مجادله نکنید که ؟؟؟

        به خدا ایمان آورید و استغفار کنید

        آیات خدا و منذرین الهی را مسخره نکنید

        از آیات الهی روی نگردانید و گناهانتان را فراموش نکنید.

اولین عاملی که باعث می شود مردم از دخول فی الاسلام کله منصرف شوند، تزیین حیات دنیا است

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً (50)

به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آنها همگی سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می‌کنید، در حالی که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا،) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران!

مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لاَ خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (51)

من هرگز آنها [ ابلیس و فرزندانش‌] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم!

وَ یَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً (52)

به خاطر بیاورید روزی را که (خداوند) می‌گوید: «همتایانی را که برای من می‌پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)» ولی هر چه آنها را می‌خوانند، جوابشان نمی‌دهند؛ و در میان این دو گروه، کانون هلاکتی قرارداده‌ایم!

وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً (53)

و گنهکاران، آتش (دوزخ) را می‌بینند؛ و یقین می‌کنند که با آن درمی‌آمیزند، و هیچ گونه راه گریزی از آن نخواهند یافت.

وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْ‌ءٍ جَدَلاً (54)

و در این قرآن، از هر گونه مثلی برای مردم بیان کرده‌ایم؛ ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله می‌پردازد!

وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً (55)

و چیزی مردم را بازنداشت از اینکه -وقتی هدایت به سراغشان آمد- ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه (خیره‌سری کردند؛ گویی می‌خواستند) سرنوشت پیشینیان برای آنان بیاید، یا عذاب (الهی) در برابرشان قرار گیرد!

وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ یُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ مَا أُنْذِرُوا هُزُواً (56)

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمی‌فرستیم؛ اما کافران همواره مجادله به باطل می‌کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند!

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَ نَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)

چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روی گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهای اینها پرده‌هایی افکنده‌ایم تا نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‌ایم (تا صدای حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند!

وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58)

و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است؛ اگر می‌خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر برای آنها می‌فرستاد؛ ولی برای آنان موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت!

وَ تِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً (59)

این شهرها و آبادیهایی است که ما آنها را هنگامی که ستم کردند هلاک نمودیم؛ و برای هلاکتشان موعدی قرار دادیم! (آنها ویرانه‌هایش را با چشم می‌بینند، و عبرت نمی‌گیرند!)

 

مقطع چهارم: 60-82: نمونه ای از رزق معنوی بغیر حساب

قصه موسی و خضر (تبیین اینکه و الله یرزق من یشاء بغیر حساب)

وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاَ أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً (60)

به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمی‌دارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم؛ هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم!

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً (61)

(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد).

فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هٰذَا نَصَباً (62)

هنگامی که از آن جا گذشتند، (موسی) به یار همسفرش گفت: «غذای ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده‌ایم!»

قَالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَا أَنْسَانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً (63)

گفت: «به خاطر داری هنگامی که ما (برای استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهی بطرز شگفت‌آوری راه خود را در دریا پیش گرفت!»

قَالَ ذٰلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصاً (64)

(موسی) گفت: «آن همان بود که ما می‌خواستیم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالی که پی‌جویی می‌کردند.

فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65)

(در آن جا) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»

قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (67)

گفت: «تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی!

وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68)

و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟!

قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِراً وَ لاَ أَعْصِی لَکَ أَمْراً (69)

(موسی) گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!»

قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلاَ تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْ‌ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً (70)

(خضر) گفت: «پس اگر می‌خواهی بدنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم (به موقع) آن را برای تو بازگو کنم.»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَ خَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً (71)

آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، (خضر) کشتی را سوراخ کرد. (موسی) گفت: «آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!»

قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (72)

گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟!»

قَالَ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَ لاَ تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً (73)

(موسی) گفت: «مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً (74)

باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!»

قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (75)

(باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!»

قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‌ءٍ بَعْدَهَا فَلاَ تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً (76)

(موسی) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ (زیرا) از سوی من معذور خواهی بود!»

فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (77)

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لااقل) می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!»

قَالَ هٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (78)

او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم.

أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً (79)

اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ (چرا که) پشت سرشان پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور میگرفت!

وَ أَمَّا الْغُلاَمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَاناً وَ کُفْراً (80)

و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد!

فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْراً مِنْهُ زَکَاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (81)

از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد!

وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (82)

و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!»

 

مقطع پنجم: 83-98: نمونه ای از رزق مادی و معنوی بغیر حساب

قصه ذوالقرنین (تبیین اینکه و الله یرزق من یشاء بغیر حساب)

این قصه ردی است بر کسانی که به دلیل اینکه وارد زینت حیات دنیا شده اند، اسلام را ترک می کنند و اهل آن را مسخره می کنند

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (83)

و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»

إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ سَبَباً (84)

ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم؛ و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.

فَأَتْبَعَ سَبَباً (85)

او از این اسباب، (پیروی و استفاده) کرد...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَهَا قَوْماً قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً (86)

تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟»

قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُکْراً (87)

گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش بازمی‌گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد!

وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً (88)

و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.»

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89)

سپس (بار دیگر) از اسبابی (که در اختیار داشت) بهره گرفت...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْراً (90)

تا به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آن جادید خورشید بر جمعیّتی طلوع میکند که در برابر (تابشآفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).

کَذٰلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً (91)

(آری) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم!

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)

(باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد...

حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْماً لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!

قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ سَدّاً (94)

(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»

قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً (95)

(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم!

آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً (96)

قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!»

فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً (97)

(سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آنها [ طایفه یأجوج و مأجوج‌] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمی‌توانستند نقبی در آن ایجاد کنند.

قَالَ هٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً (98)

(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می‌کوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»

 

مقطع ششم: 99-110: ارائه تصویر مقایسه ای از قیامت و معرفی طریق دخول در اسلام

ارائه تصویری از روز قیامت و بالا بودن مقام مومنین نسبت به کافرین در قیامت. و در خاتمه خداوند بیان می کند که کافرین، رسولان و آیات الهی را مسخره می کنند و جزای آنها را بیان می کند همچنان که جزای مومنین را بیان می کند.

در ایه پایانی بیان می کند که عمل صالح همراه با اخلاص (ایمان و عمل صالح) راهی است به سوی آخرت (برای نجات از گرفتار شدن به زینت حیات دنیا)

دو خطاب صریح با کافرانی که حیات دنیا را زینت خودشان قرار داده اند و مومنین را مسخره می کنند:

        افحسب الذین کفروا ان یتخذوا عبادی من دونی اولیاء (کافران فکر نکنند اینکه بندگان مرا (مثلا حضرت عیسی) را به غیر از من ولی بگیرند، این برایشان نافع است.

        هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا (با منطق سود و زیان آنها را مخاطب قرار می دهد) الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا

وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعاً (99)

و در آن روز (که جهان پایان می‌گیرد)، ما آنان را چنان رها می‌کنیم که درهم موج می‌زنند؛ و در صور [ شیپور] دمیده می‌شود؛ و ما همه را جمع می‌کنیم!

وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضاً (100)

در آن روز، جهنم را بر کافران عرضه می‌داریم!

الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کَانُوا لاَ یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً (101)

همانها که پرده‌ای چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایی نداشتند!

أَ فَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلاً (102)

آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم!

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً (103)

بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً (104)

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

أُولٰئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْناً (105)

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شداز این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

ذٰلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً (106)

(آری،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (107)

امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود.

خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً (108)

آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضای نقل مکان از آن جا نمی‌کنند!

قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً (109)

بگو: «اگر دریاها برای (نوشتنکلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان میگیردپیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاهارا کمک آن قرار دهیم

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)

بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است کهبه من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

سوره مریم

سوره مریم: نمونه ای از اختلاف بین امت، پس از رسولان

محور سوره: آیه 213 سوره بقره

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (213)

مردم (در آغازیک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشتبتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حالخداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛تنها (گروهی ازکسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردندخداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.

 

این آیه حکمت بعثت رسولان و انزال کتب آسمانی را بیان می کند و رحمت خداوند به اهل ایمانی که بغی ندارند روشن می سازد. (این معنا مساعد معنای ادخلوا فی السلم کافه است).

این سوره نمونه ای از اختلاف بین مردم، پس از رسولان را نشان می دهد که به واسطه بغی بعضی از مردم ایجاد می شود.

یهود و نصاری در مورد حضرت مسیح علیه السلام اختلاف داشتند، این سوره نازل شد تا این اختلاف را از بین ببرد. همچنین عرب و یهود و نصاری در دین ابراهیم ع اختلاف داشتند پس این سوره نازل شد تا این اختلاف را محو کند. بنابراین سوره از مجموعه ای از انبیا ع و عبودیتشان و وضعیت اقوامشان پس از آنها (مخالفت اقوام انبیا با طریق شان) و اینکه ملائکه به جز به امر خداوند نازل نمی شوند و موقف کافرین در روز قیامت و اینکه ادعا می کنند خداوند فرزندی دارد بحث می کند.

با توجه به آیه آخر سوره، سوره مریم نمونه ای از تبشیر و انذار و حکمی است که بین مردم صادر می شود در مورد چیزی که از روی گمراهی در مورد آن اختلاف داشتند (مسیح ع) است.

        در آیه محور سوره داریم: «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین» و در سوره مشاهده می کنیم مجموعه ای از رسولان الهی مورد بحث قرار می گیرند.

        در آیه محور سوره داریم: «و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم» و مشاهده می کنیم که سوره اختلاف بین مردم را در مورد حضرت مسیح ع بیان می کند. این قضیه ای است که تعداد زیادی از مردم به واسطه آن منحرف شده اند.

        در آیه محور سوره مریم داریم: «فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه» خداوند این قرآن را نازل کرد، و سوره مریم هم در این قرآن قرار دارد تا مردم را در مورد بعضی چیزهایی که اختلاف دارند، هدایت کند.

        در ایه محور سوره مریم داریم: «و الله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم» و سوره مریم متعرض موضوع هدایت به صراط مستقیم می شود.

سوره طه

سوره طه: تعمیق ایمان به آنچه بر محمد ص نازل شده بوسیله بیان آنچه که بر گذشتگان نازل شده

محور سوره: آیات 1-5 سوره بقره

الم‌ (1)

الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3)

(پرهیزکارانکسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.

أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.

 

5 آیه اول سوره بقره (خصوصا آیات 4 و5 سوره بقره)

این سوره همانندسوره آل عمران 5 آیه اول سوره بقره را شرح می دهد. این سوره همانند سوره آل عمران با حروف مقطعه شروع شده و با ذکر کلمه فلاح و هدایت پایان یافته است. (5 آیه اول سوره بقره در سوره آل عمران به گونه ای تفصیل داده شده و در سوره یونس ع به گونه ای دیگر و در اینجا هم به گونه ای دیگر تفصیل داده خواهد شد.) البته در این سوره تاکید بیشتر بر آیه 4 و 5 سوره بقره است.

سوره انبیاء

سوره انبیا: بحث در مورد مورد انذار (هشدار) و هشدار دهنده و هشدار گیرندگان

محور سوره: 6-7 سوره بقره

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (6)

کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی‌کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (7)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پرده‌ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.

 

این سوره در مورد انذار (هشدار) و هشدار دهنده و هشدار گیرندگان بحث می کند. اینکه مضمون این انذار (هشدار) چیست؟ هشدار گیرندگان در چه حالتی هستند؟ نذیر (هشدار دهنده) چه می گوید؟ هشدار گیرندگان چه می گویند و چگونه حرفشان رد می شود؟ هم این سوالات، تفصیلی از محور سوره است.

نکته: در قرآن کریم فقط دو سوره با کلماتی مشتق از «اقترب» شروع می شوند، یکی سوره انبیا و دیگری سوره قمر. از بررسی محتوای این دو سوره، شباهت معنایی آنها به دست می آید. علاوه بر اینکه این دو سوره موضوع مشترک و محور مشترک هم دارند.

پس سوره انبیا با سه آیه اول شروع می شود، سپس بیان از رسول الله ص را در مورد این قرآن بیان می کند سپس مواقف کافرین را در مورد این قول بیان کرده و موضع آنها را رد می کند و در نهایت سوره با آیه ای که با قال شروع می شود به پایان می رسد که نشان می دهد: کافران با اینکه حجت هایی بر آنها اقامه شده، از این بلاغ رسول الله ص روی بر می گردانند و رسول الله ص بعد از اقامه حجت آنها را لعنت می کند و درخواست می کنند که خداوند بین او و این کافران حکم کند و از خداوند در برابر گفته های این کافران کمک می طلبد.

سوره حج

حج: تهییج مردم به سوی تقوی

محور سوره: آیات 21-22 سوره بقره

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ (21)

ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ (22)

آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [ جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).

 

با توجه به محور سوره، این سوره همانند سوره نساء و سوره هود است اما تفاوت در این است که در سوره نساء محدوده تقوی مشخص شده، در سوره هود محدوده عبادت مشخص شده و در این سوره به داشتن تقوی تهییج شده است.

در این سوره برای تهییج به تقوی، به سختیها و مشکلات مسیر انسان اشاره می کند که در ادامه بیان خواهد شد.

در این سوره چهار بار «یا ایها الناس» تکرار شده، و همانطور که مشاهده می شود، محور سوره نیز با «یا ایها الناس» شروع شده است. هر یک از آیه هایی که با «یا ایها الناس» شروع شده شروع یکی از مقاطع سوره است.

سوره مومنون

مومنون: بیان قضیه ایمان و ماهیت عمل صالح (نجات مومنین و گرفتاری کافران)

محور سوره: 25-29 سوره بقره

وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (25)

به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود. (ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه‌هایی که برای آنها آورده می‌شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ‌ (27)

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند.

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ (28)

چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند؛ و بار دیگر شما را زنده می‌کند؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست).

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ (29)

او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.

 

محور این سوره یک آیه نیست بلکه مجموعه ای از آیات سوره بقره است که در هر سیاق بیان خواهد شد.

«و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری... و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون» (3 آیه) و «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا ... فسواهن سبع سماوات و هو بکل شی علیم» (2 آیه) در مجموع محور این سوره از سوره بقره 5 آیه ذکر شده است.

موضوع سوره های انبیا و مومنون وحدت امت اسلامی در طول قرون و انکار موضوع تقطیع امر انبیا است: «و ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون* فتقطعوا امرهم بینهم زبرا» این سوره مقدمه سوره نور است که با محور «ادخلوا فی السلم کافه» بیان می شود.

پیش از این در ابتدای مجموعه سوم از قسم دوم قرآن سوره طه بیان شد که در آن ایمان به قرآن به عنوان جزیی از اجزای تقوی مورد بحث قرار گرفت. سپس سوره انبیا در مورد موقف کافرین در مقابل قرآن انذار داد، چیزی که با تقوی منافات داشت. سپس سوره حج با سیاق انذار مردم به به سوی تقوی تهییج کرد. هم اکنون سوره مومنون برای بشارت و تهییج عواطف برای شکرگذاری و تذکر برای آزاد سازی از راههای گمراهی با تذکر و تعلیم و تربیت و توضیح و روشن سازی. همه این موارد مقدمه ای است برای مطالبه عمل به احکام اسلامی که در سوره نور بیان خواهد شد. احکامی که مقتضای دخول در اسلام به صورت کامل «ادخلوا فی السلم کافه» است.

سوره نور

سوره نور: تفصیل احکام مورد نیاز امت مسلمان

محور سوره: 208-209 سوره بقره

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ (208)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست‌

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْکُمُ الْبَیِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ (209)

و اگر بعد از این همه نشانه‌های روشن، که برای شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد؛) که خداوند، توانا و حکیم است.

 

در این سوره بعضی از احکام اسلامی بیان شده: حد زنا، حد قذف و لعان، احکام استئذان و آداب آن، احکام عوره، غض بصر، ازدواج بردگان، مکاتبه، دخول در بیوت مسکونی و غیر مسکونی، اباحه خوردن از خانه هایی خاص، بعضی از آداب اجتماعی در اسلام و بعضی از آدابی که باید در معاشرت با رسول الله ص رعایت شود.

همه مواردی که بیان شد، زیر مجموعه آیه: «ادخلوا فی السلم کافه» قرار می گیرند.

این سوره با دو اسم «عزیز» و «حکیم» خداوند نسبت دارد (همانطور که در انتهای دو آیه محور سوره این دو اسم ذکر شده) به این صورت که خداوند از خلال عقوبتی که برای عدم عمل به احکامش می کند، عزیز است و از خلال چیز هایی که به عنوان احکام وضع کرده، حکیم است. «فان زللتم من بعد ما جائتکم البینات، فاعلموا ان الله عزیز حکیم»

رابطه این سوره با سوره مومنون به این صورت است که: پس از اینکه در سوره مومنون حجت هایی اقامه شد و نعمت های خداوند ذکر شد، در این سوره امربه دخول در اسلام به صورت کامل صادر می شود.

خداوند در این سوره امهات قضایای اجتماعی، سلوکی (روشی) و ایمانی و اخلاقی را که تاثیر زیادی بر جوامع اسلامی دارند را بیان کرده

سوره فرقان

سوره فرقان: چگونگی مواجهه کافران با قرآن و رسول الله ص و انذار ایشان

محور سوره: آیه 213 سوره بقره

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (213)

مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه‌های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بی‌ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.

 

بخش دیگر این آیه محور سوره مریم بوده است و در این سوره فقط همین بخش از این آیه تفصیل داده شده است.

به طور کلی محتوای این سوره حول این موضوع است که پیامبر ص بشیر و نذیر است و خداوند قرآن را بر او نازل کرده و موقف و موضع کافرین در مقابل ایشان را بیان کرده و این موقف آنها را رد کرده. در این سوره امهات قضایایی که در آنها تبشیر و انذار وجود دارد بیان شده و موقف و موضع مردم در مقابل آن (تبشیر و انذار) نیز بیان شده.

از نظر سیاقی، این سوره ادامه سوره نور است به این صورت که آیه محوری سوره نور «... ادخلوا فی السلم کافه و...» بود و این سوره دلیلی است بر دخول فی السلم کافه

زمره طاسینات: سه سوره پایانی مجموعه سوم

زمره: درباره سه سوره پایانی

(طسم) شعراء، (طس) نمل، (طسم) قصص

این سه سوره  انتهای مجموعه ای هستند که با (طه) شروع می شود. همانطور که مشاهده می شود همه این سوره ها با حرف (ط) آغاز شده اند و حرف (ط) در شروع هیچ سوره دیگری از قرآن ذکر نشده است.

این سه سوره شبیه سوره طه هستند و همانطور که مشاهده خواهد شد، داستان حضرت موسی ع در هر سه سوره ذکر شده است.

از این که سوره عنکبوت که بعد از این سه سوره است و با (الم) آغاز شده، این نتیجه حاصل می شود که این سه سوره انتهای قسم هستند.

مقایسه آیات ابتدایی هر سه سوره نشان می دهد که این سه سوره کاملا شبیه یکدیگر هستند. و این نشان می دهد که این سه سوره از محور واحدی بحث می کنند.

محور این سه سوره «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین» است.

ارتباط این سه سوره با سوره فرقان به این صورت است که این سه سوره معنای «ادخلوا فی السلم کافه و لا...» که محور سوره فرقان بود را تعمیق می بخشند.

بعضی از خصائص این سه سوره به این شرح است:

        در این سه سوره نمونه هایی از آیات و معجزات این قرآن بیان می شود

        در این سه سوره نمونه هایی از نبوت های قبل از رسول الله ص به عنوان حلقات زنجیری بیان می شود که نبوت رسول الله ص آخرین حلقه این زنجیر است.

        در این سه سوره معانی عالی و محکمی از جوانب متعدد اسلام در زندگی ارائه می شود.

        روش هر سه سوره، بیان داستان و عبرت گرفتن از آنهاست. و این مطلب در سوره بقره در محور سوره هم تکرار شده، چرا که آیه محور این سه سوره در سوره بقره، پس از قصه طالوت بیان شده است.

با اینکه محور این سه سوره یکی است، اما هر یک از آنها این محور را به شکل و رنگی خاص تفصیل می دهند.

مجموعه سوم از قسم دوم قرآن با سوره طه آغاز می شود که در این سوره بیان تفصیلی در مورد حضرت موسی ع قرار دارد. مجموعه طاسینات هم با توجه به اینکه در این مجموعه قرار گرفته اند، درباره حضرت موسی ع بحث می کنند.

سوره شعراء

سوره شعرا: «تقوا» و «اطاعت» راه وارد شدن به اسلام حقیقی و کامل

محور سوره: 252 سوره بقره

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (252)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو می‌خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.

 

این سوره از ابتدا تا انتهایش به محور سوره مرتبط است.

در انتهای داستان هر یک از رسولان الهی که در این سوره بیان می شود، قول آن رسول به قومش تکرار می شود: «فاتقوا الله و اطیعون» و این نشان می دهد که «تقوا» و «اطاعت» دو هدف اصلی است که رسولان برای ایجاد آن در مردم ارسال شده اند. و همانطور که بیان شد این سوره ادامه بحث «ادخلوا فی السلم کافه و ...» است و این به آن معنی است که اسلام بدون «تقوا» و «اطاعت» معنی ندارد.

چیزی که خداوند از هر بنده ای می خواهد، تقواست و از آنجا که در جامعه اسلامی، مومن جزیی از جماعت است، پس مظهر التزام بنده به جماعت، اطاعت است.

 به این ترتیب تلازمی بین تقوا و اطاعت ایجاد می شود. و بنده مومن به قدر تقوا و اطاعتش در اسلام داخل می شود و معنی «ادخلوا فی السلم کافه» این است که در بهترین مرتبه، تقوا و اطاعت داشته باشید.

قصه طالوت که در سوره بقره قبل از محور سوره بیان شده و محور سوره در بیان تفصیل آن قصه است، نمونه ای از اطاعت و تقوا است

سوره نمل

سوره نمل: داستان پیامبران و تبلیغ دین با استناد به این داستانها

محور سوره: 252 سوره بقره

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (252)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو می‌خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.

 

این سوره آیه ذکر شده را به صورت دیگری غیر از سوره شعرا تفصیل می دهد.

بین آیه اول این سوره و محور سوره ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد.

 

سوره قصص

سوره قصص: داستان حضرت موسی علیه السلام و تبلیغ دین

محور سوره: 252 سوره بقره

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (252)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو می‌خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.

سوره با تفصیل آیه محور از خلال داستان حضرت موسی ع در کودکی آغاز می شود و سپس دوران جوانی و زمانی که ایشان در مدین بودند را بیان می کند و این موضوعی است که در قرآن فقط در این سوره بیان شده. سپس داستان ادامه می یابد و زمانی را روایت می کند که حضرت موسی ع از مدین برگشته و به نزد فرعون می رود، اتفاقاتی که بین ایشان و فرعون می افتد را بیان می کند. سپس سوره براهینی بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اقامه می کند، سخنی از تورات و حضرت موسی علیه السلام به میان می آورد تا از خلال آن حجت هایی را بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اقامه کند.

سپس در ادامه، سوره قصه قارون را به عنوان مردی از قوم حضرت موسی ع که طغیان کرد، بیان می کند. (پیش از این داستان کسانی از غیر قوم حضرت موسی که طغیان کرده بودند بیان می شد). در داستان قارون عاقبت کسانی که از اقوام انبیا بر علیه آنها طغیان می کنند بیان می شود.

سپس خاتمه ی سوره بیان می شود، که نقش تربیتی برای سید مرسلین دارد.

سوره نساء

نساء: توضیح تقوا و بیان ماهیت آن و روش رسیدن به آن

محور سوره: آیات 21-25 سوره بقره

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ (21)

ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

سوره نساء به صورت یکجا نازل نشده، بلکه در طول مدت طولانی، بخشهای متعددی از این سوره نازل شده و سپس رسول الله صلی الله علیه و آیه امر کرده که هر قسمت از این سوره را در موضع خودش قرار دهند. در این سوره آیاتی وجود دارد که در سال سوم هجرت نازل شده اند (آیات مربوط به غزوه احد) همچنین آیاتی وجود دارد که در سال ششم نازل شده اند و آیاتی هم هست که در سال هشتم نازل شده اند (آیات مربوط به حکم زناکار)

آیات بعد از مقدمه سوره بقره (قسم اول سوره بقره) با « یا أَیُّهَا النَّاسُ ..» شروع می شوند و با آیه «وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» به پایان می رسند و ملاحظه می شود که سوره نساء هم با خطاب « یا أَیُّهَا النَّاسُ » شروع شده و با آیه «وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» به پایان می رسد. همانگونه که سوره آل عمران چنین نسبتی با مقدمه سوره بقره داشت.

مشاهده خواهد شد همانگونه که سوره آل عمران در آیات مقدمه سوره بقره و امتدادات معانی محورش (مقدمه سوره بقره) تفصیل داده شده بود، آیات این سوره (نساء) هم در آیات بعد از مقدمه سوره بقره (قسم اول سوره بقره) و امتدادات معانی این محور تفصیل داده خواهد شد. در حقیقت سوره نساء در زیر نور سوره آل عمران بحث طریق تحقق تقوا و ایمان و عمل صالح را با مفهوم وسیع تری بیان می کند. همچنین سوره مائده هم در زیر نور سوره آل عمران مفهوم وسیع تری از بحث کفر و نفاق ارائه می کند به همین دلیل است که مشاهده می شود معانی که در سوره آل عمران بیان شده بود، در سوره نساء و مائده هم تکرار می شوند.

بعد از مقدمه سوره بقره، مقطع اول از قسم اول این سوره قرار دارد که ما پیش از این، این مقطع را به عنوان مقطع طریقین (دو راهی) معرفی کردیم به این معنی که در این مقطع طریق تقوا و طریق ضلالت معرفی می شود.این سوره (نساء) و سوره های مائده و انعام در این مقطع تفصیل داده خواهند شد به این صورت که پنج آیه اول این مقطع در سوره نساء تفصیل داده می شوند، دو آیه بعدی محور سوره مائده هستند و دو آیه بعد از آن هم محور سوره انعام. مقطع طریقین با آیه « وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» به پایان می رسد. سوره نساء هم با آیه ای با همین مضمون به پایان می رسد و این نشان می دهد که سوره نساء علاوه بر اینکه در 5 آیه ابتدایی مقطع طریقین تفصیل داده شده، در آیات بعدی هم تفصیل داده می شود.

سوره نساء برای سوره های مائده و انعام در حکم مقدمه ورود به بحث است و مطالبی را قبل از ورود به مقطع طریقین بیان می کنند و اساسی را برای تفصیل دو سوره بعدی بنا می نهد.

این سوره آنچه که داخل در تقوا است را شرح می دهد و طریق رسیدن به تقوا را بیان می کند و همچنین بحث ایمان و عمل صالح و موضع قرآن و رسول الله صلی الله علیه و آله درباره ایمان و عمل صالح را شرح می دهد. به همین دلیل این سوره با آیه « یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ» شروع می شود. این سوره تفصیلی از سوره بقره است و همانگونه که در محورش تفصیل داده شده، در امتدادات معانی محورش و ارتباطات محورش هم تفصیل داده می شود. به عنوان مثال در سوره بقره، وصیت به عنوان یک واجب معرفی شده، در این سوره تفصیل این مطلب بیان می شود یا در سوره بقره جنگ و قتال به عنوان یک واجب معرفی شده، در این سوره تفصیلاتی در شأن آن بیان می شود.

در پنج آیه محور سوره نساء حکمت امر به عبادت بیان شده و آن حکمت کسب تقوا است « لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» و تقوا با کفر و نفاق منافات دارد. تقوا در ابتدای سوره بقره به این صورت ذکر شده: « ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىًلِلْمُتَّقِینَ» و یک مقطع کامل در سوره نساء در مورد اطاعت از خدا و رسولش صلی الله علیه و آله آمده و در بیش از یک مقطع در این سوره بحث ایمان و چیزهایی که منافی ایمان است و بحث کفر و نفاق مطرح شده و این ارتباط سوره نساء به محورش در سوره بقره است.

این سوره از سیزده مقطع تشکیل شده که هر یک از این سیزده مقطع، وحدت خاص خودشان را دارند اما بین مقطع قبل و بعد، ارتباطاتی وجود دارد و بین مقاطع سوره هم روابط متعددی دیده می شود و به صورت کلی، این سوره با همه مقاطعش یک کل متکامل را تشکیل می دهد.

سوره مائده

مائده: روشن کردن مسأله «فسق» به عنوان طریق کفر و نفاق برای آزاد کردن مردم از این اخلاق و  دعوت آنها به مقابله با این رذیله

محور سوره: 26-27 سوره بقره

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ‌ (27)

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند.

پیش از این بیان شد که مقطع اول از قسم اول سوره بقره که بعد از مقدمه سوره بقره واقع شده، با عنوان مقطع طریقین (طریق تقوا و طریق ضلالت و گمراهی) شناخته می شود. در مقدمه سوره بقره، بحث متقین و کافرین و منافقین بیان شده و در این مقطع (مقطع طریقین) طریق تقوا و طریق کفر و نفاق توضیح داده می شوند. پنج آیه ابتدایی این مقطع (مقطع طریقین) که در توضیح طریق تقوا بودند، در سوره نساء تفصیل داده شد و این آیات، محور سوره نساء بودند. بعد از پنج آیه ابتدایی این مقطع، دو آیه می آید که این دو آیه محور سوره مائده هستند. در ادامه هم دو آیه دیگر می آید که آن دو آیه محور سوره انعام خواهند بود. دو آیه ای که محور سوره مائده هستند، درباره فسق، به عنوان طریقی به سوی کفر و نفاق بحث می کنند و دو آیه بعدی که محور سوره انعام خواهند بود، با کافرین درباره کفرشان مناقشه می کنند و علیه آنها، از خلال نعمت های خداوند و مظاهر زندگی دنیایی حجت هایی اقامه می شود.

در آیه محور این سوره، چند چیز به عنوان طریق کفر و نفاق بیان شده: نقض عهد، قطع پیوند هایی که خداوند به برقراری آنها دستور داده (عدم پذیرش ولایت)، افساد در زمین. در ادامه هم بیان شده که اینها فاسق و زیانکار و کافر و منافقند. سوره مائده برای آزاد کردن مردم از این اخلاق بیان می شود و در زمینه آزاد کردن مردم از این اخلاق تفصیل داده می شود و به مقابله با آن دعوت می کند به همین دلیل این سوره با آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوابِالْعُقُودِ» شروع می شود چرا که در آیه محور سوره آمده بود: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ»

در این سوره نمونه هایی از نقض عهد با خدا بیان شده و به وفای به عهد ها تذکر داده می شود. همچنین در این سوره نسبت به برقراری پیوند هایی که خدا به برقرار کردن آنها دستور داده، امر می کند به همین دلیل در این سوره بحث ولایت خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و مومنین علیهم السلام بیان می شود و به این ترتیب ارتباط این بحث با آیه: « وَیَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» در محور این سوره در سوره بقره روشن می شود.

همچنین در این سوره بحثی درباره کسانی که در زمین فساد می کنند و قتل انجام می دهند و آتش جنگ را روشن می کنند و... بیان شده که ارتباط این بحث با: « وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» در محور این سوره مشخص است.

به این ترتیب سوره مائده در بحث نقض عهد، ولایت پذیری (قطع نکردن پیوند هایی که خداوند به برقراری آنها دستور داده)، و موضوع افساد در زمین تفصیل داده شده و هدفش هم آزاد سازی انسان از این اخلاق فاسد (فسق)است و در این سوره دستوراتی بیان می شو که اگر انسان آنها را رعایت کندف نه از زیانکاران خواهد بود و نه از فاسقین به عبارت دیگر نه از منافقین خواهد بود و نه از کافرین. به این ترتیب این سوره (مائده)، سوره نساء را در بحث تقوا تکمیل می کند چرا که در این سوره مطالبی بیان می شود که جزو تقوا نیست و به این ترتیب بحث تقوا با شناخت اضدادش بیشتر شناخته می شود.

این سوره از سه قسم و یک خاتمه تشکیل شده که قسم اول با آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع شده و دو قسم بعدی با آیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» شروع می شوند. قسم اول از سه مقطع تشکیل شده و قسم دوم از دو مقطع و قسم سوم هم از دو مقطع تشکیل شده و در انتها هم خاتمه، به عنوان یک مقطع می آید.

در قسم اول این سوره تمرکز اصلی و اساسی بر بحث وفای به عهد و برقراری پیوند هایی که خداوند به برقراری آنها دستور داده (ولایت پذیری) و نهی از افساد در زمین است. در این قسم، طریق هدایت و طریق ضلالت و گمراهی مشخص و مرز بندی می شوند.

قسم دوم، با نهی از ناراحتی بر کسانی که در کفر ورزیدن سبقت می گیرند شروع می شود و در ادامه این قسم طریق ضلالت و گمراهی بیشتر شناسانده می شود و موضوع التزام به کتاب الهی و موضوع برقراری پیوندهایی که خداوند به برقرار کردن آنها دستور داده (ولایت پذیری) به صورت عمیق تر بیان می شوند.

در قسم سوم، بحث بلاغ بیان شده و بر مبنای مطالبی که در دو قسم قبل بیان شد، رسول الله صلی الله علیه و آله به بلاغ امر می شود. این قسم از دو مقطع تشکیل شده که در مقطع اول بحث ابلاغ رسالت به اهل کتاب بیان می شود و در مقطع دوم هم بحث ابلاغ رسالت به اهل ایمان بیان می شود.

در خاتمه سوره هم نتیجه ابلاغ رسالت از خلال نمایش نمایی از مشاهد روز قیامت بیان می شود. نمایی از روز قیامت که در آن خداوند از رسولانش علیهم السلام درباره موقف و موضع اقوامشان درباره ابلاغ رسالت سوال می کند و در این نما، بحث عیسی علیه السلام با حواریون را به طور خاص بیان می کند.

سوره انعام

انعام: مناقشه با کافرین درباره کفرشان و اقامه حجت بر علیه آنان- تفصیل مباحث عقیدتی در اسلام

محور سوره: آیات 28-29 سوره بقره

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ (28)

چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند؛ و بار دیگر شما را زنده می‌کند؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست).

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ (29)

او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.

پیش از این بیان شد که سوره های نساء، مائده و انعام در مقطع اول از قسم اول سوره بقره (مقطع طریقین) تفصیل داده شده اند. همچنین بیان شد که سوره انعام در دو آیه انتهایی این مقطع تفصیل داده شده است (آیات 28-29).اگر به آیات سوره انعام هم نگریسته شود، تشابهات زیادی با آیات محور این سوره یافت می شود، مثلا آیه دوم سوره انعام در مورد خالقیت خداوند صحبت می کند و در آیه محور سوره داریم: «وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ» همچنین می توان به آخرین آیه این سوره هم اشاره کرد. علاوه بر این، دومین آیه محور سوره می فرماید: «هو الذی» و در سوره انعام هم بسیاری از آیات با « وهو» شروع می شوند (آیات: 3، 18، 60، 61، 73، 97، 98، 99، 141،165).

آیات محور سوره در سیاق آیه: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً ... فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» بیان شده اند و به این ترتیب مقصود اصلی محور این سوره، مناقشه با کافرین در مورد خداوند و اقامه حجت بر علیه آنها در سیاق امر به عبادت خداوند و یگانه دانستن اوست. به این ترتیب سوره انعام که تفصیل این محور است نیز با همین سیاق تفصیل داده می شود.

این سوره از دو قسم تشکیل شده که قسم اول آن از سه مقطع و قسم دوم از دو مقطع تشکیل شده اند. همانطور که بیان شد، بسیاری از آیات این سوره با «و هو» شروع می شوند و یکی از علاماتی که به وسیله آن می توان بسیاری از مقاطع این سوره را تشخیص داد، این است که بسیاری از مقاطع این سوره، آغاز و پایان مشابهی دارند. علاوه بر این علامات لفظی، از علامات معنایی هم جهت شناخت ابتدا و انتهای مقاطع استفاده شده.

در این سوره همه مظاهر کفر و شرک به خداوند تقبیح می شود و مفهوم «بازگشت به سوی خداوند» به انسان تذکر داده می شود. در این سوره بیان می شود که چگونه خداوند این زمین و مافیها را برای انسان خلق کرد و در مقابل اعمال کافران ذکر می شود که مخالف این هدف است و به همین دلیل با آنها مناقشه می شود و حجت هایی علیه آنها اقامه می شود تا مردم خداوند را به حق معرفتش بشناسند و تقوای او را رعایت کنند و متقی شوند و به این ترتیب جریانی که در سوره نساء شروع شده بود و در سوره مائده ادامه پیدا کرده بود، با این سوره کامل می شود.

۱ ۲

امین اسلامی دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع).
از سال 89 در زمینه آموزش مجازی و تولید دوره های آموزشی تحت وب فعالیت هایی انجام داده ام. درحال حاضر این سایت محملی برای انتشار محصولات تولید شده با موضوعات مختلف از جمله «حوزه انقلابی» است.

قدرت گرفته از بلاگ بیان » طراحی قالب بلاگ بیان