سوره قصص: داستان حضرت موسی علیه السلام و تبلیغ دین
محور سوره: 252 سوره بقره
تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (252)
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو میخوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.
سوره با تفصیل آیه محور از خلال داستان حضرت موسی ع در کودکی آغاز می شود و سپس دوران جوانی و زمانی که ایشان در مدین بودند را بیان می کند و این موضوعی است که در قرآن فقط در این سوره بیان شده. سپس داستان ادامه می یابد و زمانی را روایت می کند که حضرت موسی ع از مدین برگشته و به نزد فرعون می رود، اتفاقاتی که بین ایشان و فرعون می افتد را بیان می کند. سپس سوره براهینی بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اقامه می کند، سخنی از تورات و حضرت موسی علیه السلام به میان می آورد تا از خلال آن حجت هایی را بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اقامه کند.
سپس در ادامه، سوره قصه قارون را به عنوان مردی از قوم حضرت موسی ع که طغیان کرد، بیان می کند. (پیش از این داستان کسانی از غیر قوم حضرت موسی که طغیان کرده بودند بیان می شد). در داستان قارون عاقبت کسانی که از اقوام انبیا بر علیه آنها طغیان می کنند بیان می شود.
سپس خاتمه ی سوره بیان می شود، که نقش تربیتی برای سید مرسلین دارد.
قسم اول: 1-43: داستان حضرت موسی ع
همانطور که مشاهده شد، محور این سوره آیه «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین» است و در آیات ابتدایی این سوره نیز آیاتی مشابه آیه محور سوره مشاهده شد. بنابراین خداوند در این قسم از سوره، در 5مشهد داستان رسالت حضرت موسی ع را به عنوان یکی از نشانه هایش ذکر کرده
قسم دوم بر اساس مطالب بیان شده در قسم اول در اثبات رسالت حضرت محمد ص بنا خواهد شد و در ادامه مجموعه ای از سنن الهی بیان خواهد شد.
مقدمه: 1-6: مقدمه داستان حضرت موسی ع
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طسم (1)
طسم!
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ (2)
اینها از آیات کتاب مبین است!
نَتْلُو عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3)
ما از داستان موسی و فرعون بحقّ بر تو میخوانیم، برای گروهی که (طالب حقّند و) ایمان میآورند!
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (4)
فرعون در زمین برتریجویی کرد، و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود؛ گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه میداشت؛ او به یقین از مفسدان بود!
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (5)
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!
وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ (6)
و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها [ بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم!
مشهد اول:7-13: داستان کودکی و تولد حضرت موسی ع
وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (7)
ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمیگردانیم، و او را از رسولان قرار میدهیم!»
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ (8)
(هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلّماً فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.
وَ قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لاَ تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (9)
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمیفهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش میپرورانند)!
وَ أَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لاَ أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (10)
(سرانجام) قلب مادر موسی از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهی گشت؛ و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند!
وَ قَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (11)
و (مادر موسی) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیری کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالی که آنان بیخبر بودند.
وَ حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ (12)
ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (که بیتابی مأموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانوادهای راهنمایی کنم که میتوانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!»
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (13)
ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند!
مشهد دوم: 14-22: داستان جوانی حضرت موسی ع در مصر
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (14)
و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم!
وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاَنِ هٰذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ (15)
او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود؛ موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد)؛ موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکاری است»
قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (16)
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است!
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ (17)
عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتی که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود!»
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خَائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ (18)
موسی در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای (و در جستجوی اخبار)؛ ناگهان دید همان کسی که دیروز از او یاری طلبیده بود فریاد میزند و از او کمک میخواهد، موسی به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهی هستی!»
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ یَا مُوسَى أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِیدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ مَا تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ (19)
و هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «ای موسی میخواهی! مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی؟! تو فقط میخواهی جبّاری در روی زمین باشی، و نمیخواهی از مصلحان باشی!»
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعَى قَالَ یَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ (20)
(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [ مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشستهاند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (21)
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای؛ عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!»
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ (22)
و هنگامی که متوجّه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!»
مشهد سوم: 23-28: داستان جوانی حضرت موسی ع در مدین
وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لاَ نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ (23)
و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند؛ و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمیشوند؛ موسی) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟!)»گفتند: «ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)!»
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (24)
موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!»
فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لاَ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (25)
ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.» هنگامی که موسی نزد او [ شعیب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!»
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ (26)
یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی آن کسی است که قویّ و امین باشد (و او همین مرد است)!»
قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ (27)
(شعیب) گفت: «من میخواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی؛ و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبّتی از ناحیه توست؛ من نمیخواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم؛ و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت»
قَالَ ذٰلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاَ عُدْوَانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ (28)
(موسی) گفت: «(مانعی ندارد،) این قراردادی میان من و تو باشد؛ البته هر کدام از این دو مدّت را انجام دهم ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما میگوییم گواه است!»
مشهد چهارم: 29-35: داستان مبعوث شدن حضرت موسی ع به پیامبری
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَاراً قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (29)
هنگامی که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانوادهاش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (میروم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعلهای از آتش تا با آن گرم شوید!»
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِی الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (30)
هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان!
وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى أَقْبِلْ وَ لاَ تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ (31)
عصایت را بیفکن!» هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت میکند، ترسید و به عقب برگشت، و حتّی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی!
اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّکَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ (32)
دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامی که خارج میشود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص؛ و دستهایت را بر سینهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو [ معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوی فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقی هستند!»
قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (33)
عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشتهام؛ میترسم مرا به قتل برسانند!
وَ أَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (34)
و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است؛ او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند؛ میترسم مرا تکذیب کنند!»
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَاناً فَلاَ یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنْتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ (35)
فرمود: «بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) میکنیم، و برای شما سلطه و برتری قرارمیدهیم؛ و به برکت آیات ما، بر شما دست نمییابند؛ شما و پیروانتان پیروزید!»
مشهد پنجم: 36-43: داستان اولین مواجهه موسی ع با فرعون
فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآیَاتِنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هٰذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرًى وَ مَا سَمِعْنَا بِهٰذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ (36)
هنگامی که موسی معجزات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: «این چیزی جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده؛ ما هرگز چنین چیزی را در نیاکان خود نشنیدهایم!»
وَ قَالَ مُوسَى رَبِّی أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37)
موسی گفت: «پروردگارم از حال کسانی که هدایت را از نزد او آوردهاند، و کسانی که عاقبت نیک سرا (ی دنیا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلّماً ظالمان رستگار نخواهند شد!»
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَى إِلٰهِ مُوسَى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکَاذِبِینَ (38)
فرعون گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر،) ای هامان، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم؛ هر چند من گمان میکنم او از دروغگویان است!»
وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لاَ یُرْجَعُونَ (39)
(سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حقّ در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمیشوند!
فَأَخَذْنَاهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (40)
ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم؛ اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود!
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لاَ یُنْصَرُونَ (41)
و آنان [ فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت میکنند؛ و روز رستاخیز یاری نخواهند شد!
وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فِی هٰذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (42)
و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم؛ و روز قیامت از زشترویانند!
وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (43)
و ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم؛ کتابی که برای مردم بصیرتآفرین بود، و مایه هدایت و رحمت؛ شاید متذکر شوند!
قسم دوم: 44-88: اقامه حجت بر رسالت پیامبرص بر اساس داستانهای حضرت موسی ع
همانطور که مشاهده شد در قسم اول آیات الهی در داستان حضرت موسی ع بیان شد. سپس در قسم دوم مشخص می شود که این قرآن از جانب خدا نازل شده و محمدص رسول الله است و بر این امر مرحله به مرحله حجت هایی اقامه خواهد شد. سپس خداوند مشخص می کند که هدایت فقط به امر خداست و بر اساس سنت های الهی جاری می شود. سپس یکی از بهانه هایی که ممکن است عده ای به واسطه آن از این دین منصرف شوند بیان می شود و آن ترس از رانده شدن از شهرشان است و در چند مرحله این بهانه را رد می کند. سپس با بیان داستان قارون مردم را از طغیان کردن بر امت و بر رسول بر حذر می دارد و در ادامه بشارت می دهد و در پایان نعمتی که به رسول الله ص داده شده (نازل شدن قرآن بر ایشان) به ایشان با مجموعه ای از اوامر که شامل شکر بر این نعمت است، تذکر داده می شود
مجموعه اول: 44-46: برهانی بر نبوت محمد ص و بیان حکمت آن
وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَ مَا کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ (44)
تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوّت را به موسی دادیم؛ و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)!
وَ لٰکِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُوناً فَتَطَاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَ مَا کُنْتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَ لٰکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ (45)
ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد؛ پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آنها [ مشرکان مکّه] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)!
وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لٰکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (46)
تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم؛ ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکنندهای برای آنان نیامده است؛ شاید متذکّر شوند!
مجموعه دوم: 47-51: بیان حکمت بعثت پیامبر ص و پیامبران پیش از ایشان
توضیح دو مجموعه اخیر: در این آیات برهانی بر نبوت پیامبر ص اقامه می شود و آن این است که ایشان از قرون گذشته آنگونه خبر می دهد که گویی شنونده در آنجا حضور داشته در صورتی که ایشان مردی امی و بی سواد بوده که کتابی نخوانده است.
حکمت ارسال موسی ع به رسالت و اعطای کتبا به ایشان با حکمت ارسال پیامبر ص به رسالت و اعطای کتاب به ایشان یکی است. خداوند در این آیات بر اساس مقدمه ای که در آیات قبل بیان شده بود، حجتی بر رسالت پیامبر ص اقامه کرده است.
داستان حضرت موسی ع به جمله «لعلهم یتذکرون» ختم شد و مجموعه اول و دوم این قسم هم به همین جمله ختم شدو این نشان می دهد که در هر بخش، حجتی اقامه شده است.
این سوره مرحله به مرحله این مطلب را تقریر می کند که محمدص رسول الله است و قرآن آیات الهی است که بر محمدص نازل شده است و رسالت پیامبر همان رسالت انبیای پیشین است.
این دو مجموعه بر آنچه که پیش از این در قصه موسی ع بیان شده بود بنا شده اند.
وَ لَوْ لاَ أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنَا لَوْ لاَ أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (47)
هرگاه (پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمالشان به آنان میرسید، میگفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!»
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْ لاَ أُوتِیَ مِثْلَ مَا أُوتِیَ مُوسَى أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِمَا أُوتِیَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَ قَالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کَافِرُونَ (48)
ولی هنگامی که حقّ از نزد ما برای آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجویانی همانند آنان، معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر [ موسی و هارون] دو ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟!
قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (49)
بگو: «اگر راست میگویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!»
فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (50)
اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی میکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا میشود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند!
وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (51)
ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکّر شوند!
مجموعه سوم: 52-55: موقف اهل کتاب مومن و صادق درباره قرآن
در این مجموعه موقف اهل کتاب مومن و صادق درباره این قرآن بیان می شود و اینکه آنها به این قرآن ایمان دارند و در این بیان حجت جدیدی است بر اینکه این قرآن از جانب خداست که اهل کتاب در مقابل آن تسلیم هستند. به طور کلی این مجموعه اهل کتاب را به ایمان دعوت می کند.
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ (52)
کسانی که قبلاً کتاب آسمانی به آنان دادهایم به آن [ قرآن] ایمان میآورند!
وَ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ (53)
و هنگامی که بر آنان خوانده شود میگویند: «به آن ایمان آوردیم؛ اینها همه حق است و از سوی پروردگار ماست؛ ما پیش از این هم مسلمان بودیم!»
أُولٰئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (54)
آنها کسانی هستند که بخاطر شکیباییشان، اجر و پادششان را دو بار دریافت میدارند؛ و بوسیله نیکیها بدیها را دفع میکنند؛ و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق مینمایند؛
وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ (55)
و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی میگردانند و میگویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نیستیم!»
مجموعه چهارم:56-85: اقامه حجت بر رسالت پیامبر و قرآن- تقریر امر هدایت
همانطور که مشاهده شد این سوره به طور کلی به دو قسم تقسیم می شود. قسم اول داستان حضرت موسی ع بود و قسم دوم که هم اکنون در آن هستیم، بر قسم اول بنا شده. در این قسم خداوند بر رسالت رسولش محمدص حجت هایی اقامه می کند و بیان می کند که این قرآن از جانب خدا نازل شده.
در جزء اول خداوند به پیامبرش بیان می کند که او نمی تواند هر کس را که بخواهد هدایت کند و هدایت تنها به دست خداست و برای کسی است که اسباب آن را مهیا کرده باشد. سپس در ادامه خداوند شبهه ای از شبهه های کافرین را در روی گردانی شان از اسلام بیان کرده و آنها را رد می کند.
سپس در جزء دوم قصه قارون به عنوان عقوبتی از عقوبات الهی ذکر می شود. قارون از قوم حضرت موسی ع بود که به سبب طغیانش گرفتار عقوبت الهی شد و این تهدیدی است برای کسانی از این امت بر علیه این امت طغیان کنند
جزء اول: 56-75: رد مرحله به مرحله یک شبهه
در این جزء خداوند به پیامبرش بیان می کند که او نمی تواند هر کس را که بخواهد هدایت کند و هدایت تنها به دست خداست و برای کسی است که اسباب آن را مهیا کرده باشد. سپس در ادامه خداوند شبهه ای از شبهه های کافرین را در روی گردانی شان از اسلام بیان کرده و مرحله به مرحله آنها را رد می کند.
آیه 57: بیان شبهه و رد آن
در این آیه پندار کسانی که می خواهند به بهانه رانده شدن از شهرشان، از اسلام آوردن منصرف شوند بیان شده و این سخن آنان رد شده است.
إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (56)
تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است!
وَ قَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَى إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (57)
آنها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان میربایند!» آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) بسوی آن آورده میشود؟! رزقی است از جانب ما؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند!
آیات 58-59: رد دیگری بر کسانی که از اسلام منصرف می شوند
این دو آیه به کافرین انذار و هشدار می دهد در مقامی دیگر رد دیگری است بر کسانی که می خواهند از اسلام آوردن منصرف شوند. خداوند به کافران تذکر می دهد که او بر هلاک کردن آنها قادر است همانگونه که اهل قریه های دیگر را هلاک کرد.
وَ کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا فَتِلْکَ مَسَاکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ (58)
و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانههای آنهاست (که ویران شده)، و بعد از آنان جز اندکی کسی در آنها سکونت نکرد؛ و ما وارث آنان بودیم!
وَ مَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَ مَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ (59)
و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!
آیات 60-61: در این دو آیه ترغیب به دخول در اسلام وجود دارد
به این بیان که: حتی اگر در اسلام آوردن دنیا (و بهره منده از متاع قلیل دنیا) هم در کار نباشد، اسلام آوردن بهتر از کفر است چرا که آخرت بهتر از دنیا است. اما اسلام آوردن، مساوی از دست دادن دنیا نیست. این آیات رد جدیدی است بر کسانی که می خواهند از اسلام آوردن منصرف شوند.
پس از اینکه خداوند این مطالب را تقریر کرد، در سه فقره که با «و یوم ینادیهم» شروع می شوند، مطالبی را به شرح زیر بیان می کند:
وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ زِینَتُهَا وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقَى أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (60)
آنچه به شما داده شده، متاع زندگی دنیا و زینت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است؛ آیا اندیشه نمیکنید؟!
أَ فَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاَقِیهِ کَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (61)
آیا کسی که به او وعده نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا به او دادهایم سپس روز قیامت (برای حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟!
فقره اول: 62-64: رد دیگر بر کسانی که از اسلام منصرف می شوند
این فقره حال کافران را در روز قیامت تصویر می کند، اینکه چگونه کافران در قیامت آرزو می کنند که ای کاش در دنیا مسلمان بودند. این آیات رد دیگری است بر کسانی که از خوف رانده شدن از شهرشان، می خواهند از اسلام منصرف شوند.
وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (62)
روزی را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانی که برای من میپنداشتید؟!»
قَالَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هٰؤُلاَءِ الَّذِینَ أَغْوَیْنَا أَغْوَیْنَاهُمْ کَمَا غَوَیْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَیْکَ مَا کَانُوا إِیَّانَا یَعْبُدُونَ (63)
گروهی (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما اینها [ عابدان] را گمراه کردیم؛ (آری) ما آنها را گمراه کردیم همانگونه که خودمان گمراه شدیم؛ ما از آنان به سوی تو بیزاری میجوییم؛ آنان در حقیقت ما را نمیپرستیدند (بلکه هوای نفس خود را پرستش میکردند)!»
وَ قِیلَ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ کَانُوا یَهْتَدُونَ (64)
و به آنها [ عابدان] گفته میشود: «معبودهایتان را که همتای خدا میپنداشتید بخوانید (تا شما را یاری کنند)!» معبودهایشان را میخوانند، ولی جوابی به آنان نمیدهند! و (در این هنگام) عذاب الهی را (با چشم خود) میبینند، و آرزو میکنند ای کاش هدایت یافته بودند!
فقره دوم: 65-67: بیان حال دو گروه در قیامت
در این فقره حال دو گروه در قیامت بیان می شود: کسانی که به رسولان الهی کافر بودند، و حال مومنین به رسولان الهی.
وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَا ذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ (65)
(به خاطر آورید) روزی را که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «چه پاسخی به پیامبران (من) گفتید؟!»
فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنْبَاءُ یَوْمَئِذٍ فَهُمْ لاَ یَتَسَاءَلُونَ (66)
در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده میماند، (حتی نمیتوانند) از یکدیگر سؤالی کنند!
فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَعَسَى أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ (67)
اما کسی که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، امید است از رستگاران باشد!
فقره سوم: 68-75: اشاره به حکمت و نعمت خداوند و دو سوال از منصرفین از اسلام
در این فقره بر خلاف دو فقره قبلی، جمله «و یوم ینادیهم» در انتهای فقره آمده.
در این فقره به حکمت و نعمت خداوند تبارک و تعالی تذکر داده می شود و در این تذکر، دعوتی است برای تسلیم شدن به امر خدا و داخل شدن در دینش و ترک تعلقاتی که غیر از اسلام است.
این آیات حجت جدیدی بر وجوب دخول در اسلام و ترک تعلقاتی که انسان را از داخل شدن در اسلام دور می کند، بیان شده و سپس خداوند رسولش را امر می کند که دو سوال از کسانی که از خوف رانده شدن از شهرشان از اسلام آوردن منصرف می شوند، بپرسد. سوالاتی که نشان دهنده کمال حکمت الهی، نعمت الهی و رحمت الهی هستند که این نعمت ها حمد و شکر را بر انسان واجب می کنند.
وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (68)
پروردگار تو هر چه بخواهد میآفریند، و هر چه بخواهد برمیگزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل میشوند!
وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ (69)
و پروردگار تو میداند آنچه را که سینههایشان پنهان میدارد و آنچه را آشکار میسازند!
وَ هُوَ اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (70)
و او خدایی است که معبودی جز او نیست؛ ستایش برای اوست در این جهان و در جهان دیگر؛ حاکمیت (نیز) از آن اوست؛ و همه شما به سوی او بازگردانده میشوید!
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلٰهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیَاءٍ أَ فَلاَ تَسْمَعُونَ (71)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودی جز خدا میتواند روشنایی برای شما بیاورد؟! آیا نمیشنوید؟!»
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلٰهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ (72)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمیبینید؟!»
وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (73)
و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهرهگیری از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید!
وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (74)
(به خاطر آورید) روزی را که آنها را ندا میدهد و میگوید: «کجایند همتایانی که برای من میپنداشتید؟!»
وَ نَزَعْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ (75)
(در آن روز) از هر امتی گواهی برمیگزینیم و (به مشرکان) میگوییم: «دلیل خود را بیاورید!» اما آنها میدانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا میبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد!
جزء دوم: 76-84: داستان قارون به عنوان یکی از عقوبتهای الهی
سپس در جزء دوم قصه قارون به عنوان عقوبتی از عقوبات الهی ذکر می شود. قارون از قوم حضرت موسی ع بود که به سبب طغیانش گرفتار عقوبت الهی شد و این تهدیدی است برای کسانی از این امت بر علیه این امت طغیان کنند.
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (76)
قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!
وَ ابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاَ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (77)
و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!
قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لاَ یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام!» آیا او نمیدانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند.
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (79)
(روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!»
وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لاَ یُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80)
اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمیکنند.»
فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ (81)
سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمیتوانست خویشتن را یاری دهد.
وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لاَ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ (82)
و آنها که دیروز آرزو میکردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند!
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (83)
(آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمیدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلاَّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (84)
کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است؛ و به کسانی که کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود.
خاتمه: 85: وعده نصرت و پیروزی
در مجموعه چهارم بین آیه اول و آیه آخر ارتباط وجود دارد و این ارتباط، وجود کلمه «هدایه» در هر دو آیه است. آیه آخر مجموعه تذکری است بر آنچه که در آیه اول مجموعه بیان شده بود. و از اینجا متوجه می شویم که مجموعه چهارم یک کل متکامل است و در آن امر هدایت تقریر شده و ادعای کسانی که به بهانه رانده شدن از شهرشان می خواهند از اسلام آوردن منصرف شوند، رد شده
إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَ مَنْ هُوَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ (85)
آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [ زادگاهت] بازمیگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر میداند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گمراهی آشکار است!»
مجموعه پنجم: 86-88: خاتمه
مجموعه اول این قسم با جمله «و ما کنت ...» و مخاطب قرار دادن پیامبر ص شروع شده بود و این مجموعه هم که خاتمه این قسم است، با همین جمله شروع شده است.
مجموعه اول این قسم (قسم دوم)، با استفاده از مطالب قسم قبل (قسم اول سوره) بیانی در اثبات نبوت حضرت محمدص آورده. این مجموعه هم آمده تا نعمتی که به پیامبر داده شده را تذکر دهد، نعمتی که خود او هم آن را توقع نداشته. سپس ایشان را به مجموعه ای از اوامر و نواهی امر می کند که به طور کلی شامل شکر ایشان در مقابل این نعمت الهی است.
وَ مَا کُنْتَ تَرْجُو أَنْ یُلْقَى إِلَیْکَ الْکِتَابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ ظَهِیراً لِلْکَافِرِینَ (86)
و تو هرگز امید نداشتی که این کتاب آسمانی به تو القا گردد؛ ولی رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانی مکن!
وَ لاَ یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَیْکَ وَ ادْعُ إِلَى رَبِّکَ وَ لاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (87)
و هرگز (آنها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوی پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش!
وَ لاَ تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهاً آخَرَ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (88)
معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید!
- چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۵