سوره انبیا: بحث در مورد مورد انذار (هشدار) و هشدار دهنده و هشدار گیرندگان
محور سوره: 6-7 سوره بقره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (6)
کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)
خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.
این سوره در مورد انذار (هشدار) و هشدار دهنده و هشدار گیرندگان بحث می کند. اینکه مضمون این انذار (هشدار) چیست؟ هشدار گیرندگان در چه حالتی هستند؟ نذیر (هشدار دهنده) چه می گوید؟ هشدار گیرندگان چه می گویند و چگونه حرفشان رد می شود؟ هم این سوالات، تفصیلی از محور سوره است.
نکته: در قرآن کریم فقط دو سوره با کلماتی مشتق از «اقترب» شروع می شوند، یکی سوره انبیا و دیگری سوره قمر. از بررسی محتوای این دو سوره، شباهت معنایی آنها به دست می آید. علاوه بر اینکه این دو سوره موضوع مشترک و محور مشترک هم دارند.
پس سوره انبیا با سه آیه اول شروع می شود، سپس بیان از رسول الله ص را در مورد این قرآن بیان می کند سپس مواقف کافرین را در مورد این قول بیان کرده و موضع آنها را رد می کند و در نهایت سوره با آیه ای که با قال شروع می شود به پایان می رسد که نشان می دهد: کافران با اینکه حجت هایی بر آنها اقامه شده، از این بلاغ رسول الله ص روی بر می گردانند و رسول الله ص بعد از اقامه حجت آنها را لعنت می کند و درخواست می کنند که خداوند بین او و این کافران حکم کند و از خداوند در برابر گفته های این کافران کمک می طلبد.
مقدمه: 1-5: وصف حال کافرین
در این آیات خداوند حال کافرین به این قرآن و پیامبر ص را وصف می کند. این آیات دلیل اینکه انذار و هشدار های پیامبر ص به آنها سود نمی رساند را بیان می کند. زیرا آنها غفل و معرض هستند و دلهایشان به لهو و بازیچه است و...
بعد از اینکه سوره این واقعیت از کفر و کافران را نمایش داد، مجموعه هایی که بعد از این می آید، یکی یکی حجت هایی را علیه کافران اقامه می کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (1)
حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند!
مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ (2)
هیچ یادآوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها نمیآید، مگر آنکه با بازی (و شوخی) به آن گوش میدهند!
لاَهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هٰذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (3)
این در حالی است که دلهایشان در لهو و بیخبری فرو رفته است! و ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر میروید، با اینکه (چشم دارید و) میبینید؟!
قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (4)
(پیامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، میداند؛ و او شنوا و داناست!»
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (5)
آنها گفتند: «(آنچه محمّد (ص) آورده وحی نیست؛) بلکه خوابهایی آشفته است! اصلاً آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست میگوید) باید معجزهای برای ما بیاورد؛ همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!»
مجموعه اول: 6-15: رد اقوال کافران
در آیه اول بیان می کند که حتی اگر خداوند کارهایی که آنها می گویند را انجام دهد هم آنها ایمان نمی آورند. بعد از اینکه آیه اول این مجموعه ادعای آنها را رد کرد، آیات بعدی به کلام قبلی آنها می پردازد: «و اسروا النجوی الذین ظلموا ... و انتم تبصرون» (آیه 3) و این ادعای آنها را رد می کند و پس از آن انذار و هشدار می دهد. (تا آیه 9)
از آیه 10 این قول آنها را رد می کند که: «بل قالوا اضغاث احلام ... ارسل الاولون» (آیه 10) پس از پاسخ به این ادعای آنها، باز هم انذار و هشدار می دهد.
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ (6)
تمام آبادیهایی که پیش از اینها هلاک کردیم (تقاضای معجزات گوناگون کردند، و خواسته آنان عملی شد، ولی) هرگز ایمان نیاوردند؛ آیا اینها ایمان میآورند؟!
وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (7)
ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی میکردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید.
وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا کَانُوا خَالِدِینَ (8)
آنان را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم! عمر جاویدان هم نداشتند!
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (9)
سپس وعدهای را که به آنان داده بودیم، وفا کردیم! آنها و هر کس را که میخواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم؛ و مسرفان را هلاک نمودیم!
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (10)
ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمیفهمید؟!
وَ کَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِینَ (11)
چه بسیار آبادیهای ستمگری را در هم شکستیم؛ و بعد از آنها، قوم دیگری روی کار آوردیم!
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ (12)
هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند!
لاَ تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (13)
(گفتیم:) فرار نکنید؛ و به زندگی پر ناز و نعمت، و به مسکنهای پر زرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم بازگردانید)!
قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (14)
گفتند: «ای وای بر ما! به یقین ما ستمگر بودیم!»
فَمَا زَاَلَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیداً خَامِدِینَ (15)
و همچنان این سخن را تکرار میکردند، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم!
مجموعه دوم: 16-24: جهل به حق علت غفلت و اعراض کافران است
در این مجموعه علت اعراض کافرین از این ذکر بیان می شود که همانا جهل کافرین به حق است و احوال آن در این مجموعه بیان شده.
در حقیقت علت اعراض آنها، همان علت عدم ایمانشان است همان علتی است که در سوره بقره می فرماید: «سواء علیهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون» همان علتی است که باعث می شود انذار و عدم انذار برایشان فایده ای نداشته باشد.
مرور دوباره: علت اعراض کافرین و غفلتشان، جهلشان به خدا و نامناسب بودن تصوراتشان در مورد خدا و حکمت خلق آسمانها و زمین است. آنها جهل دارند نسبت به اینکه خداوند کاری را بیهوده و عبث انجام نمی دهد و همچنین نسبت به جلال و عظمت الهی نیز جهل دارند و نمی دانند شان و سنت او این است که باطل را نابود کند و شأن او این است که عبادت و تقدیس شود. پس اگر آنها در این معانی تفکر می کردند، اعراض نمی کردند و غافل نمی شدند و ارسال رسل و انزال کتب را انکار نمی کردند «اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون»
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ (16)
ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روی بازی نیافریدیم!
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ (17)
(بفرض محال) اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، چیزی متناسب خود انتخاب میکردیم!
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)
بلکه ما حق را بر سر باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد؛ و این گونه، باطل محو و نابود میشود! امّا وای بر شما از توصیفی که (درباره خدا و هدف آفرینش) میکنید!
وَ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یَسْتَحْسِرُونَ (19)
از آن اوست آنان که در آسمانها و زمینند! و آنها که نزد اویند [ فرشتگان] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمیورزند، و هرگز خسته نمیشوند.
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لاَ یَفْتُرُونَ (20)
(تمام) شب و روز را تسبیح میگویند؛ و سست نمیگردند.
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ (21)
آیا آنها خدایانی از زمین برگزیدند که (خلق میکنند و) منتشر میسازند؟!
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ (22)
اگر در آسمان و زمین، جز «اللّه» خدایان دیگری بود، فاسد میشدند (و نظام جهان به هم میخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها میکنند!
لاَ یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ (23)
هیچ کس نمیتواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولی در کارهای آنها، جای سؤال و ایراد است!
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هٰذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (24)
آیا آنها معبودانی جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانی است که با من هستند، و سخن کسانی [ پیامبرانی] است که پیش از من بودند!» امّا بیشتر آنها حق را نمیدانند؛ و به همین دلیل (از آن) روی گردانند.
مجموعه سوم: 25-33: علاج اعراض و کفر (تعقل در خلق آسمانها و زمین و...)
خداوند در 4 آیه ابتدایی این سیاق بیان می کند که ملائکه را اولاد خدا پنداشتن با توحید منافات دارد و در این سیاق با تاکید بر توحید قول آنها را رد می کند. در این 4 آیه وجه جدیدی از اقوال کافران بیان شده و رد شد و در ادامه(4 آیه بعدی این سیاق) همه چیزهایی از اقوال و مواقفشان که بیان شده بود نفی می شود.
در 4 آیه انتهایی سیاق خداوند نظر کافران را به اصل آسمانها و زمین و حیات و... (به عنوان مخلوقات الهی) جلب کرده و بیان می کند که اگر آنها در این ها تعقل کنند، می توانند از کفر به سمت ایمان بیایند.
این آیات مظهری از مظاهر عظمت الهی را بیان می کند پندار آنها را که گمان می کنند خداوند ولدی دارد را نفی کرده و وحدانیت و ضرورت عبادت او را تذکر می دهد
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ (25)
ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید.»
وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمٰنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ (26)
آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! او منزه است (از این عیب و نقص)؛ آنها [ فرشتگان] بندگان شایسته اویند.
لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (27)
هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند؛ و (پیوسته) به فرمان او عمل میکنند.
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (28)
او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را میداند؛ و آنها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمیکنند؛ و از ترس او بیمناکند.
وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلٰهٌ مِنْ دُونِهِ فَذٰلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (29)
و هر کس از آنها بگوید: «من جز خدا، معبودی دیگرم»، کیفر او را جهنم میدهیم! و ستمگران را این گونه کیفر خواهیم داد.
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلاَ یُؤْمِنُونَ (30)
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمیآورند؟!
وَ جَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (31)
و در زمین، کوههای ثابت و پابرجایی قرار دادیم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درّهها و راههایی قرار دادیم تا هدایت شوند!
وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ (32)
و آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم؛ ولی آنها از آیات آن رویگردانند.
وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (33)
او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ هر یک در مداری در حرکتند!
مجموعه چهارم: 34-40: انتظار موت رسول الله ص و استهزای گفته های ایشان
سنت زندگی بشری این است که به مرگ ختم می شود و زندگی دنیا برای آزمایش و ابتلای انسلان قرار داده شده. در ابتدای این آیات بیان می شود که انتظار موت رسول الله ص تصور اشتباهی است و همینطور ظن به اینکه رسول الله نمی میرد هم تصور خطایی است چرا که آنها سنت خداوند را در این دنیا نمی دانند.
به طور کلی مجموعه چهارم دو موضع از مواضع کافرین را بیان می کند: انتظار موت رسول الله ص، و استهزای ایشان و گفته هایشان. در مقام پاسخ به این مواضع کافران، خداوند در این مجموعه منظره ای از چیزی که در مقابلشان قرار دارد را وصف می کند.
وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ (34)
پیش از تو (نیز) برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم؛ (وانگهی آنها که انتظار مرگ تو را میکشند،) آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند بود؟!
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ (35)
هر انسانی طعم مرگ را میچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ و سرانجام بسوی ما بازگردانده میشوید!
وَ إِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هٰذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمٰنِ هُمْ کَافِرُونَ (36)
هنگامی که کافران تو را میبینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند؛ (و میگویند:) آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما میگوید؟! در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار میکنند.
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلاَ تَسْتَعْجِلُونِ (37)
(آری،) انسان از عجله آفریده شده؛ ولی عجله نکنید؛ بزودی آیاتم را به شما نشان خواهم داد!
وَ یَقُولُونَ مَتَى هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (38)
آنها میگویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کی فرا میرسد؟!»
لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لاَ یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لاَ عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ (39)
ولی اگر کافران میدانستند زمانی که (فرا میرسد) نمیتوانند شعلههای آتش را از صورت و از پشتهای خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یاری نمیکند (این قدر درباره قیامت شتاب نمیکردند)!
بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَ لاَ هُمْ یُنْظَرُونَ (40)
(آری، این مجازات الهی) بطور ناگهانی به سراغشان میآید و مبهوتشان میکند؛ آنچنان که توانایی دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمیشود!
مجموعه پنجم: 41-47: استهزاء رسولان چیز جدیدی نیست
این مجموعه جزای کسانی که در مجموعه قبل بیان شده بود را تفصیل می دهد و آن اینکه کافرین رسول الله ص و دعوتش را مسخره می کردند و در این مجموعه خداوند مکافاتی که برای آنها مهیا شده را بیان می کند.
استهزای رسولان دأب و روش کافرین است و در همه زمانها بوده و خداوند از استهزا کنندگان انتقام خواهد گرفت.
محور سوره بیان می کند کافران از انذار قرآن استفاده نمی کنند. اگر از ابتدای سوره تا اینجا توجه کنیم، به طور کلی تاکیدی دارد بر عدم استفاده کافرین از انذار با اینکه سوره خودش انذار می دهد و رسول الله ص را امر به انذار می کند. و از ابتدای سوره تا اینجا صورت هایی از عذاب هایی که برای کافران مهیا شده را نمایش می دهد.
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ (41)
(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند؛ امّا سرانجام، آنچه را استهزا میکردند دامان مسخرهکنندگان را گرفت (و مجازات الهی آنها را در هم کوبید)!
قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الرَّحْمٰنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (42)
بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه میدارد؟!» ولی آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند!
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لاَ یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لاَ هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (43)
آیا آنها خدایانی دارند که میتوانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ساختگی، حتّی) نمیتوانند خودشان را یاری دهند (تا چه رسد به دیگران)؛ و نه از ناحیه ما با نیرویی یاری میشوند!
بَلْ مَتَّعْنَا هٰؤُلاَءِ وَ آبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلاَ یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَ فَهُمُ الْغَالِبُونَ (44)
ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانی پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد)؛ آیا نمیبینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) میکاهیم؟! آیا آنها غالبند (یا ما)؟!
قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ وَ لاَ یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا یُنْذَرُونَ (45)
بگو: «من تنها بوسیله وحی شما را انذار میکنم!» ولی آنها که گوشهایشان کر است، هنگامی که انذار میشوند، سخنان را نمیشنوند!
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (46)
اگر کمترین عذاب پروردگارت به آنان برسد، فریادشان بلند میشود که: «ای وای بر ما! ما همگی ستمگر بودیم!»
وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَى بِنَا حَاسِبِینَ (47)
ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا میکنیم؛ پس به هیچ کس کمترین ستمی نمیشود؛ و اگر بمقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر میکنیم؛ و کافی است که ما حسابکننده باشیم!
مجموعه ششم: 48-50: بحث کوتاهی درباره موسی ع و هارون ع
این آیات بیان می کند که موسی ع و هارون بشر بودند و در این دنیا خالد نبودند و خداوند بر آنها تورات را نازل کرد پس این امکان وجود دارد که خداوند قرآن را بر محمد ص نازل کند.
وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ (48)
ما به موسی و هارون، «فرقان» [ وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آنچه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم.
الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ (49)
همانان که از پروردگارشان در نهان میترسند، و از قیامت بیم دارند!
وَ هٰذَا ذِکْرٌ مُبَارَکٌ أَنْزَلْنَاهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ (50)
و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار میکنید؟!
مجموعه هفتم: 51-91: بیان مثالهایی برای توضیح معانی که قبلا در سوره ذکر شده بود
به طور کلی این مجموعه بر هر تصور مشرکانه ای در شأن رسولان و انبیای الهی و وحی و انذار آنها خط بطلان می کشد.
فقره اول: 51-77: بحثی در مورد پیامبران الهی ابراهیم و لوط و نوح و...
ذکر رسولان ابراهیم و اسحق و یعقوب و لوط و نوح علیهم السلام.
در این فقره خداوند توضیح می دهد که چگونه پیامبران الهی نجات یافتند و مسرفین هلاک شدند.
اولین قضیه ای که به بیان داستان پیامبران الهی در این فقره و در این سوره مربوط می شود این است که آنها رسولانی از جنس بشر بودند. و این چیزی است که مشرکان آن را نمی پذیرند.
وَ لَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَالِمِینَ (51)
ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از (شایستگی) او آگاه بودیم...
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هٰذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ (52)
آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمههای بیروح چیست که شما همواره آنها را پرستش میکنید؟!»
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ (53)
گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت میکنند.»
قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ (54)
گفت: «مسلّماً هم شما و هم پدرانتان، در گمراهی آشکاری بودهاید!»
قَالُوا أَ جِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِینَ (55)
گفتند: «آیا مطلب حقّی برای ما آوردهای، یا شوخی میکنی؟!»
قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَى ذٰلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ (56)
گفت: «(کاملاً حقّ آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده؛ و من بر این امر، از گواهانم!
وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ (57)
و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم!»
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِینَ (72)
و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی بخشیدیم؛ و همه آنان را مردانی صالح قرار دادیم!
وَ نَجَّیْنَاهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ (71)
و او و لوط را به سرزمین (شام) -که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم!
وَ أَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ (70)
آنها میخواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند؛ ولی ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم!
قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ (69)
(سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ (68)
گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است!»
أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (67)
اف بر شما و بر آنچه جز خدا میپرستید! آیا اندیشه نمیکنید (و عقل ندارید)؟!
قَالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لاَ یَضُرُّکُمْ (66)
(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزی را میپرستید که نه کمترین سودی برای شما دارد، و نه زیانی به شما میرساند! (نه امیدی به سودشان دارید، و نه ترسی از زیانشان!)
ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هٰؤُلاَءِ یَنْطِقُونَ (65)
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند؛ (و حکم وجدان را بکلّی فراموش کردند و گفتند:) تو میدانی که اینها سخن نمیگویند!
فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (64)
آنها به وجدان خویش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!»
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا یَنْطِقُونَ (63)
گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن میگویند!»
قَالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ (62)
(هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کردهای، ای ابراهیم؟!»
قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ (61)
(جمعیّت) گفتند: «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهی دهند!»
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ (60)
(گروهی) گفتند: «شنیدیم نوجوانی از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگویند.»
قَالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ (59)
(هنگامی که منظره بتها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعاً از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!»
فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ (58)
سرانجام (با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه کرد؛ شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند)!
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ (73)
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.
وَ لُوطاً آتَیْنَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ (74)
و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم؛ و از شهری که اعمال زشت و کثیف انجام میدادند، رهایی بخشیدیم؛ چرا که آنها مردم بد و فاسقی بودند!
وَ أَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ (75)
و او را در رحمت خود داخل کردیم؛ و او از صالحان بود.
وَ نُوحاً إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (76)
و نوح را (به یاد آور) هنگامی که پیش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعای او را مستجاب کردیم؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم؛
وَ نَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ (77)
و او را در برابر جمعیّتی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاری دادیم؛ چرا که قوم بدی بودند؛ از این رو همه آنها را غرق کردیم!
فقره دوم: 78-91:بحثی در مورد پیامبران الهی
این فقره امتداد فقره قبل است و داستان های انبیا را بیان می کند و از خلال داستان های در صدد این است که بیان کند انبیا هم از جنس بشر بودند.
در این فقره قصه انبیایی بیان شده که بعضی با خیر و بعضی دیگر با شر امتحان شدند و این فقره شکر و صبر آنها را نشان می دهد تا نمونه هایی باشند برای امت در همه حال.
وَ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ (78)
و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داوری میکردند؛ و ما بر حکم آنان شاهد بودیم.
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَ کُلاًّ آتَیْنَا حُکْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فَاعِلِینَ (79)
ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم؛ و به هر یک از آنان (شایستگی) داوری، و علم فراوانی دادیم؛ و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) میگفتند؛ و ما این کار را انجام دادیم!
وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ (80)
و ساختن زره را بخاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند؛ آیا شکرگزار (این نعمتهای خدا) هستید؟
وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ (81)
و تندباد را مسخّر سلیمان ساختیم، که بفرمان او بسوی سرزمینی که آن را پربرکت کرده بودیم جریان مییافت؛ و ما از همه چیز آگاه بودهایم.
وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذٰلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ (82)
و گروهی از شیاطین (را نیز مسخّر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غوّاصی میکردند؛ و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام میدادند؛ و ما آنها را (از سرکشی) حفظ میکردیم!
وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (83)
و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالی و مشکلات به من روی آورده؛ و تو مهربانترین مهربانانی!»
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ ذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ (84)
ما دعای او را مستجاب کردیم؛ و ناراحتیهایی را که داشت برطرف ساختیم؛ و خاندانش را به او بازگرداندیم؛ و همانندشان را بر آنها افزودیم؛ تا رحمتی از سوی ما و تذکّری برای عبادتکنندگان باشد.
وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ (85)
و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل را (به یاد آور) که همه از صابران بودند.
وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ (86)
و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم؛ چرا که آنها از صالحان بودند.
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (87)
و ذاالنون [ یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ (88)
ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم!
وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ (89)
و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!»
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ (90)
ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم؛ و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام میکردند؛ و در حال بیم و امید ما را میخواندند؛ و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.
وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَ جَعَلْنَاهَا وَ ابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ (91)
و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دمیدیم؛ و او و فرزندش [ مسیح] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم!
مجموعه هشتم: 92-106: همه آن رسولان با رسول ما امت واحده ای هستند
بعد از اینکه خداوند در مجموعه قبل داستان انبیا علیهم السلام را بیان کرد، در این مجموعه بیان می کند که این امت با امت های قبل همگی امت واحده هستند.
در این مجموعه تصویری نمایش داده می شود از عذاب آماده شده الهی برای کسانی که انذار و عدم انذارشان فرقی ندارد.
إِنَّ هٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ (92)
این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدی بودند (و پیرو یک هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنید!
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ (93)
(گروهی از پیروان ناآگاه آنها) کار خود را به تفرقه در میان خود کشاندند؛ (ولی سرانجام) همگی بسوی ما بازمیگردند!
فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ (94)
و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (برای پاداش) مینویسیم.
وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ (95)
و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ (96)
تا آن زمان که «یأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محلّ مرتفعی بسرعت عبور میکنند.
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هٰذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ (97)
و وعده حقّ [ قیامت] نزدیک میشود؛ در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت از حرکت بازمیماند؛ (میگویند:) ای وای بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم!
إِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ (98)
شما و آنچه غیر خدا میپرستید، هیزم جهنّم خواهید بود؛ و همگی در آن وارد میشوید.
لَوْ کَانَ هٰؤُلاَءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَ کُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ (99)
اگر اینها خدایانی بودند، هرگز وارد آن نمیشدند! در حالی که همگی در آن جاودانه خواهند بود.
لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ هُمْ فِیهَا لاَ یَسْمَعُونَ (100)
برای آنان در آن [ دوزخ] نالههای دردناکی است و چیزی نمیشنوند.
إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولٰئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ (101)
(امّا) کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده [ مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته میشوند.
لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ (102)
آنها صدای آتش دوزخ را نمیشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعّم هستند.
لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ هٰذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (103)
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمیکند؛ و فرشتگان به استقبالشان میآیند، (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد!
یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ (104)
در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم میپیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمیگردانیم؛ این وعدهای است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهیم داد.
وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (105)
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
إِنَّ فِی هٰذَا لَبَلاَغاً لِقَوْمٍ عَابِدِینَ (106)
در این، ابلاغ روشنی است برای جمعیّت عبادتکنندگان!
مجموعه نهم: 107-112: تکمیل رد قول کافران که گفتند «هل هذا الا بشر مثلکم»
همانطور که بیان شد محور سوره انبیا از سوره بقره این آیه است: «ان الذین کفروا سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون...» و در این مجموعه مشاهده می شود که چگونه خداوند رسولش را امر می کند که انذار دهد با اینکه این انذار به حال آنها سودی ندارد، اما تبلیغ وظیفه ای است که بر پیامبر ص واجب است.
آیه آخر این مجموعه هم خاتمه سوره است
وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (107)
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
قُلْ إِنَّمَا یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)
بگو: «تنها چیزی که به من وحی میشود این است که معبود شما خدای یگانه است؛ آیا (با این حال) تسلیم (حقّ) میشوید؟ (و بتها را کنار میگذارید؟)»
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ مَا تُوعَدُونَ (109)
اگر باز (روی گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر میکنم؛ و نمیدانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده میشود نزدیک است یا دور!
إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ مَا تَکْتُمُونَ (110)
او سخنان آشکار را میداند، و آنچه را کتمان میکنید (نیز) میداند (و چیزی بر او پوشیده نیست)!
وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ (111)
و من نمیدانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهرهگیری تا مدّتی (معیّن)!
قَالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمٰنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (112)
(و پیامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داوری فرما (و این طغیانگران را کیفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهای ناروای شما، از او استمداد میطلبم!»
بیان پایانی درباره سوره:
با توجه به محور این سوره، سوره انبیا آمده تا صفات کافران را مشخص کند «اقترب للناس حسابهم ... کما ارسل الاولون» و بیان کند که هر کسی که این صفات در او جمع شود امکان ندارد که ایمان بیاورد اما کسی که در او استعداد شنیدن باشد، یا از «یتآمر علی الاسلام» نباشد، یا از کسانی که آشکارا در حق رسول و قرآن منکر مرتکب می شوند نباشد، ممکن است ایمان بیاورند. اگر این شرایط در کسی نباشد انذارش نیز فایده ای ندارد.
در این سوره به اندازه کافی انذار داده شده تا کسانی که به اندازه ذره ای در قلبشان خیر وجود داشته باشد، ایمان بیاورند
- دوشنبه ۳ خرداد ۹۵