سوره نمل: داستان پیامبران و تبلیغ دین با استناد به این داستانها
محور سوره: 252 سوره بقره
تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (252)
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو میخوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.
این سوره آیه ذکر شده را به صورت دیگری غیر از سوره شعرا تفصیل می دهد.
بین آیه اول این سوره و محور سوره ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد.
مقطع اول: 1-58: مقدمه سوره و داستان پیامبران
این مقطع از 5 مجموعه تشکیل شده: مقدمه و 4 داستان مرتبط با مقدمه که در این داستانها آثار علم و حکمت خداوند در موضوع القاء به رسولانش و دستگیری از آنها نمایش داده می شود. همه این ها در سیاق القاء به محمد ص رسول الله بیان می شود.
مجموعه اول: 1-6: مقدمه
خداوند در این آیات دو ویژگی برای کتابش ذکر کرده: «هدایت» و «بشارت» اما این دو ویژگی برای کسانی سود می بخشد که در او ایمان، برپایی نماز، پرداخت زکات و یقین به آخرت جمع شده باشند. و کسی که این ویژگی ها را نداشته باشد، هدایت و بشارت این قرآن به او نمی رسد.
آیه آخر مقدمه بیان می کند: «و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم». در هر یک از چهار مجموعه بعدی یک القا از قرآن و یکی از مظاهر حکمت و علم الهی و نمونه ای از رسالت الهی و کلامی از مرسلین را مشاهده خواهیم کرد که این همان ارتباط این سوره با محور سوره است «تلک آیات الله نتلوها علیک...»
همه مجموعه های این سوره به مقدمه این سوره مرتبط هستند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتَابٍ مُبِینٍ (1)
طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است،
هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ (2)
وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است؛
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (3)
همان کسانی که نماز را برپا میدارند، و زکات را ادا میکنند، و آنان به آخرت یقین دارند.
إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (4)
کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت میدهیم بطوری که سرگردان میشوند.
أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (5)
آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آنهاست؛ و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند!
وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ (6)
به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا میشود.
مجموعه دوم: 7-14: داستان حضرت موسی ع
ربط این سیاق به آخرین آیه مجموعه اول «و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم» به این صورت است که اولا ذکر داستان حضرت موسی ع در این سیاق می رساند که این قرآن نیز از جانب خداوند نازل شده است و ثانیا این مجموعه نمونه ای از این مطلب است که قرآن اثری از علم و حکمت الهی است.
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَاراً سَآتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (7)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم؛ (همین جا توقف کنید؛) بزودی خبری از آن برای شما میآورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.»
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (8)
هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است [ فرشتگان و موسی] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است!
یَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (9)
ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم!
وَ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى لاَ تَخَفْ إِنِّی لاَ یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10)
و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو میدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمیترسند!
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (11)
مگر کسی که ستم کند؛ سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را میپذیرم، و) من غفور و رحیمم!
وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ (12)
و دستت را در گریبانت داخل کن؛ هنگامی که خارج میشود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد؛ این در زمره معجزات نهگانهای است که تو با آنها بسوی فرعون و قومش فرستاده میشوی؛ آنان قومی فاسق و طغیانگرند!»
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (13)
و هنگامی که آیات روشنیبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!»
وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (14)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!
مجموعه سوم: 15-44: داستان حضرت سلیمان ع
آیه اول این مجموعه بیان می کند که همانطور که خداوند بر موسی ع وحی کرد، بر داوود ع و سلیمان ع هم وحی فرستاد و آنها در مقابل این وحی حمد و شکر کردند، در این صورت به چه دلیل کافران از اینکه قرآن بر محمدص نازل شده و خداوند او را تعلیم کرده، تعجب می کنند؟
همانطور که بیان شد آیه محور این سوره «تلک آیات الله نتلوها علیک ...» است. این آیه در سوره بقره بعد از قصه طالوت بیان شده که آن داستان با این آیه به پایان رسیده: «و قتل داوود جالوت و آتاه الله الملک و الحکمه و علمه مما یشاء ....» پس زمانی که در این سوره بحثی از داستان حضرت داوود و ورثه ایشان حضرت سلیمان ع به میان می آید، این داستان ادامه داستانی است که پیش از این در سوره بقره بیان شده بود.
وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ عِلْماً وَ قَالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ (15)
و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.»
وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ (16)
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.»
وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (17)
لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف میکردند تا به هم ملحق شوند!
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لاَ یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (18)
(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند!»
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً مِنْ قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَى وَالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ (19)
سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!»
وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لاَ أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ (20)
(سلیمان) در جستجوی آن پرنده [ هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمیبینم، یا اینکه او از غایبان است؟!
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ (21)
قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح میکنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد!
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ (22)
چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آوردهام!
إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ (23)
من زنی را دیدم که بر آنان حکومت میکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد!
وَجَدْتُهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لاَ یَهْتَدُونَ (24)
او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -خورشید- سجده میکنند؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو هدایت نمیشوند!»
أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ (25)
چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) میسازد، و آنچه را پنهان میدارید یا آشکار میکنید میداند؟!
اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (26)
خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است!
قَالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ (27)
(سلیمان) گفت: «ما تحقیق میکنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟
اذْهَبْ بِکِتَابِی هٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَا ذَا یَرْجِعُونَ (28)
این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشهای توقّف کن) ببین آنها چه عکس العملی نشان میدهند!
قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ (29)
(ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده!
إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (30)
این نامه از سلیمان است، و چنین میباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان
أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ (31)
توصیه من این است که نسبت به من برتریجویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!»
قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ (32)
(سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام!
قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی مَا ذَا تَأْمُرِینَ (33)
گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست؛ ببین چه دستور میدهی!»
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذٰلِکَ یَفْعَلُونَ (34)
گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند؛ (آری) کار آنان همینگونه است!
وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)
و من (اکنون جنگ را صلاح نمیبینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان میفرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر میآورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!»
فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36)
هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت: «میخواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال میشوید!
ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاَ قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَ هُمْ صَاغِرُونَ (37)
بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون میرانیم!»
قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (38)
(سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟»
قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (39)
عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!»
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قَالَ هٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (40)
(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!»
قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لاَ یَهْتَدُونَ (41)
(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینم آیا متوجّه میشود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟!
فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَ هٰکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ (42)
هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!»
وَ صَدَّهَا مَا کَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِنْ قَوْمٍ کَافِرِینَ (43)
و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او [ ملکه سبا] از قوم کافران بود.
قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (44)
به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد؛ امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم؛ و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!»
مجموعه چهارم: 45-53: داستان حضرت صالح ع
همانطور که بیان شد، خداوند در این سوره در هر یک از مجموعه هایش یکی از آیات الهی را برای رسولش بیان می کند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ (45)
ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند.
قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لاَ تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (46)
(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله میکنید (و عذاب الهی را میطلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمیکنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!»
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47)
آنها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی هستید فریبخورده!
وَ کَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ یُصْلِحُونَ (48)
و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند.
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ (49)
آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [ صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل میرسانیم؛) سپس به ولیّ دم او میگوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!»
وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنَا مَکْراً وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (50)
آنها نقشه مهمّی کشیدند، و ما هم نقشه مهمّی؛ در حالی که آنها درک نمیکردند!
فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (51)
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم؛
فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (52)
این خانههای آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالی مانده؛ و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند!
وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ (53)
و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم!
مجموعه پنجم: 54-58: داستان حضرت لوط ع
همانطور که بیان شد، خداوند در این سوره در هر یک از مجموعه هایش یکی از آیات الهی را برای رسولش بیان می کند.
وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54)
و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی میروید در حالی که (نتایج شوم آن را) میبینید؟!
أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55)
آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان میروید؟! شما قومی نادانید!»
فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ (56)
آنها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادی پاکدامن هستند!»
فَأَنْجَیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ (57)
ما او و خانوادهاش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقیماندگان (در آن شهر) باشد!
وَ أَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ (58)
سپس بارانی (از سنگ) بر سر آنها باراندیم (و همگی زیر آن مدفون شدند)؛ و چه بد است باران انذارشدگان!
مقطع دوم: 59-93 استفاده از محتوای داستانهای پیامبران برای تبلیغ دین
از مقایسه آیه ابتدا و انتهای این مقطع موارد زیر حاصل می شود:
وحدت مقطع به دلیل وحدت آغاز و پایان
این مقطع بر مطالب بیان شده در مقدمه سوره و مقطع اول بنا شده
این مقطع و کل سوره محور سوره را تفصیل می دهند
مجموعه های این مقطع نمونه هایی از وحی خداوند بر رسولان و نصرت ایشان است.
مجموعه اول: 59-64: تاکید بر توحیدی که در آیات قبلی رسولان به آن دعوت می کردند
آیه اول این مجموعه پل ارتباطی بین دو مقطع است. در ادامه خداوند شروع به بیان این مطلب می کند که او متفرد در خلق و رزق و تدبیر است و هیچ کسی غیر او توان چنین کارهایی را ندارد.
خداوند در این مجموعه رسولش را امر می کند که حمد او را به جا بیاورد و سپس دلایلی را بر عظمت و توحید و استحقاق حمد خودش ذکر می کند و به این وسیله معرفت خودش را از خلال ذکر مخلوقاتش به ما عطا می کند و از خلال شناساندن افعالش به ما، حکمت و علمش را به ما می شناساند...
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلاَمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (59)
بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیدهاش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرارمیدهند؟!
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ (60)
(آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم؛ شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگری با خداست؟! نه، بلکه آنها گروهی هستند که (از روی نادانی، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار میدهند!
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَاراً وَ جَعَلَ خِلاَلَهَا أَنْهَاراً وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزاً أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (61)
یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوههای ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمیدانند (و جاهلند)!
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَا تَذَکَّرُونَ (62)
یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، و شما را خلفای زمین قرارمیدهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر میشوید!
أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (63)
یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا هدایت میکند، و کسی که بادها را بعنوان بشارت پیش از نزول رحمتش میفرستد؛ آیا معبودی با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه برای او شریک قرارمیدهند!
أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (64)
یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید میکند، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؛ آیا معبودی با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست میگویید!»
مجموعه دوم: 65-78: اقامه حجت برای اثبات روز قیامت
این مجموعه هم همانند مجموعه قبلی با «قل» آغاز می شود. این مجموعه بر مجموعه قبلی بنا شده و با کسانی که به آخرت ایمان ندارند به مناقشه می پردازد چرا که علت روی گردانی از قرآن، عدم ایمان به آخرت است. در این مجموعه حجت هایی بر روز قیامت اقامه می شود و بیان می کند که این قرآن از جانب خدا نازل شده.
همانطور که آیه اول مجموعه قبل پل بین مقطع اول و مقطع دوم بود، در این مجموعه نیز اولین آیه، پلی است برای ارتباط بحث در مورد روز قیامت در مجموعه قبلی و مجموعه دوم.
در این مجموعه بزرگترین چیزی که انسان به واسطه جهلش در مقابلش می ایستد توضیح داده شده و آن روز قیامت است. و در ادامه از روز قیامت و موقف کافرین در مقابل آن و رد موقف آنها بحث شده است.
قُلْ لاَ یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (65)
بگو: «کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمیدانند جز خدا، و نمیدانند کی برانگیخته میشوند!»
بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ (66)
آنها [ مشرکان] اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند؛ بلکه در اصل آن شکّ دارند؛ بلکه نسبت به آن نابینایند!
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ إِذَا کُنَّا تُرَاباً وَ آبَاؤُنَا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (67)
و کافران گفتند: «آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم، (زنده میشویم و) از دل خاک بیرون میآییم؟!
لَقَدْ وُعِدْنَا هٰذَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هٰذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ (68)
این وعدهای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده؛ اینها همان افسانههای خرافی پیشینیان است!»
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ (69)
بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!»
وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لاَ تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ (70)
از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینهات از توطئه آنان تنگ نشود!
وَ یَقُولُونَ مَتَى هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71)
آنها میگویند: «این وعده (عذاب که به ما میدهید) کی خواهد آمد اگر راست میگویید؟!»
قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72)
بگو: «شاید پارهای از آنچه درباره آن شتاب میکنید، نزدیک و در کنار شما باشد!»
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَشْکُرُونَ (73)
مسلّماً پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد؛ ولی بیشترشان شکرگزار نیستند!
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ (74)
و پروردگارت آنچه را در سینههایشان پنهان میدارند و آنچه را آشکار میکنند بخوبی میداند!
وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ (75)
و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بیپایان پروردگار) ثبت است!
إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (76)
این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان میکند؛
وَ إِنَّهُ لَهُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (77)
و مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است!
إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (78)
پروردگار تو میان آنها در قیامت به حکم خود داوری میکند؛ و اوست قادر دانا.
مجموعه سوم: 79-81: امر به توکل بر خدا برای تبلیغ دین
بعد از آنکه خداوند در مجموعه اول امر توحید را تقریر کرده و در مجموعه دوم امر روز قیامت را تقریر کرد، و سفاهت مشرکین و ملحدین به روز قیامت برای ما روشن شد، خداوند رسولش را امر می کند که «فتوکل علی الله انک علی الحق المبین» برای تبلیغ رسالات الهی او را به توکل کردن بر خدا امر می کند به این دلیل که او بر حق است و او دینی را دارد که هیچ شکی در آن راه ندارد
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ (79)
پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!
إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (80)
مسلّماً تو نمیتوانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمیتوانی کران را هنگامی که روی برمیگردانند و پشت میکنند فراخوانی!
وَ مَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81)
و نیز نمیتوانی کوران را از گمراهیشان برهانی؛ تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند!
مجموعه چهارم: 82-90: نمایی از زمان برپایی قیامت و حال کافران در آن روز
پس از اینکه حجت هایی برای اثبات روز قیامت اقامه شده و موقف منکرین روز قیامت هم بیان شد و سبب این انکار نیز بیان شد، در این مجموعه دوباره از روز قیامت بحث می شود و این بحث با ذکر یک شرط از «اشراط الساعه» شروع می شود.
در این مجموعه بعضی از اشراط الساعه و حال کافرین در ساعت پایانی دنیا و زمانی که قیامت برپا می شود بیان شده و در اثنای بحث، حجت هایی را بر علیه آنان اقامه کرده و به این طریق مشخص شده که این قرآن آیات الهی است که تلاوت می شود و خداوند این قرآن را بر محمد ص نازل کرده.
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ (82)
و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلّم میکند (و میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمیآوردند.
وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ (83)
(به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب میکردند محشور میکنیم؛ و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند!
حَتَّى إِذَا جَاءُوا قَالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیَاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْماً أَمَّا ذَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (84)
تا زمانی که (به پای حساب) میآیند، (به آنان) میگوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالی انجام میدادید؟!»
وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لاَ یَنْطِقُونَ (85)
در این هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع میشود، و آنها سخنی ندارند که بگویند!
أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (86)
آیا ندیدند که ما شب را برای آرامش آنها قرار دادیم و روز را روشنیبخش؟! در این امور نشانههای روشنی است برای کسانی که ایمان میآورند (و آماده قبول حقند).
وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ (87)
و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده میشود، و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو میروند، جز کسانی که خدا خواسته؛ و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر میشوند!
وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (88)
کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است!
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89)
کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند!
وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90)
و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده میشوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل میکردید خواهید داشت؟!
مجموعه پنجم (خاتمه): 91-93: امر رسول الله ص به عبادت و انذار و شکر
مشاهده شدکه محور سوره آیه «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین» در مقابل این نعمت خداوند رسول الله ص را به عبادت و انذار و شکر امر می کند.
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (91)
(بگو:) من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مأمورم که از مسلمین باشم؛
وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ (92)
و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد (زیانش متوجّه خود اوست؛) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93)
بگو: «حمد و ستایش مخصوص ذات خداست؛ بزودی آیاتش را به شما نشان میدهد تا آن را بشناسید؛ و پروردگار تو از آنچه انجام میدهید غافل نیست!
- چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۵