سوره ص: بحث درباره کافرین در سیاق انذار
محور سوره: آیات 6-7 سوره بقره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (6)
کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)
خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.
پیش از این بیان شد که محور سوره «ص» بخشی از مقدمه سوره بقره است که درباره کافرین بحث می کند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ* خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌوَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» به همین دلیل است که در ابتدای سوره «ص» مشاهده می کنیم بیانی از کافرین به میان می آید که می فرماید: «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقاقٍ» و همچنین در آیات بعدی می فرماید: «وَعَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌمِنْهُمْ وَقالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ» و سپس در اعماق سوره مشاهده می کنیم: «قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ* رَبُّ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَما بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ» و سپس آیه «إِنْ یُوحى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌمُبِینٌ» بیان شده و در خاتمه سوره هم می فرماید: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ* إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ* وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»
از تعدد استعمال امر «قل» در این سوره اینگونه بر می آید که این سوره به نذیر (پیامبر ص) حجت هایی را در مقابل مواقف کافرین تلقین می کند پس از سیاق سوره اینگونه بر می آید که این سوره دروسی را به نذیر (پیامبر ص) می دهد
همچنین سوره مظاهری از عذاب عظیمی که خداوند برای کافرین آماده کرده را ارائه می دهد
همچنین سوره آداب زیادی را برای رسولانی که واجب انذار را انجام می دهند ارائه می کند و ارتباط همه اینها با محور سوره واضح و روشن است.
این سوره، سوره صافات را تکمیل می کند به این صورت که:
از همان ابتدای این سوره، کلامی درباره توحید بیان می شود: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ»
همچنین سوره صافات از «الیاس» به عنوان یکی از پیامبران الهی نام می برد و این سوره (سوره ص) اسم خلیفه ایشان «الیسع» را ذکر می کند.
سوره صافات از «عباد الله المخلصین» بحث می کرد و سوره «ص» از طریق مخلص شدن بحث می کند: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ»
از آنجا که دو سوره صافات و ص در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده اند، تداخلات و همپوشانی هایی بین این دو سوره مشاهده می شود. اما به طور کلی سوره صافات در ضمن بحث از توحید، درباره متقین بحث می کند و سوره ص در ضمن سیاق انذار، از کافرین بحث می کند.
همانگونه که سوره صافات در آیات ابتدایی سوره بقره و امتداد معانی آنها تفصیل داده شده بود، این سوره هم در دو آیه ذکر شده، و امتداد معانی آن دو آیه در سوره بقره تفصیل داده شده است که به پاره ای از این تفصیلات اشاره می شود:
در سوره بقره داستان ابلیس بیان شده که به موضوع کفر مرتبط است و مشاهده می شود که سوره ص با داستان ابلیس علیه اللعنه به اتمام می رسد.
در سوره بقره در آیات (137، 176، 206) دو کلمه «عزه» و «شقاق» بیان شده از سوی دیگر مشاهده می شود که سوره ص با آیه «ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ* بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقاقٍ» شروع می شود.
پس اگر دو آیه محور سوره بقره، موضوع عدم استفاده کافرین از انذار را بیان می کند، سوره «ص» به طور جزیی موارد و مواقفی را که باعث می شود آنها به این نتیجه برسند را ذکر می کند و آنها را رد می کند.
مقدمه: 1-16: بیان حالاتی از کافران که باعث شده انذار نپذیرند
همانطور که مشاهده شد محور سوره ص آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» است و در مقدمه سوره مشاهده شد که چگونه انذار به حال این کافرین نفعی ندارد و پس از عرض و بیان همه صفات کافرین، در مقدمه متوجه حالاتی می شویم که اگر در کسی ایجاد شود، انذارش فایده ای ندارد: این حالات شامل موارد زیر هستند:
تکبر، دشمنی با خدا و رسول، تکذیب رسولان و اتهام زدن به آنها، دوری و استبعاد از توحید، امر کردن به دیگران از جهت استمرار بر کفر، احتجاج به چیزهایی که کافرین دیگر به آن احتجاج می کنند، حسد، درخواست متاع دنیوی و درخواست عذاب الهی که دلیلی است بر اینکه از خدا نمی ترسند.
یکی از مظاهر تکامل بین دو سوره صافات و صاد این است که سوره صافات در سیاق اصلی اش موضوع توحید را بیان کرد و از رسولان الهی بحث کرد و در این سوره استبعاد و دوری کافرین را از توحید و تکذیب رسولان مشاهده می کنیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ (1)
ص، سوگند به قرآنی که دارای ذکر است (که این کتاب، معجزه الهی است).
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ (2)
ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!
کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَ لاَتَ حِینَ مَنَاصٍ (3)
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم؛ و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند (و کمک میخواستند) ولی وقت نجات گذشته بود!
وَ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هٰذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (4)
آنها تعجّب کردند که پیامبر بیمدهندهای از میان آنان به سویشان آمده؛ و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است!
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلٰهاً وَاحِداً إِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (5)
آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی است!»
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ (6)
سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این چیزی است که خواستهاند (شما را گمراه کنند)!
مَا سَمِعْنَا بِهٰذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هٰذَا إِلاَّ اخْتِلاَقٌ (7)
ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیدهایم؛ این تنها یک آئین ساختگی است!
أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ (8)
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [ محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیدهاند (که این چنین گستاخانه سخن میگویند)!
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ (9)
مگر خزاین رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟!
أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ (10)
یا اینکه مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمّد بگیرند)!
جُنْدٌ مَا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ (11)
(آری) اینها لشکر کوچک شکستخوردهای از احزابند!
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ (12)
پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند!
وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ أُولٰئِکَ الْأَحْزَابُ (13)
و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأیکه [ قوم شعیب]، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)!
إِنْ کُلٌّ إِلاَّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ (14)
هر یک (از این گروهها) رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنان تحقق یافت!
وَ مَا یَنْظُرُ هٰؤُلاَءِ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ (15)
اینها (با این اعمالشان) جز یک صیحه آسمانی را انتظار نمیکشند که هیچ مهلت و بازگشتی برای آن وجود ندارد (و همگی را نابود میسازد)!
وَ قَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ (16)
آنها (از روی خیرهسری) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!»
مقطع اول: 17-64: برهان عملی بر اینکه این قرآن ذکر است
این مقطع با آیه «اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ...» شروع شده و پس از اینکه در مقدمه تبیین کرد که انذار به حال کافرین سودی ندارد خطاب سوره متوجه رسول الله ص می شود و ایشان را به صبر و ذکر امر می کند و همچنین ایشان را امر می کند که پیامبران الهی، داود و ایوب و ابراهیم و اسحق و یعقوب و اسماعیل و الیسع و ذالکفل علیهم السلام را ذکر کند و این اشاره دارد به اینکه بر رسول الله ص است که دروسی را از داستان آنها بیاموزد.
پس به طور کلی این سوره زمانی که فایده نداشتن انذار برای کافران را بیان کرد، شروع می کند به ارائه دروسی به نذیر (پیامبر ص).
در انتهای مقطع هم مجموعه ای می آید که با «هذا ذِکْرٌ» شروع می شود و اشاره دارد به اینکه این مقطع نمونه هایی را ارائه می کند که نشان می دهد این قرآن ذکر است و آن صفتی است که در ابتدای این سوره، قرآن را با آن صفت ذکر کرده بود: «ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ».
پس به طور کلی این مقطع برهان عملی است بر اینکه این قرآن ذکر است و در این برهان عملی، اقامه حجت بر علیه کافرین وجود دارد. پس این قرآنی که ذکری از جانب خداست، و تذکری برای انسان است برای کافرین سودی ندارد، بلکه کافران در آن شک می کنند و از آن اعراض می کنند پس امثال این قرآن برای آنها فایده ای ندارد و برای آنها به جز عذاب چیزی نیست.
شأن کلی این مقطع ذکر و تذکر برای منذر و نذیر (پیامبر ص) است و همچنین دروسی به نذیر برای مقابله با کافرین در این آیات وجود دارد تا به رعایت و عطای خداوند مطمئن شود و همچنین در این آیات دروسی برای منذرینی که از انذار استفاده می کنند و انذار برای آنها فایده دارد نیز وجود دارد.
آیات 17-26: داستان حضرت داود ع
مطلب اصلی و مهمی که سیاق داستان حضرت داود ع و داستان حضرت سلیمان ع می خواهد بیان کند، اوابیت (بازگشت و رجوع به سوی خداوند) در این دو بزرگوار است.
آیات 17-20: بیان درس اول از داستان حضرت داود ع
مشاهده می شود که خداوند داود ع را به قوت و اوبه (رجوع کننده به سوی خدا) وصف کرده و این دو صفتی است که شایسته است هر مسلمانی داشته باشد تا قوی باشد و به سوی خدا بازگشت کند و این دو صفت در سیاق این سوره مشخص می کنند که مسلمان، کفر را با صبر و قوت و رجوع الی الله جواب می دهد.
همچنین این آیات نعمت هایی را که خداوند به داود ع به واسطه این دو صفت (قوت و اوبه) داده است را ذکر می کند و می توان اینگونه گفت که گویی خداوند دارد به مسلمانان می گوید که ای مسلمانان صابر و قوی و اواب باشید تا به شما زیاد ببخشم، همانگونه که به داود ع بخشیدم و این درس اول از ذکر قصه داود ع در سیاق این سوره است.
اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ (17)
در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبهکننده بود!
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْرَاقِ (18)
ما کوهها را مسخّر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند!
وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ (19)
پرندگان را نیز دسته جمعی مسخّر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند)؛ و همه اینها بازگشتکننده به سوی او بودند!
وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَ آتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ (20)
و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه!
آیات 21-26: بیان حادثه ای که نشان می دهد چگونه داود ع اوّاب بود
این آیات حادثه ای را بیان می کند که چگونگی اواب بودن داود ع را نشان می دهد همچنین در این آیات مثلی از حکمت داود ع و همچنین حکمت و فصل الخطابی که به ایشان بخشیده شد بیان می شود.
در پایان این آیات خداوند داود ع را امر می کند که به حق حکم کند و از هوی تبعیت نکند.
وَ هَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ (21)
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لاَ تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لاَ تُشْطِطْ وَ اهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ (22)
در آن هنگام که (بیمقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!
إِنَّ هٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَ عَزَّنِی فِی الْخِطَابِ (23)
این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار میکند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِیلٌ مَا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعاً وَ أَنَابَ (24)
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا)آزمودهایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.
فَغَفَرْنَا لَهُ ذٰلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَآبٍ (25)
ما این عمل را بر او بخشیدیم؛ و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکوست!
یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ (26)
ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!
آیات 27-29: بیان دلیل امر به حکم به حق و ترک تبعیت از هوی
مشاهده می شود بعد از امر به داود ع به حکم به حق و ترک تبعیت از هوی الان سه آیه بیان می شود که بین داستان حضرت داود ع و داستان حضرت سلیمان ع فاصله می اندازد و این آیات دلیل امر به حکم به حق و نهی از تبعیت از هوی را بیان می کند و دلیل آمدن روز قیامت و حساب را مشخص می کند.
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً ذٰلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ (27)
ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این گمان کافران است؛ وای بر کافران از آتش (دوزخ)!
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ (28)
آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمین قرار میدهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟!
کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ (29)
این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!
آیات 30-40: داستان حضرت سلیمان ع
مطلب اصلی و مهمی که سیاق داستان حضرت داود ع و داستان حضرت سلیمان ع می خواهد بیان کند، اوابیت (بازگشت و رجوع به سوی خداوند) در این دو بزرگوار است.
آیات 30-33: در این آیات اوابیت حضرت سلیمان ع روشن می شود.
این آیات داستان غفلت حضرت سلیمان ع و رجوع ایشان به درگاه خداوند را ذکر می کنند
وَ وَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30)
ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی خدا بازگشت میکرد (و به یاد او بود)!
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ (31)
به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند،
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ (32)
گفت: «من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند.
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ (33)
(آنها به قدری جالب بودند که گفت:) بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش داد).
آیه 34: ذکر ابتلای حضرت سلیمان ع
ذکر ابتلاء حضرت سلیمان ع در این مقام، روشن شدن اوابیت ایشان علیه السلام است و اینکه این ابتلا پس از حادثه غفلت ایشان ذکر شده، نشان می دهد که این ابتلا به دلیل آن غفلت بوده است و این درسی برای تعامل انسانها با خداوند متعال است و سنت های ایشان را در افراط و تفریط انسان نشان می دهد.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَ أَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنَابَ (34)
ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.
آیات 35-40: دعای حضرت سلیمان ع و درخواست ملک
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (35)
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشندهای!
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ (36)
پس ما باد را مسخّر او ساختیم تا به فرمانش بنرمی حرکت کند و به هر جا او میخواهد برود!
وَ الشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ (37)
و شیاطین را مسخّر او کردیم، هر بنّا و غوّاصی از آنها را!
وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ (38)
و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم،
هٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ (39)
(و به او گفتیم:) این عطای ما است، به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش، و از هر کس میخواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی)!
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَآبٍ (40)
و برای او [ سلیمان] نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیکوست!
آیات 41-44: داستان حضرت ایوب ع
داستان حضرت ایوب ع هم همانند داستان حضرت داود ع و حضرت سلیمان ع در پی بیان اوابیت این بزرگوار است.
مشاهده می شود که داستان حضرت داود ع و حضرت سلیمان ع با آیه «وَاذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ...» شروع شدند و الان داستان حضرت ایوب ع با آیه «وَاذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ» شروع می شود و همه ی سیاق در موضوع ذکر و تذکر است و این شأن کلی این مقطع است. و قصه ایوب ع در این سیاق، دومین چیزی است که خداوند به پیامبر امر کرده که آن را تذکر دهد چرا که در این داستان هم دروسی برای نذیر وجود دارد.
درس این داستان، بیان فضیلت بازگشت و رجوع به سوی خدا و صبر بر بلای ایشان است. و مشاهده می شود که داستان حضرت ایوب ع بعد از داستان حضرت سلیمان بیان شده و این ترتیب در سوره انبیاء هم به همین صورت است و این نشان می دهد که خداوند همانطور که با نعمت امتحان می کند، با محنت هم امتحان می کند و بنده باید در هر دو ابتلا موفق شود. و به طور کلی از سیاق اینگونه فهمیده می شود که اوابیت و بازگشت به سوی خدا، صفت اصلی و مهمی است که کسانی که این صفت را داشته باشندف در امتحانات الهی پیروز می شوند.
سوره «ص» و سوره انبیا دارای محور واحدی از سوره بقره هستند «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» به این ترتیب تشابه زیادی بین این دو سوره مشاهده می شود هم در مقدمه این دو سوره و هم در ذکر نمونه ها و مثالهایی که در این دو سوره وجود دارد.
مشاهده می شود که در داستان حضرت ایوب ع آیه «وَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ» ذکر شده و همچنین پیش از این در داستان حضرت داود ع و حضرت سلیمان ع بیان شده بود «وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» و این نشان می دهد که این مقطع به طور کلی برای بیان این مطلب است که «قرآن ذکر است» و اینگونه ارتباط این نمونه هایی که قرآن ذکر می کند، با آیه ابتدایی سوره که فرموده بود «ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» روشن می شود.
وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ (41)
و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ (42)
(به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است!
وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ (43)
و خانوادهاش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکّری برای اندیشمندان.
وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
(و به او گفتیم:) بستهای از ساقههای گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم؛ چه بنده خوبی که بسیار بازگشتکننده (به سوی خدا) بود!
آیات 45-47: داستان حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب ع
مشاهده شد که در داستان داود ع فرمود «وَاذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ» و در این آیات درباره ابراهم ع و اسحاق ع و یعقوب ع می فرماید: «أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصارِ» و در این بیان درسی برای نذیر و همچنین امت ایشان است.
و در امر به ذکر رسولان، اشاره ای است به اینکه قبل از محمد ص رسولانی مبعوث شدند و به توحید دعوت می کردند و مردم را انذار می دادند و ایشان (پیامبر ص) تنها رسول الهی نیست. در حقیقت این امر به ذکر، پاسخی است به بیان کافران در ابتدای سوره که گفته بودند: «وَعَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ»
وَ اذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ (45)
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشمها (ی بینا)!
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ (46)
ما آنها را با خلوص ویژهای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ (47)
و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند!
آیه 48: ذکری از پیامبران الهی اسماعیل و الیسع و ذالکفل ع
با این آیه اوامری که با صیغ «و اذکر» شروع شده بود، پایان می یابد و پس از این آیه، می فرماید: «هذا ذِکْرٌ» به عبارت دیگر مطالبی که تا اینجا در این مقطع بیان شد، نمونه ای است از اینکه این قرآن ذکر است و به وجود خداوند جل و علا تذکر می دهد.
تا اینجای مقطع مشاهده شد که چگونه قرآن از خلال تذکر به فعل خداوند با رسولانش و هدایت و کمال آنها، ذکر است.
وَ اذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ (48)
و به خاطر بیاور «اسماعیل» و «الیسع» و «ذا الکفل» را که همه از نیکان بودند!
آیات 49-64: نمونه ای از اینکه قرآن ذکر است
این مجموعه نمونه ای است از اینکه قرآن ذکر است و این نمونه از خلال نمایش آنچه که خداوند برای متقین و ظالمین آماده کرده، ارائه می شود و این تفصیلی است از معانی که در مقدمه سوره بقره بیان شده بود.
این آیات در وسط سوره قرار گرفته اند، جایی که قبل از آن بحثی درباره موقف کافرین در مقابل رسول الله ص بود و بعد از این آیات هم خداوند می فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ..» و این تاکیدی است بر اینکه این آیات در خدمت موضوع اصلی سوره هستند که این موضوع در محور سوره متمثل شده «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ».
از مقایسه این آیات با آیات سوره صافات تکامل این دو سوره مشخص می شود. به عنوان مثال سوره صافات تخاصم کافرین را قبل از داخل شدنشان به آتش را بیان می کند و در این سوره مخاصمه آنها در آتش به تصویر کشیده می شود. همچنین سوره صافات سوال مومنین از کافرین را نشان می داد و در این سوره سوال کافرین از مومنین بیان می شود.
در محور سوره بیان شده «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» و در آخر این مقطع هم صحنه ای از عذاب عظیم کافرین به تصویر کشیده می شود.
هٰذَا ذِکْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ (49)
این یک یادآوری است، و برای پرهیزکاران فرجام نیکویی است:
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ (50)
باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است،
مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَ شَرَابٍ (51)
در حالی که در آن بر تختها تکیه کردهاند و میوههای بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است!
وَ عِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ (52)
و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوختهاند، و همسن و سالند!
هٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ (53)
این همان است که برای روز حساب به شما وعده داده میشود (وعدهای تخلّف ناپذیر)!
إِنَّ هٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ (54)
این روزی ما است که هرگز آن را پایانی نیست!
هٰذَا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ (55)
این (پاداش پرهیزگاران است)، و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است:
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ (56)
دوزخ، که در آن وارد میشوند؛ و چه بستر بدی است!
هٰذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ (57)
این نوشابه «حمیم» و «غسّاق» است [ دو مایع سوزان و تیره رنگ] که باید از آن بچشند!
وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ (58)
و جز اینها کیفرهای دیگری همانند آن دارند!
هٰذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لاَ مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ (59)
(به آنان گفته میشود:) این گروهی است که همراه شما وارد دوزخ میشوند (اینها همان سران گمراهیند)؛ خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت!
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لاَ مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ (60)
آنها (به رؤسای خود) میگویند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید! چه بد قرارگاهی است اینجا!»
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هٰذَا فَزِدْهُ عَذَاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ (61)
(سپس) میگویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته، عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا!»
وَ قَالُوا مَا لَنَا لاَ نَرَى رِجَالاً کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ (62)
آنها میگویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمیبینیم؟!
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیّاً أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ (63)
آیا ما آنان را به مسخره گرفتیم یا (به اندازهای حقیرند که) چشمها آنها را نمیبیند؟!
إِنَّ ذٰلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64)
این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان!
مقطع دوم: 65-88: محدود کردن گفتار پیامبر ص در مقابل کافران
این مقطع به رسول الله ص امر می کند تا در مقابل این کافران معاند متکبر مطالب خاصی را بگوید و در حقیقت گفتار ایشان ص را در مقابل کافران محدود می کند.
مجموعه های این مقطع با کلمه «قل» که دستوری است که خداوند به پیامبرش ص می دهد از هم جدا می شوند. و با توجه به اینکه در این مقطع کلمه قل سه بار تکرار شده، این مقطع دارای سه مجموعه است و هر مجموعه در عملیات انذار و اقامه حجت نقش خاصی را ایفا می کند که این نقش در خدمت محور سوره هم هست.
مجموعه اول: 65-66: امر به اعلان رسالت توسط رسول الله ص
خداوند رسولش ص را در این مجموعه امر می کند که اعلان کند که ایشان رسول خداوند هستند و خداوند یگانه اله و رب در عالم است. گویی بعد از اینکه مواقف کافرین در سوره مطرح شده و مواردی که می توان بر اساس آن حجت هایی را اقامه کرد نیز بیان شد، در این مجموعه خداوند در این مجموعه برای رسولش ص روشن می کند که حتما باید نور حق اظهار شود و قطعا رسالت ایشان باید تبلیغ شود و در واقع امر و حقیقت حال، رسول الله ص منذر است چه مردم انذار ایشان را قبول کنند یا روی گردان باشند.
زمانی که این اعلان تقریر شد در مجموعه بعد امر جدیدی می آید که آن هم اعلانی در حد ارزش اعلان اول است و در آن اقامه حجت جدیدی بر علیه کافران است و این مقابله با کفر ادامه دارد تا اینکه سلاح کفر از او گرفته شود.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَ مَا مِنْ إِلٰهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (65)
بگو: «من تنها یک بیمدهندهام؛ و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهّار نیست!
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (66)
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفّار!»
مجموعه دوم: 67-85: داستان حضرت آدم ع
در این مجموعه داستان حضرت آدم ع آمده تا مقصد اصلی سوره را مشخص کند و آن اقامه حجت بر علیه کافرین است مبنی بر اینکه اگر وحیی در کار نبود، محمد ص مثل این قصه را نمی دانست و این دلیلی از ادله رسالت ایشان است.
علاوه بر این در این سیاق (سیاق داستان حضرت آدم ع) خدمات دگیری هم ارائه شده از قبیل اینکه اعلام می کند این کافرینی که از تبعیت محمد ص روی گردانند، دنباله رو شیطان هستند و همچنین عاقبت آنها را مشخص می کند و بیان می کند که اگر به این کارشان ادامه دهند،گرفتار آن عاقبت خواهند شد.
علاوه بر این در این سیاق راغبین به حق هم معرفی می شوند. کسانی که به راهی می روند که از آتش جهنم خلاص می شوند و آنها کسانی هستند که برای خداوند رب العالمین خودشان را خالص کرده باشند و ارتباط همه این معانی با محور عالم سوره و همچنین موضوع اصلی سوره مشخص است.
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ (67)
بگو: «این خبری بزرگ است،
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68)
که شما از آن رویگردانید!
مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ (69)
من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه میکردند خبر ندارم!
إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ (70)
تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذارکننده آشکاری هستم!»
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ (71)
و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل میآفرینم!
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (72)
هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید!»
فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73)
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند،
إِلاَّ إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (74)
جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود!
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ (75)
گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)»
قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ (76)
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!»
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (77)
فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منی!
وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ (78)
و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود!
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (79)
گفت: «پروردگارا! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده!»
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (80)
فرمود: «تو از مهلت دادهشدگانی،
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81)
ولی تا روز و زمان معیّن!»
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (82)
گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد،
إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (83)
مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!»
قَالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ (84)
فرمود: «به حق سوگند، و حق میگویم،
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ (85)
که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کند، پر خواهم کرد!»
مجموعه سوم: 86-88: توجیه پایانی نذیر ص برای کافرین
ملاحظه می شود که این مجموعه توجه را به مجموعه اموری جلب کرده که اگر کافرین در آن تامل کنند،به محمد ص ایمان می آورند و انذار ایشان را قبول می کنند. از جمله این امور این است که قرآن ذکر است و این همان معنی است که سوره با آن شروع شد. همچنین این معنی در وسط سوره هم بیان شد و اکنون مشاهده می شود که در انتهای سوره هم به این معنی توجه داده می شود. و این نشان می دهد که این خاصیت قرآن کافی است برای اینکه بتواند بر صحت رسالت رسول الله ص و همچنین بر صحت اینکه این قرآن از جانب خداست، حجت اقامه کند. پس زمانی که با وجود این خاصیت در قرآن، آنها از ایمان آوردن روی گردانند، معلوم می شود که مشکل اصلی در قلوب و گوشها و دیده های کافران است، نه در قرآن.
همچنین مشاهده می شود که این مجموعه مشخص کرد که کافرین انذار را قبول نمی کنند و همچنین عذاب عظیمی که برای آنها آماده شده را هم مشخص کرد و در مقابل اعمالی که رسول الله ص در مقابل اعراض آنها از ذکر و تذکر باید انجام دهد را نیز بیان کرد.
قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ (86)
(ای پیامبر!) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)»
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (87)
این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است؛
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (88)
و خبر آن را بعد از مدّتی میشنوید!
بیان پایانی درباره سوره ص
از مقایسه آیه «وَاذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَإِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصارِ» در سوره «ص» با آیه محور سوره «ص» که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ* خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلىسَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» مشخص می شود که جلوی دیده های کافران پرده ای افکنده شده که حق را نمی بینند و رسولان الهی کسانی هستند که صاحبان بصیرت هستند و این نمونه ای از ارتباط دقیق بین سوره «ص» و محورش در سوره بقره است.
همچنین مشاهده می شود که مقدمه سوره «ص» نشان می دهد که چگونه انذار برای کافرین سودی ندارد همچنین مقطع اول این سوره از خلال امر به صبر و ذکر، دروسی به نذیر (پیامبر ص) می دهد. سپس در مقطع دوم،خداوند به رسول الله ص امر می کند که معانی و مباحث قاطعی که حجت های نهایی به وسیله آنها اقامه می شود را بیان کند.
ملاحظه می شود که سوره «ص» از خاصیتی از خواص قرآن که همان «ذو الذکر» بودن است بحث می کند و باید بگوییم این خاصیتی که سوره صاد از آن بحث می کند خاصیت عجیب و معجزه قرآن است و همن خاصیت به تنهایی اثبات می کند که قرآن از جانب خداوند آمده است چرا که قرآن از هر چیزی بحث می کند و هر چیزی که انسان به آن احتیاج داشته باشد را تفصیل می دهد و همه اجزای این قرآن به خداوند عزوجل تذکر می دهد و کتابی دارای این کمال نمی تواند از جانب بشر باشد.
- جمعه ۲ تیر ۹۶