سوره صافات: تفصیل ارکان ایمان در ضمن بحث از توحید ومستلزمات آن
محور سوره: آیات 1-5 سوره بقره
الم (1)
الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).
ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ (2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان میآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.
أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.
این سوره با چندین قسم و جواب قسم شروع می شود و از جواب قسم «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ» موضوع اصلی سوره که وحدانیت خداوند است، کشف می شود. سپس مسیر سوره ادامه پیدا می کند تا اینکه به آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّخَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ» می رسد و باز هم مسیر سوره ادامه پیدا می کند تا اینکه آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَناتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ [الآیة: 149]» بیان می شود که بر شناخت خدا و مستلزمات این معرفت و شناخت دلالت می کند. در آیات پایانی سوره هم بیان می کند: «سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
از خلال ابتدا و انتهای سوره و همچنین دو استفهامی که در میان سوره بیان شده و دو نقطه عطف در این سوره حساب می شوند، می توان مقصد اصلی این سوره را درک کرد که آن همانطور که بیان شد، شناخت خداوند عزوجل و شناخت مستلزمات این معرفت است. و این موضوع اول از موضوعات ایمان به غیب است.
در مرحله دوم، و از خلال سیاق اصلی این سوره، بعضی از معانی که ارتباطی به آخرت، رسل، ملائکه و کتاب دارند نیز بیان می شود. به همین دلیل آیه «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» چندین بار در این سوره تکرار می شود و به موضوع اصلی سوره اشاره می کند که آن شناخت خدا، تنزیه و توحید اوست.
و این مطلب بدیهی است که کلمه توحید، همان تقواست که نقطه تمرکز این دین و نقطه شروع دعوت رسولان و محتوی همه عقاید اسلام است و همه عقاید اسلام به تقوا باز می گردد. و زمانی که مضمون سوره را متوجه شدیم، جایگاه سوره صافات در تفصیل آیات «الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ* وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ*أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» از سوره بقره فهمیده می شود چرا که این آیات در موضوع توحید و مستلزماتش تفصیل داده می شوند.
.............
این سوره به شکل واضح از یک مقدمه که شامل آیات 1-10 است تشکیل شده که از توحید و ادله آن و حفظ وحی بحث می کند. سپس دو مقطع می آید که هر کدام از آنها با جمله «فَاسْتَفْتِهِمْ» شروع می شوند:
مقطع اول با آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ» شروع شده و تا آیه 148 سوره ادامه پیدا می کند.
مقطع دوم هم با آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَناتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ» شروع شده و تا پایان سوره (آیه 182) ادامه پیدا می کند.
به طور کلی این سوره هر زمانی که از توحید بحث می کند، همه مستلزمات آن را هم بیان می کند، مستلزماتی از قبیل ایمان به آخرت، ایمان به رسولان الهی، ایمان به ملائکه و ایمان به مومنین. چرا که تصور کامل و سالم از موضوع توحید با تصور صحیح داشتن از این موارد گره خورده است.
................
این اولین باری است که در سیاق قرآنی سوره ای مشاهده می شود که مستقیما با قسم شروع شده و پیش از قسم هیچ مطلب دیگری بیان نشده است و از این به بعد سوره های زیادی مشاهده خواهد شد که با قسم شروع می شوند تا جایی که می بینیم که در یک مجموعه، همه سوره های آن مجموعه با قسم شروع می شوند:
در مجموعه ذاریات سه سوره با قسم شروع می شوند: «وَالذَّارِیاتِ وَالطُّورِ وَالنَّجْمِ»
در مجموعه الفجر مشاهده خواهد شد که پنج سوره با قسم شروع می شوند: «وَالْفَجْرِ، لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَالشَّمْسِ وَضُحاها وَاللَّیْلِ وَالضُّحى»
و همانطور که سوره صافات با قسم شروع شده و ابتدای مجموعه است، دلیلی است بر اینکه شروع سوره با قسم دلیلی است بر اینکه آن سوره می تواند ابتدای مجموعه باشد.
.............
این سوره، مکی است و همانطور که از ظاهر آن پیداست، همانند سوره های مکی دارای آیات کوتاه، دارای مشاهد و مواقف زیاد، دارای تصاویر و سایه های متنوع، دارای اثرات عمیق است و همانند سایر سوره های مکی با هدف بناء عقیده در نفوس انسانها و خالی و خالص کردن نفوس انسانها از شوائب شرک بیان می شود.
این سوره به طور خاص صورتی خاص از شرک را معالجه می کند، صورتی از شرک که معتقد است بین خداوند و جن (نعوذ بالله) قرابتی وجود دارد و ملائکه دختران خداوندند که حاصل این رابطه اند و آنها دختران خدا هستند.
به همین دلیل این سوره با اشاره به طوائف ملائکه شروع می شود «وَالصَّافَّاتِ صَفًّا* فَالزَّاجِراتِ زَجْراً* فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً ..» و سپس ذکری از شیاطین رانده شده می شود و بیان می کند که آنها با شهاب های ثاقب رانده می شوند تا به ملا اعلی نزدیک نشوند و خبرهایی که در آنجا جاری است را نشنوند. پس زمانی که اساطیر جاهلیت را بیان می کند و آنها را رد می کند، بیان می کند که میوه های درخت زقوم که ظالمین با آن عذاب می شوند شبیه سرهای شیاطین هستند. در مقطع دوم هم به طور مستقیم به این اسطوره جاهلیت حمله کرده و بیان می کند: «فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَناتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ* أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَهُمْ شاهِدُونَ* أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ* وَلَدَ اللَّهُوَإِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ* أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِینَ* ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ* أَفَلا تَذَکَّرُونَ* أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ* فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ .. سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّایَصِفُونَ»
در مقابل این عقیده غلط جاهلی و در جانب علاج این صورت از شرک، این سوره همانند سوره های مکی، عقیده دیگری را بیان می کند که عقیده توحید و فکر توحید را اثبات می کند: «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ* رَبُّ السَّماواتِوَالْأَرْضِ وَما بَیْنَهُما وَرَبُّ الْمَشارِقِ ..» ودر اثنای بیان مشهدی از مشاهد قیامت، بیان می کند که دلیل اصلی عذاب معذبین در جهنم شرک است: «فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ* إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ* إِنَّهُمْ کانُوا إِذاقِیلَ لَهُمْ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ* وَیَقُولُونَ: أَإِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ* بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ* إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ* وَما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ..» و اینگونه قضیه بعثت و حساب و جزا را بیان می کند.
سپس در ادامه به بیان اقوال آنها در مقابل پیامبران پرداخته «وَقالُوا: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ ...» و مواقف آنها را رد می کند و به مناسبت گمراهی و تکذیب آنها سلسله داستان هایی از پیامبران الهی را بیان کرده که در آن ها رحمت و نصرت خداوند برای رسولانش و عذاب و تنکیل برای مکذبین آنها مشخص می شود «وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ* وَلَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ* فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» و در میان این داستان ها، قصه حضرت ابراهیم به همراه فرزندش اسماعیل از همه بارز تر است و در این داستان، طاعت و تسلیم خدا بودن این دو بزرگوار در اعلا ترین و عمیق ترین صورت دیده می شود.
مقدمه: 1-10: توحید و ادله آن و حفظ وحی
پیش از این بیان شد که سیاق اصلی مقدمه سوره موضوع توحید و شناخت خداوند عزوجل و مستلزمات آن است. مشاهده می شود که در این بیان، به شکل ضمنی از ملائکه، وحی، قرآن، روز آخرت و به طور کلی از ارکان ایمان هم بحث می کند و مشاهده خواهد شد که مقطع اول هم به همین مطالب خواهد پرداخت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
وَ الصَّافَّاتِ صَفّاً (1)
سوگند به (فرشتگان) صفکشیده (و منظّم)
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً (2)
و به نهیکنندگان و (بازدارندگان)
فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً (3)
و تلاوتکنندگان پیاپی آیات الهی...
إِنَّ إِلٰهَکُمْ لَوَاحِدٌ (4)
که معبود شما یگانه است؛
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ (5)
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرقها!
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ (6)
ما آسمان نزدیک [ پایین] را با ستارگان آراستیم،
وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ (7)
تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم!
لاَ یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ (8)
آنها نمیتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف قرارمیگیرند!
دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (9)
آنها به شدّت به عقب رانده میشوند؛ و برای آنان مجازاتی دائم است!
إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (10)
مگر آنها که در لحظهای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب میکند!
مقطع اول: 11-148: تقریر و تمثیل برای مطالب مقدمه
خداوند در این مقطع از توحید و روز قیامت و رسولان الهی، به عنوان سه چیز متلازم با هم بحث می کند. چرا که ایمان به خدا، به ایمان به آخرت مرتبط است و سبب کفر اکثر کافرین به خداوند، کفر به آخرت است. همچنین ایمان به خدا، به ایمان به رسل ارتباط دارد چرا که آنها یعنی رسولان الهی کسانی هستند که خدا را به حق معرفتش می شناسند و او را همانگونه که هست به دیگران معرفی می کنند به همین دلیل در این سوره می فرماید: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ».
این مقطع برای بیان و تعمیق قضیه توحید و بیان معانی که در قضیه توحید قرار دارد از روز آخرت، ایمان به رسولان الهی که همگی اینها فرع قضیه توحید هستند و مقطع اول همه این معانی را از خلال دو بخش تقریر و تمثیل تعمیق می بخشد.
مقطع دوم سوره هم برای تبلور قضیه توحید و تنزیه خداوند و ایمان به او و مطالبی که به این معانی مرتبط است، بیان شده و در حکم خاتمه سوره خواهد بود.
قسم اول: 11-74 قسم تقریر
همانطور که بیان شد، این مقطع (مقطع اول) از دو قسم تشکیل شده در قسم اول مباحث و معانی ای تقریر شده و در قسم دوم برای مطالب تقریر شده، مثالها و تمثیلاتی بیان می شود.
آیه 11: اقامه حجت علیه کافران از خلال یک سوال
این آیه پل انتقال به موضوع روز آخرت است و این پل نشان می دهد که موضوع روز قیامت به موضوع ایمان به خدا مرتبط است و سیاق نشان می دهد که تنها شناخت خداوند به خالقیت کافی نیست و برای هدایت شدن، ایمان به روز قیامت و روز بعث نیاز است و همچنین سیاق نشان می دهد که کافرین حق این مطلب را ادا نمی کنند و بنابراین خداوند رسولش ص را امر کرده که این سوال را در مقابل آنها مطرح کند تا از خلال آن بر علیه کافران حجتی اقامه شود.
از اینجا فهمیده می شود که کسی که به روز قیامت ایمان نداشته باشد، اصلا به خدا ایمان نداشته است. و از اینجا متوجه می شویم که چگونه سوره ای که موضوع اصلی اش توحید است، به موضوعات دیگری از قبیل ایمان به روز قیامت و مواضع ایمانی دیگر می پردازد و این نشان می دهد که ایمان کامل به خداوند، ایمانی است که ایمان به روز قیامت و رسولان الهی هم در آن نهفته باشد. پس کسی که به روز قیامت ایمان نداشته باشد، احساس می کند که خداوند او را عبث و بیهوده آفریده است و کسی که به رسولان الهی ایمان نداشته باشد، فکر می کند که خداوند بندگانش را بدون هدایت رها کرده است و همه اینها با توحید و الوهیت خداوند ناسازگار است.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لاَزِبٍ (11)
از آنان بپرس: «آیا آفرینش (و معاد) آنان سختتر است یا آفرینش فرشتگان (و آسمانها و زمین)؟! ما آنان را از گل چسبندهای آفریدیم!
آیات 12-26: تصویر حال دنیایی و اخروی مکذبین
خداوند در این آیات حال کافرین در دنیا را تصویر می کند زمانی که آنها رسول الله ص و دعوت ایشان را تمسخر می کردند و از تذکر ایشان روی می گرداندند و زمانی که آیات الهی را می دیدند آنها را مسخره می کردند و روز قیامت را انکار می کردند.
سپس حال آنها را در آخرت تصویرمی کند و نشان می دهد همه مسائلی که پیش از فکر می کردند، مقلوب و برعکس شده
بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ (12)
تو از انکارشان تعجّب میکنی، ولی آنها مسخره میکنند!
وَ إِذَا ذُکِّرُوا لاَ یَذْکُرُونَ (13)
و هنگامی که به آنان تذکّر داده شود، هرگز متذکّر نمیشوند!
وَ إِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ (14)
و هنگامی که معجزهای را ببینند، دیگران را نیز به استهزا دعوت میکنند!
وَ قَالُوا إِنْ هٰذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ (15)
و میگویند: «این فقط سحری آشکار است!
أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (16)
آیا هنگامی که ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!
أَ وَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (17)
یا پدران نخستین ما (بازمیگردند)؟!»
قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ دَاخِرُونَ (18)
بگو: «آری، همه شما زنده میشوید در حالی که خوار و کوچک خواهید بود!
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ (19)
تنها یک صیحه عظیم واقع میشود، ناگهان همه (از قبرها برمیخیزند و) نگاه میکنند!
وَ قَالُوا یَا وَیْلَنَا هٰذَا یَوْمُ الدِّینِ (20)
و میگویند: «ای وای بر ما، این روز جزاست!»
هٰذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (21)
(آری) این همان روز جدایی (حقّ از باطل) است که شما آن را تکذیب میکردید!
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ وَ مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ (22)
(در این هنگام به فرشتگان دستور داده میشود:) ظالمان و همردیفانشان و آنچه را میپرستیدند...
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ (23)
(آری آنچه را) جز خدا میپرستیدند جمع کنید و بسوی راه دوزخ هدایتشان کنید!
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ (24)
آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند!
مَا لَکُمْ لاَ تَنَاصَرُونَ (25)
شما را چه شده که از هم یاری نمیطلبید؟!
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ (26)
ولی آنان در آن روز تسلیم قدرت خداوندند!
آیات 27-37: بیان علت اصلی کفر کافرین
خداوند در این آیات علت عذاب اخروی کافرین را اینگونه بیان می کند: «إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ* وَیَقُولُونَ أَإِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ»و این علت نشان می دهد که اصل بلا و مشکل اصلی آنها و چیزی که همه مشکلاتشان از آن سرچشمه می گیرد، شرک است. پس از این شرک، کفر به روز قیامت و کفر به رسولان الهی سرچشمه می گیرد.
از سیاق این آیات می توان فهمید که دو موضوع اصلی که در حقیقت فرع قضیه توحید هستند، یکی ایمان به معاد است و دیگری ایمان به رسول ص بنابراین مشاهده می شود که این مقطع (مقطع اول این سوره) به طور کلی درباره ایمان به معاد و نبوت است.
در این آیات بیان شد «بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» و زمانی که متوجه شویم که «لا اله الا الله» اساس ایمان است و سیاق این آیات به طور کلی در موضوع «لا اله الا الله» است، ارتباط این سوره با آیات ابتدای سوره بقره فهمیده می شود جایی که می فرماید: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ ... یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ»
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ (27)
(و در این حال) رو به یکدیگر کرده و از هم میپرسند...
قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ (28)
گروهی (میگویند: «شما رهبران گمراهی بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید امّا جز فریب چیزی در کارتان نبود)!»
قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (29)
(آنها در جواب) میگویند: «شما خودتان اهل ایمان نبودید (تقصیر ما چیست)؟!
وَ مَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طَاغِینَ (30)
ما هیچ گونه سلطهای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید!
فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ (31)
اکنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده، و همگی از عذاب او میچشیم!
فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ (32)
ما شما را گمراه کردیم، همان گونه که خود گمراه بودیم!
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ (33)
(آری) همه آنها [ پیشوایان و پیروان گمراه] در آن روز در عذاب الهی مشترکند!
إِنَّا کَذٰلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ (34)
ما این گونه با مجرمان رفتار میکنیم!
إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ (35)
چرا که وقتی به آنها گفته میشد: «معبودی جز خدا وجود ندارد»، تکبّر و سرکشی میکردند...
وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ (36)
و پیوسته میگفتند: «آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟!»
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ (37)
چنین نیست، او حقّ را آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است!
آیات 38-49: وصف نعمت های اهل بهشت
در ابتدای این آیات عذاب کافرین را بیان کرده و سپس در مورد مخلَصین می فرماید «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ...» و سپس در ادامه خداوند رزق معلوم را وصف می کند. مقصود از این بیان، مقایسه کلمه «أُولئِکَ» در این آیه و در آیات ابتدایی سوره بقره است که می فرماید «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» پس گویی که این آیات فلاح متقین (متقینی که در ابتدای سوره بقره معرفی شده بودند) را بیان کرده و می فرماید: «أُولئِکَ لَهُمْرِزْقٌ مَعْلُومٌ* فَواکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ* فِی...» و از این مقایسه می توان فهمید که عباد الله المخلَصین، همان متقینی هستند که در ابتدای سوره بقره معرفی شده بودند. و این وجه ارتباط این آیات با آیات ابتدایی سوره بقره است.
إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ (38)
اما شما (مستکبران کوردل) بطور مسلّم عذاب دردناک (الهی) را خواهید چشید!
وَ مَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (39)
و جز به آنچه انجام میدادید کیفر داده نمیشوید،
إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (40)
جز بندگان مخلص خدا (که از این کیفرها برکنارند)!
أُولٰئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ (41)
برای آنان [ بندگان مخلص] روزی معیّن و ویژهای است،
فَوَاکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ (42)
میوهها (ی گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامی داشته میشوند...
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (43)
در باغهای پر نعمت بهشت؛
عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ (44)
در حالی که بر تختها رو به روی یکدیگر تکیه زدهاند،
یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ (45)
و گرداگردشان قدحهای لبریز از شراب طهور را میگردانند؛
بَیْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ (46)
شرابی سفید و درخشنده، و لذّتبخش برای نوشندگان؛
لاَ فِیهَا غَوْلٌ وَ لاَ هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ (47)
شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است و نه از آن مست میشوند!
وَ عِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ (48)
و نزد آنها همسرانی زیبا چشم است که جز به شوهران خود عشق نمیورزند.
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ (49)
گویی از (لطافت و سفیدی) همچون تخممرغهایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است)!
آیات 50-60: شرح ماوقع یکی از جلسات بهشتیان
از سیاق این آیات مظهر دوم از مظاهر فلاح اهل ایمان فهمیده می شود. در مقدمه سوره بقره در وصف متقین می فرماید: «وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ* أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و در این آیات هم می فرماید: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ». مظهر اول از مظاهر فلاح اهل ایمان در آیات قبل بیان شد.
همچنین در اوائل این مقطع حال کافران در مقابل پیامبر و دعوت ایشان بیان شد و فرمود: «بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ...» در این آیات عذاب آن کافران شرح داده می شود «تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ ... أَفَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ* إِلَّامَوْتَتَنَا الْأُولى وَما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ»
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ (50)
(در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) بعضی رو به بعضی دیگر کرده میپرسند...
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ (51)
کسی از آنها میگوید: «من همنشینی داشتم...
یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ (52)
که پیوسته میگفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کردهای...
أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ (53)
که وقتی ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، (بار دیگر) زنده میشویم و جزا داده خواهیم شد؟!»
قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (54)
(سپس) میگوید: «آیا شما میتوانید از او خبری بگیرید؟»
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاءِ الْجَحِیمِ (55)
اینجاست که نگاهی میکند، ناگهان او را در میان دوزخ میبیند.
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ (56)
میگوید: «به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی!
وَ لَوْ لاَ نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (57)
و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم!
أَ فَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ (58)
(سپس به یاران خود میگوید: ای دوستان!) آیا ما هرگز نمیمیریم (و در بهشت جاودانه خواهیم بود)،
إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (59)
و جز همان مرگ اول، مرگی به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد.
إِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (60)
راستی این همان پیروزی بزرگ است!
آیات 61-74: بیان عاقبت انذار داده شدگان
پس از اینکه خداوند فلاح و فوز اهل بهشت را بیان کرد، دیگران را به عمل تشویق می کند و می فرماید: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ»
آیه «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» در انتهای این آیات، برای بار دوم است که در این سوره بیان می شود، یک بار در سیاق بیان عذاب کافرین بود و در این آیه هم در سیاق بیان عاقبت منذَرین است. بار اول می فرماید عِبادَ اللَّهِالْمُخْلَصِینَ از عذاب روز قیامت نجات می یابند و در اینجا می فرماید آنها از عذاب استیصال در دنیا نجات می یابند و زمانی که متوجه باشیم که محور این سوره آیات ابتدایی سوره بقره است که می فرماید «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْرَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» می فهمیم که فلاح مومنین به این است که خداوند هم در دنیا آنها را از عذابش حفظ می کند و هم در آخرت.
لِمِثْلِ هٰذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ (61)
آری، برای مثل این، باید عملکنندگان عمل کنند!
أَ ذٰلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62)
آیا این (نعمتهای جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرتانگیز) زقّوم؟!
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ (63)
ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم!
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ (64)
آن درختی است که از قعر جهنّم میروید!
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ (65)
شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است!
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66)
آنها [ مجرمان] از آن میخورند و شکمها را از آن پر میکنند!
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ (67)
سپس روی آن آب داغ متعفّنی مینوشند!
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ (68)
سپس بازگشت آنها به سوی جهنّم است!
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّینَ (69)
چرا که آنها پدران خود را گمراه یافتند،
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ (70)
با این حال به سرعت بدنبال آنان کشانده میشوند!
وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ (71)
و قبل از آنها بیشتر پیشینیان (نیز) گمراه شدند!
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ (72)
ما در میان آنها انذارکنندگانی فرستادیم،
فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ (73)
ولی بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود!
إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (74)
مگر بندگان مخلص خدا!
قسم دوم: قسم تمثیل
همانطور که بیان شد، این مقطع (مقطع اول) از دو قسم تشکیل شده. در قسم اول که بیان شد، مطالب و معانی ای تقریر شده و در این قسم برای مطالبی که پیش از این بیان شد، ثمثیلاتی ذکر می شود.
آیات 75-82: داستان نجات حضرت نوح ع
پیش از شروع این قسم، در انتهای قسم تقریر آیات زیر بیان شد: «وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ* وَلَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ* فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» که این آیات به مثابه پل ارتباطی بین قسم تقریر و قسم تمثیل در این سوره بودند. سپس قسم تمثیل با آیه «وَلَقَدْ نادانا نُوحٌ ...» شروع می شود.
علاوه بر این در تمثیل به قصه حضرت نوح ع توضیحی درباره نجات مومنین و عباد الله المخلصین از عذاب دنیا وجود دارد همچنین این داستان ارزش ایمان را توضیح داده و نمونه ای از ارسال رسولان الهی برای انذار مردم است و نمونه ای است از اینکه آن رسولان الهی، نمونه اعلای اخلاق ربانی از احسان و ایمان هستند.
در توضیح آیه «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» اشاره ای است به اینکه نوح ع از مومنین موحد بود و به این ترتیب، داستان حضرت نوح ع در خدمت سیاق سوره قرار گرفته که اولا در موضوع توحید و ثانیا در موضوع ارسال رسل برای دعوت به توحید و ثالثا در موضوع نجات مومنین از عذاب و رابعا در موضوع بیان ارزش ایمان است.
وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ (75)
و نوح، ما را خواند (و ما دعای او را اجابت کردیم)؛ و چه خوب اجابت کنندهای هستیم!
وَ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (76)
و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم،
وَ جَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ (77)
و فرزندانش را همان بازماندگان (روی زمین) قرار دادیم،
وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (78)
و نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی نهادیم.
سَلاَمٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ (79)
سلام بر نوح در میان جهانیان باد!
إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (80)
ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81)
چرا که او از بندگان باایمان ما بود!
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (82)
سپس دیگران [ دشمنان او] را غرق کردیم!
آیات 83-87: داستان حضرت ابراهیم ع که قومش را از شرک نهی می کرد
آیه اول این مجموعه (آیه 83) اشاره می کند به اینکه همه پیامبران خانواده واحدی هستند و این آیه ارتباط این مجموعه را با سیاق سوره و محور سوره (که پیش از این برای آیات مجموعه قبل بیان شده بود) برقرار می کند.
از ذکر اینکه ابراهیم ع از شیعیان نوح ع بوده و همچنین از ذکر اینکه ابراهیم قومش را از شرک نهی می کرد، می توان فهمید که ابراهیم و نوح علیهما السلام هر دو برای توحید مبعوث شده اند. و این جزء از این مقطع (مقطع اول) تمثیلی است برای این آیات «إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ* وَیَقُولُونَ أَإِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ* بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ» که پیش از این در قسم تقریر در این مقطع بیان شده بود. و این نشان می دهد که همه رسولان برای توحید مبعوث شده اند و محمد ص هم مصدق آنهاست.
ارتباط این آیات با سیاق اصلی سوره یعنی «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ» هم روشن است.
وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ (83)
و از پیروان او ابراهیم بود؛
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (84)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد؛
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا ذَا تَعْبُدُونَ (85)
هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که میپرستید؟!
أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (86)
آیا غیر از خدا به سراغ این معبودان دروغین میروید؟!
فَمَا ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ (87)
شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان میبرید؟!
آیات 88-98: داستان شکستن بتها و نجات ابراهیم ع از آتش
در نجات ابراهیم ع از آتش، نمونه دیگری است بر اینکه خداوند عباد مخلصش را نجات می دهد
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (88)
(سپس) نگاهی به ستارگان افکند...
فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ (89)
و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمیآیم)!»
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (90)
آنها از او روی برتافته و به او پشت کردند (و بسرعت دور شدند.)
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَ لاَ تَأْکُلُونَ (91)
(او وارد بتخانه شد) مخفیانه نگاهی به معبودانشان کرد و از روی تمسخر گفت: «چرا (از این غذاها) نمیخورید؟!
مَا لَکُمْ لاَ تَنْطِقُونَ (92)
(اصلاً) چرا سخن نمیگویید؟!»
فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ (93)
سپس بسوی آنها رفت و ضربهای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست).
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ (94)
آنها با سرعت به او روی آوردند.
قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ (95)
گفت: «آیا چیزی را میپرستید که با دست خود میتراشید؟!
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ (96)
با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی که میسازید!»
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (97)
(بتپرستان) گفتند: «بنای مرتفعی برای او بسازید و او را در جهنّمی از آتش بیفکنید!»
فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ (98)
آنها طرحی برای نابودی ابراهیم ریخته بودند، ولی ما آنان را پست و مغلوب ساختیم!
آیات 99-113: داستان ذبح حضرت اسماعیل ع توسط حضرت ابراهیم ع
پس از اینکه ابراهیم ع به واسطه نصرت خداوند از آتش نجات یافت و از ایمان آوردن قومش با وجود آیات عظیمی که به آنها نشان داده شده بود، ناامید شد، فرمود: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی...»
پیش از این بیان شد که در نجات ابراهیم ع از آتش، نمونه ای است بر اینکه خداوند عباد مخلصش را نجات می دهد. در این آیات هم در نجات اسماعیل ع از ذبح، نمونه ای است بر اینکه نشان می دهد که در تنفیذ امر خداوند، همه چیز خیر است. چرا که با اینکه ظاهر این کار شدت و سختی دارد ولی خیر در آن است و همچنین عاقبتش هم که آسان و خوش است هم خیر است. به این دلیل خداوند در پایان بحث ذبح، می فرماید «إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِیالْمُحْسِنِینَ»
در این داستان نمونه ای از توحید خالص معرفی می شود که با اطاعت و تسلیم کامل و صد درصد همراه است و همانطور که بیان شد، موضوع اصلی این سوره هم توحید است «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ»
علاوه بر این در بیان آیه «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» اشاره ای است به اثرات ایمان خالص در قلوب صادق. و این آیه ارتباط این مجموعه آیات را با محور سوره برقرار می کند.
وَ قَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ (99)
(او از این مهلکه بسلامت بیرون آمد) و گفت: «من به سوی پروردگارم میروم، او مرا هدایت خواهد کرد!
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (100)
پروردگارا! به من از صالحان [ فرزندان صالح] ببخش!»
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِیمٍ (101)
ما او [ ابراهیم] را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم!
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (102)
هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ (103)
هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد...
وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ (104)
او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم!
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (105)
آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی)!» ما این گونه، نیکوکاران را جزا میدهیم!
إِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِینُ (106)
این مسلّماً همان امتحان آشکار است!
وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (107)
ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم،
وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (108)
و نام نیک او را در امّتهای بعد باقی نهادیم!
سَلاَمٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ (109)
سلام بر ابراهیم!
کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (110)
این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (111)
او از بندگان باایمان ما است!
وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ (112)
ما او را به اسحاق -پیامبری از شایستگان- بشارت دادیم!
وَ بَارَکْنَا عَلَیْهِ وَ عَلَى إِسْحَاقَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ (113)
ما به او و اسحاق برکت دادیم؛ و از دودمان آن دو، افرادی بودند نیکوکار و افرادی آشکارا به خود ستم کردند!
آیات 114-122: داستان موسی و هارون ع
این آیات با بیان داستان موسی و هارون ع در سه محور در خدمت سیاق سوره هستند:
قضیه نجات عباد الله المخلصین از عذاب خداوند در دنیا
قضیه وحدت رسالت
این قضیه که اصل هر خیر و خوبی ایمان است
و همه این مطالب به موضوع اصلی سوره «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ» مرتبط است.
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ (114)
ما به موسی و هارون نعمت بخشیدیم!
وَ نَجَّیْنَاهُمَا وَ قَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (115)
و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم!
وَ نَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ (116)
و آنها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند!
وَ آتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ (117)
ما به آن دو، کتاب روشنگر دادیم،
وَ هَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (118)
و آن دو را به راه راست هدایت نمودیم!
وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ (119)
و نام نیکشان را در اقوام بعد باقی گذاردیم!
سَلاَمٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ (120)
سلام بر موسی و هارون!
إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (121)
ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (122)
آن دو از بندگان مؤمن ما بودند!
آیات 123-132: داستان حضرت الیاس ع
این آیات هم از سه جانب در خدمت سیاق اصلی سوره قرار می گیرند:
در بیان اینکه الیاس ع از مرسلین است و پیامبر ص ایشان را تصدیق کرده
در بیان اینکه ایشان همانند همه پیامبران به توحید دعوت می کرد
در بیان اینکه ایشان هم از مومنین بود و ایشان هم نمونه ایمانی هستندکه مومنین در هر زمان و مکانی می توانند به ایشان اقتدا کنند.
وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (123)
و الیاس از رسولان (ما) بود!
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لاَ تَتَّقُونَ (124)
به خاطر بیاور هنگامی را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ (125)
آیا بت «بعل» را میخوانید و بهترین آفریدگارها را رها میسازید؟!
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (126)
خدایی که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!»
فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127)
امّا آنها او را تکذیب کردند؛ ولی به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار میشوند!
إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (128)
مگر بندگان مخلص خدا!
وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (129)
ما نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی گذاردیم!
سَلاَمٌ عَلَى إِلْیَاسِینَ (130)
سلام بر الیاسین!
إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (131)
ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (132)
او از بندگان مؤمن ما است!
آیات 133-138: داستان حضرت لوط ع
داستان حضرت لوط ع در دو جنبه در خدمت سیاق اصلی سوره قرار می گیرد:
قضیه هلاک مکذبین رسالت
قضیه نجات عباد الله المخلصین از عذاب الهی در دنیا
محل این دو مطلبی که بیان شد در سیاق سوره به این صورت است که پیش از این سوره بیان کرد: «فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (133)
و لوط از رسولان (ما) است!
إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (134)
و به خاطر بیاور زمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم،
إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ (135)
مگر پیرزنی که از بازماندگان بود (و به سرنوشت آنان گرفتار شد)!
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (136)
سپس بقیه را نابود کردیم!
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ (137)
و شما پیوسته صبحگاهان از کنار (ویرانههای شهرهای) آنها میگذرید...
وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (138)
و (همچنین) شبانگاه؛ آیا نمیاندیشید؟!
آیات 139-148: داستان حضرت یونس ع
داستان حضر ت یونس ع به این صورت در خدمت سیاق سوره قرار می گیرد که این داستان بیان می کند که یونس ع از رسولان الهی است که پیامبر ص برای تصدیق ایشان در دعوت به سوی توحید آمده است. علاوه بر این خود داستان هم در خدمت سیاق سوره است.
وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (139)
و یونس از رسولان (ما) است!
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (140)
به خاطر بیاور زمانی را که به سوی کشتی پر (از جمعیّت و بار) فرار کرد.
فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (141)
و با آنها قرعه افکند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ (142)
(او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحقّ سرزنش بود!
فَلَوْ لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ (143)
و اگر او از تسبیحکنندگان نبود...
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (144)
تا روز قیامت در شکم ماهی میماند!
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ (145)
(به هر حال ما او را رهایی بخشیدیم و) او را در یک سرزمین خشک خالی از گیاه افکندیم در حالی که بیمار بود!
وَ أَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ (146)
و بوته کدوئی بر او رویاندیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوبش آرامش یابد)!
وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ (147)
و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری -یا بیشتر- فرستادیم!
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ (148)
آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدّت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهرهمند ساختیم!
مقطع دوم: 149-182: تبلور قضیه توحید و تنزیه و ایمان
در این مقطع کلامی درباره خداوند عزوجل، ملائکه، رسولان الهی و مومنین به شکل عجیبی بیان شده که مشاهده خواهد شد.
ملاحظه می شود که بلافاصله پس از داستان حضرت یونس ع آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَناتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ» آمده و این فاستفتهم به ابتدای مقطع اول مرتبط و متصل است. در این آیه خداوند به رسول الله ص امر می کند که از قریش بپرسد که اولا به چه دلیل قیامت را انکار می کنند و ثانیا از آنها در مورد اینکه ملائکه را دختران خدا می دانند و برای خودشان پسران را می خواهند سوال کند.
مجموعه اول: 149-160: مناقشه با کافرین درباره توحید
سوره با تقریر وحدانیت خداوند شروع شده و سپس مقطع اول با کافرین درباره انکار روز قیامت مناقشه کرد و آن مقطع (مقطع اول) بیان کرد که اصل کفر به روز قیامت، روی گردانی از توحیدی است که محمد ص و همه رسولان الهی برای بیان آن مبعوث شده اند. مقطع اول همانگونه که مشاهده شد، به پایان رسید و مقطع دوم با مناقشه با کافرین در قضایای مخل قضیه توحید شروع شد. قضایای مخل از قبیل اینکه آنها فکر می کنند که خداوند فرزند و زن و برادر دارد که در انتهای مجموعه اول از مقطع دوم، ذات خداوند را از این موارد تنزیه می کند.
در مقطع اول این سوره چندین بار آیه «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» تکرار شد و در این مجموعه هم این آیه آمده که از مجموعه این آیات می فهمیم که عباد الله المخلصین، همان موحدان هستند، رسولان الهی و پیروانشان پس آنها کسانی هستند که خدا را آنگونه که هست وصف می کنند و اینگونه متوجه می شویم که چگونه سیاق این سوره، در موضوع توحید و مستلزمات آن جاری است.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ (149)
از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلاَئِکَةَ إِنَاثاً وَ هُمْ شَاهِدُونَ (150)
آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟!
أَلاَ إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ (151)
بدانید آنها با این تهمت بزرگشان میگویند:
وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (152)
«خداوند فرزند آورده!» ولی آنها به یقین دروغ میگویند!
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ (153)
آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟!
مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (154)
شما را چه شده است؟! چگونه حکم میکنید؟! (هیچ میفهمید چه میگویید؟!)
أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ (155)
آیا متذکّر نمیشوید؟!
أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ (156)
یا شما دلیل روشنی در این باره دارید؟
فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (157)
کتابتان را بیاورید اگر راست میگویید!
وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (158)
آنها [ مشرکان] میان او [ خداوند] و جنّ، (خویشاوندی و) نسبتی قائل شدند؛ در حالی که جنّیان بخوبی میدانند که این بتپرستان در دادگاه الهی احضار میشوند!
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159)
منزّه است خداوند از آنچه توصیف میکنند،
إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (160)
مگر بندگان مخلص خدا!
مجموعه دوم: 161-163: خطاب به مشرکین
خداوند در این آیات بیان می کند که کسانی که به شرک دعوت می کنند، مستوجب آتشند و به این ترتیب می توانیم بفهمیم که کسانی که دعوت رسولان را اجابت می کنند اهل بهشت هستند چرا که آنها اهل توحیدی هستند که بدون آن احدی نمی تواند وارد بهشت شود.
از این آیات می توان فهمید که همه مطالبی که پیش از این بیان شد از نسبت ولد و برادر و همسر دادن به خداوند، همه آنها مخل توحید و شرک هستند.
فَإِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ (161)
شما و آنچه را پرستش میکنید،
مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ (162)
هرگز نمیتوانید کسی را (با آن) فریب دهید،
إِلاَّ مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ (163)
مگر آنها که در آتش دوزخ وارد میشوند!
مجموعه سوم: 164-166: زبان حال ملائکه ای که مشرکین آنها را دختران خدا می دانستند
این آیات زبان حال ملائکه ای است که مشرکین گمان می کردند آنها دختران خدا هستند. از این آیات ماهیت مقام عبودیت کاملی که ملائکه آن مقام را محقق کرده اند فهمیده می شود.
تا اینجا 4 رکن از ارکان ایمان معرفی شد: ایمان به خدا، ایمان به رسولان، ایمان به روز قیامت و ایمان به ملائکه که سه رکن رسولان، روز قیامت و ملائکه زیر مجموعه ایمان به خدا هستند. در مجموعه بعد از ایمان به کتاب(قرآن) سخنی به میان خواهد آمد که آن هم زیر مجموعه ایمان به خداست. پس مشاهده می شود که در این سوره ارکان ایمان بیان شد که شرح محور سوره است که می فرماید «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»
وَ مَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ (164)
و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد؛
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (165)
و ما همگی (برای اطاعت فرمان خداوند) به صف ایستادهایم؛
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (166)
و ما همه تسبیحگوی او هستیم!
مجموعه چهارم: 167-170: بیان کفر کافرین به قرآن
بعد از اینکه خداوند مواقف کافرین که مخل توحید بود را بیان کرده و آنها را رد کرد، در این چهار آیه کتابش را ذکر می کند که لازم است به آن ایمان بیاورند و می فرماید که این کافرین پیش از نزول این کتاب درخواست کتاب می کردند ولی الان که این کتاب نازل شده، به آن کافر شده اند
وَ إِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ (167)
آنها پیوسته میگفتند:
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ (168)
«اگر یکی از کتابهای پیشینیان نزد ما بود،
لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (169)
به یقین، ما بندگان مخلص خدا بودیم!»
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (170)
(امّا هنگامی که این کتاب بزرگ آسمانی بر آنها نازل شد،) به آن کافر شدند؛ ولی بزودی (نتیجه کار خود را) خواهند دانست!
مجموعه پنجم: 171-182: خاتمه سوره
تا اینجا سوره بر وجوب: ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت، ایمان به کتاب های الهی، ایمان به رسولان الهی، ایمان به ملائکه و ایمان به تقدیر الهی، حجت هایی اقامه کرد. و تصور صحیحی از ارکان ایمان به ما ارائه داد و بیان کرد که هر رکنی از ارکان ایمان به قضیه توحید مرتبط است و تصورات خطا و اشتباه را در هر یک از ارکان ایمان بیان کرده و روشن کرد که هر تصور اشتباهی در این ارکان ایمان، تصور اشتباهی را در توحید ذاتی ایجاد خواهد کرد.
پس از اینکه این معانی بیان شد، این مجموعه به عنوان خاتمه سوره تبشیر و انذار می کند و در آن تنزیه خداوند است و اشاره ای هم به موضوع «قَدَر» و تقدیر الهی دارد.
همانطور که مشاهده شد در مقطع اول زمانی که آیه «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً ...» بیان شد، سیر سیاق ادامه پیدا کرد تا اینکه که آیات «وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ* وَلَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ* فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ* إِلَّاعِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» رسید و سپس سیاق به صورت مستقیم به داستان رسولان الهی اشاره کرد.
در مقطع دوم هم بعد از اینکه خداوند با مشرکین مناقشه کرد آیه «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ ....» بیان شد.
پس همانطور که مقطع اول ادامه پیدا کرد تا اینکه به قول «وَلَقَدْ» رسید، مقطع دوم هم اینگونه جاری شد.
مجموعه اخیر (این مجموعه) هم که به عنوان خاتمه سوره است، با آیه «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ» شروع شد تا بر پایه مطالبی که در سوره بیان شد، بنایی گذاشته شود و معانی که در سوره بیان شد، تاکید شوند و معانی سوره به اجمال بیان شوند و خداوند تنزیه شود و بعثت رسولان و نصرت آنها و خذلان دشمنانشان تذکر داده شود و اینگونه این مجموعه، مقطع دوم سوره را در بیان قضیه توحید و قضیه ایمان تکمیل می کند.
این مجموعه با بیان نوعی از انواع فلاح و رستگاری مومنین که در آیات ابتدایی سوره بقره هم بیان شده بود به پایان می رسد «وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» که این آیات محور سوره صافات هم هستند.
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ (171)
وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده...
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ (172)
که آنان یاری شدگانند،
وَ إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (173)
و لشکر ما پیروزند!
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ (174)
از آنها [ کافران] روی بگردان تا زمان معیّنی (که فرمان جهاد فرارسد)!
وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ (175)
و وضع آنها را بنگر (چه بیمحتواست) اما بزودی (نتیجه اعمال خود را) میبینند!
أَ فَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ (176)
آیا آنها برای عذاب ما شتاب میکنند؟!
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِینَ (177)
امّا هنگامی که عذاب ما در آستانه خانههایشان فرود آید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت!
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ (178)
از آنان روی بگردان تا زمان معیّنی!
وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ (179)
و وضع کارشان را ببین؛ آنها نیز به زودی (نتیجه اعمال خود را) میبینند!
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ (180)
منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان توصیف میکنند.
وَ سَلاَمٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ (181)
و سلام بر رسولان!
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (182)
حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است!
بیان پایانی درباره سوره صافات
همانطور که بیان شد سوره بقره از یک مقدمه و سه قسم و یک خاتمه تشکیل شده که مقدمه سوره بقره از مومنین، کافرین و منافقین بحث می کند، سپس قسم اول سوره بقره بیان می شود که در آن همه مردم را دعوت می کند که از متقین باشند و این قسم (قسم اول سوره بقره) با آیات زیر خاتمه می یابد:
وَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ [بقره: 163].
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ ... [بقره: 164].
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً ... [بقره: 165].
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا ... [بقره: 166].
وَقالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ ... [بقره: 167]
این آیاتی که از قسم اول سوره بقره بیان شد، به شکل مستقیم با مقدمه سوره بقره یا به بحث متقین و کافرین مرتبط و متصل هستند. اکنون ارتباط این معانی را با آیات سوره صافات مشاهده کنید:
إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ* رَبُّ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَما بَیْنَهُما وَرَبُّ الْمَشارِقِ [صافات: 4، 5].
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ* قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ* قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ* وَما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ ... [صافات: 27 - 30]
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ* قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ* .. [صافات: 50، 51].
و اینگونه است که متوجه می شویم سوره صافات در محورش (آیات ابتدایی سوره بقره) و در امتدادات آن (در خود سوره بقره و سوره های دیگری که هم محور هستند) تفصیل داده شده. البته معانی سوره صافات در کنار معانی سوره «ص» که بعد از این بیان خواهد شد، کامل می شوند.
یکی از وجوه ارتباط سوره صافات به سوره «ص» این است که در سوره صافات کلمه «مخلصین» زیاد تکرار شده و همچنین در سوره «ص» ذکر کسانی که خالص شدند بیان می شود به این صورت که: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْبِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ»
- جمعه ۲ تیر ۹۶