سوره سبا: «شکر» و شروط حصول آن- کفر
محور سوره: آیه 28 سوره بقره
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (28)
چگونه به خداوند کافر میشوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بیروحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس به سوی او بازگردانده میشوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست).
در قسم اول از اقسام قرآن، بعد از سوره مائده، سوره انعام آمده که با آیه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» شروع می شود. در اینجا هم بعد از سوره احزاب –که در محور سوره های نساء و مائده تفصیل داده شده بود- دو سوره می آید که با «الْحَمْدُلِلَّهِ» شروع می شوند و آنها سوره های سبأ و فاطر هستند. پس این دو سوره در محور سوره انعام تفصیل داده می شوند. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ* هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِیالْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
محور سوره انعام با این تفاوت محور این دو سوره قرار می گیرد که این محور شامل دو آیه است، و آیه اول محور سوره اول (سبأ) و آیه دوم هم محور سوره دوم (فاطر) قرار می گیرد.
به این ترتیب مشاهده می شود که سوره سبأ با یک مقدمه شروع شده و پس از مقدمه آیه: «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ ....» می آید که با آیه اول محور سوره انعام تشابه دارد.
همچنین سوره فاطر با یک مقدمه شروع می شود و سپس آیه: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ» می آید که با آیه دوم محور سوره انعام تشابه دارد.
البته همانطور که پیش از این هم بیان شد امکان تداخل و همپوشانی بین مباحث این سوره ها وجود دارد و دور از انتظار نیست.
سوره سبأ با یک مقدمه شروع می شود و سپس سه بار «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ..» تکرار می شود و این اشاره دارد به این که سیر اصلی سوره اقامه حجت بر علیه گفته های کافران است همانطور که محور سوره علیه کافران حجت اقامه می کند: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». بنابراین می توان گفت که این سوره از یک مقدمه و سه مقطع تشکیل شده.
مقدمه این سوره درباره استحقاق خداوند به حمد در دنیا و آخرت بحث می کند، مقطع اول آن به شکل مستقیم کفر کافرین به قیامت را رد می کند و مقطع دوم کفر کافرین به قیامت را از خلال رد کفر به شخصیت رسول الله ص رد می کند ود مقطع سوم کفر کافریان را از خلال رد کفر به قرآن کریم رد می کند.
مقدمه: 1-2: خداوند مستحق تحمید است
خداوند در این مقدمه از استحقاقش برای حمد و ستایش خبر می دهد چرا که او مالک و علیم و حکیم و خبیر و رحیم و غفور است و وجودش بدیهی است و موضوع حمد و شکرش نیز بدیهی است.
این مقدمه قبل از مناقشه درباره اقوال کافرین بیان می شود و این مطلب را می رساند که کفر کافرین و عدم شکر منکرین، در غیر محل خودش است و به خطاست.
با توجه به محور سوره، این آیات بیان می کنند که خداوند مستحق حمد است، نه کفر!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1)
حمد (و ستایش) مخصوص خداوندی است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست؛ و (نیز) حمد (و سپاس) برای اوست در سرای آخرت؛ و او حکیم و آگاه است.
یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ (2)
آنچه در زمین فرومیرود و آنچه را از آن برمیآید میداند، و (همچنین) آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه بر آن بالا میرود؛ و او مهربان و آمرزنده است.
مقطع اول: 3-6: رد کفر کافرین به قیامت و بیان حکمت آمدن آن
در مقدمه سوره خداوند بیان کرد که حمد در آخرت برای اوست و این اثباتی بر وجود آخرت بود. سپس مقطع اول می آید و کفر کافرین به آخرت را بیان کرده و آن را رد می کند و به آنها حکمت آمدن روز قیامت را تذکر می دهد.
پس ارتباط بین مقدمه و مقطع اول روشن است و اما ارتباط این مقطع با محور سوره به این صورت است که در محور سوره بیان شده که انسان به سوی خدا باز می گردد: «... ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» و در این مقطع بیان شده که بشر به سوی خداوند باز می گردد. و بیان این رجوع و بازگشت در سیاق انکار تعجب کافران می آید و بیان می کنند که کافران به رجوع به سوی خدا ایمان ندارند و این مطلب آنها را رد می کند.
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ أَصْغَرُ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاَ أَکْبَرُ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ (3)
کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!»
لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولٰئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (4)
تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند پاداش دهد؛ برای آنان مغفرت و روزی پرارزشی است!
وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ (5)
و کسانی که سعی در (تکذیب) آیات ما داشتند و گمان کردند میتوانند از حوزه قدرت ما بگریزند، عذابی بد و دردناک خواهند داشت!
وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (6)
کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت میکند.
مقطع دوم: 7-30: رد کفر کافرین به قیامت از خلال رد کفر به رسول الله ص
ملاحظه می شود که در ابتدای این مقطع به شکل صریح از روز قیامت صحبت می شود و همچنین در پایان این مقطع نیز بیان صریحی درباره روز قیامت وجود دارد. در وسط این مقطع هم سه مجموعه وجود دارد که:
مجموعه ای به شکل صریح از روز قیامت بحث می کند (مقدمه)
مجموعه ای از داوود و سلیمان علیهما السلام بحث می کند
مجموعه ای از اصحاب سبأ صحبت می کند
در مجموعه دیگر اوامری به رسول الله ص می شود که مطالبی را بیان کند. به همین دلیل این مجموعه با «قل» آغاز می شوند.
این مطالب بیان شد تا وحدت این مقطع به دلیل وحدت شروع و انتهایش تذکر داده شود و بیان شود که آنچه که در وسط این مقطع آمده، در خدمت ابتدا و انتهایش است.
مقدمه: 7-9: اقامه حجت علیه منکرین قیامت از خلال توجه به قدرت خداوند
این مجموعه بر علیه منکرین بعث در روز قیامت از خلال جلب توجه به قدرت خداوند بر عذاب در دنیا، حجت هایی اقامه کرده. عذاب هایی از قبیل فرود آوردن آسمان بر سرشان، فرو رفتن در زمین. پس خداوندی که قادر به این عذابهاست، می تواند در روز قیامت هم آنها را عذاب کند، پس او می تواند آخرت را ایجاد کند.
ارتباط این مجموعه با مقدمه سوره و مقطع اول آن که بحث از قیامت بود واضح است و ارتباط این مجموعه با محور سوره هم برمی گردد به آیه: «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
در انتهای این مجموعه بیان شده: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» و از آنجا که در ابتدای مجموعه بعد داریم: «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ» و «أَوِّبِی مَعَهُ» نشان می دهد داود ع «یئوب إلى الله» بود و به سوی خدا توبه می کرد نشان می دهد که مجموعه بعدی، نمونه ای عبدهای منیب را نشان می دهد که نعمت هایی به آنها بخشیده شده.
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ (7)
و کافران گفتند: «آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازهای خواهید یافت؟!
أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَ الضَّلاَلِ الْبَعِیدِ (8)
آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعی جنون گرفتار است؟!» (چنین نیست)، بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، در عذاب و گمراهی دوری هستند (و نشانه گمراهی آنها همین انکار شدید است).
أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ (9)
آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمینلرزه) در زمین فرومیبریم، یا قطعههایی از سنگهای آسمانی را بر آنها فرومیریزیم؛ در این نشانهای است (بر قدرت خدا)برای هر بنده توبهکار!
مجموعه دوم: 10-14: بیان عطای خدا و شکرِ داود و سلیمان ع
همانطور که بیان شد محور این سوره آیه: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» است. استفهام در این آیه افاده انکار و تعجب می کند. به این معنی که کفر ورزیدن به این خدا عجیب است، پس زمانی که کفر عجیب باشد، اصل با «شکر» است و زمانی که این معانی فهمیده شود، سرّ آمدن داستان حضرت داود و سلیمان علیهما السلام فهمیده می شود چرا که این دو بزرگوار در این سیاق مومنین شاکر معرفی شده اند: «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»
محور سوره نعمتهای عام خداوند را بیان می کند و این مجموعه نعمت های خاص خداوند به داود و سلیمان ع را تذکر می دهد اما در مقابل همه آنها شکر و عمل صالح نیاز است.
داستان داود و سلیمان ع در این سیاق موقف سلیمِ انسان سلیم را نشان می دهد: انسان سلیم شاکر است و کافر نیست. مقام اعلای انسان زمانی است که انسان عمل صالح انجام می دهد و آن شکر است و هر چیزی که خداوند به انسان بخشیده، انسان باید با عمل صالح و شکر مقابله کند.
در انتهای این مجموعه دو موضوع مشاهده می شود، اول اینکه مشخص می شود آمدن این داستان برای بیان استحقاق خداوند بر شکر است (همانند مطلبی که در آیه اول مقدمه بیان می شود) و سپس در آیه آخر این مجموعه قصه فوت سلیمان ع و اینکه جنّ علم غیب نمی داند آمده (در آیه دوم مقدمه این سوره بیان شده بود که علم همه چیز نزد خداست)
پیش از این بیان شد در انتهای مجموعه قبل بیان شده بود: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» و از آنجا که در ابتدای این مجموعه داریم: «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ» و «أَوِّبِی مَعَهُ» نشان می دهد داود ع «یئوب إلى الله» بود و به سوی خدا توبه می کرد نشان می دهد که مجموعه بعدی، نمونه ای عبدهای منیب را نشان می دهد که نعمت هایی به آنها بخشیده شده.
پس این مجموعه بر آن است تا همت های مومنین را بالا ببرد و آنها را به مقام اوابین برساند تا آیات خدا را ببینند و به خدا و روز آخرت ایمان بیاورند و این مظهری از ارتباط این مجموعه به ماقبلش است.
پس زمانی که قصه داود و سلیمان ع نمونه ای از شکر شاکرین است، پس در مجموعه بعد داستان سبأ به عنوان نمونه ای از کفر به خدا که به سبب کفر به آخرت ایجاد شده، بیان می شود.
وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ (10)
و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) ای کوهها و ای پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم.
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (11)
(و به او گفتیم:) زرههای کامل و فراخ بساز، و حلقهها را به اندازه و متناسب کن! و عمل صالح بجا آورید که من به آنچه انجام میدهید بینا هستم!
وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ (12)
و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را؛ و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم؛ و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار میکردند؛ و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچی میکرد، او را عذاب آتش سوزان میچشاندیم!
یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (13)
آنها هر چه سلیمان میخواست برایش درست میکردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود؛ و به آنان گفتیم:) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید؛ ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند!
فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ (14)
(با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامی که مرگ را بر او مقرّر داشتیم، کسی آنها را از مرگ وی آگاه نساخت مگر جنبنده زمین [ موریانه] که عصای او را میخورد (تا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد)؛ هنگامی که بر زمین افتاد جنّیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقی نمیماندند!
مجموعه سوم: 15-21: بیان عطای خدا و کفرِ اصحاب سبأ
همانطور که ملاحظه شد مجموعه اول این مقطع با آیه: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ» به پایان رسید و این مجموعه با آیه: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ» شروع شد. این مساله ارتباط بین مجموعه سوم به مقدمه مقطع را نشان می دهد.
این مجموعه در صدد بیان قدرت خداوند بر عقوبت کافرین است و از این جهت هم با مقدمه مقطع ارتباط دارد.
این مجموعه با آیه«وَما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ» به پایان می رسد و این آیه دلالت می کند بر اینکه موضوع روز قیامت که این مقطع با آن آغاز شد، هدف اصلی این داستان است و سبب کفر نعمت، شک در آخرت است.
در اینجا ارتباطی بین دیدن آیات و نشانه ها،با شکر خدا و انابه و توبه به سوی خداوند وجود دارد و آن ارتباطی است که بین شکر خدا و بین ایمان به روز قیامت وجود دارد و این از اولین معانی است که این مجموعه ارائه می کند. پس این مقطع با ذکر گفته کافرین که نشان دهنده انکار و استبعاد آنها از روز آخرت بود شروع شد، سپس این موقف آنها را رد کرد سپس داستان حضرت داود به عنوان نمونه ای از شکر و نمونه ای از کسی که با دیدن آیات الهی، به سمت خداوند هدایت می شود بیان شد و در این مجموعه داستان سبأ به عنوان نمونه ای از کفر و کسانی که از دیدن آیات کورند، بیان شد. پس به طور کلی مجموعه دوم استحقاق و نعمت های کسانی که آیات الهی را می بینند بیان شد و در مجموعه سوم، عذاب کسانی که آیات الهی را نمی بینند.
ارتباط مجموعه سوم به محور سوره به این صورت است که این مجموعه نمونه ای از کفر واضح را نشان می دهد و علت این کفر که همان شک در روز قیامت است را نیز نشان می دهد.
لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمَالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (15)
برای قوم «سبا» در محل سکونتشان نشانهای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوههای فراوان؛ و به آنها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید؛ شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (و مهربان)!
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ (16)
امّا آنها (از خدا) رویگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بیارزش) با میوههای تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم!
ذٰلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِمَا کَفَرُوا وَ هَلْ نُجَازِی إِلاَّ الْکَفُورَ (17)
این کیفر را بخاطر کفرانشان به آنها دادیم؛ و آیا جز کفران کننده را کیفر میدهیم؟!
وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ (18)
و میان آنها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادیهای آشکاری قرار دادیم؛ و سفر در میان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرّر داشتیم؛ (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنی (کامل) سفر کنید!
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَ مَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (19)
ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق) آنها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم؛ در این ماجرا، نشانههای عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (20)
(آری) بیقین، ابلیس گمان خود را درباره آنها محقّق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان!
وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (21)
او سلطه بر آنان نداشت جز برای اینکه مؤمنان به آخرت را از آنها که در شکّ هستند باز شناسیم؛ و پروردگار تو، نگاهبان همه چیز است!
مجموعه چهارم: 22-28: اوامری به رسول الله ص
مشاهده می شود که بعد از مجموعه سبأ مجموعه ای می آید که خطابهایی به رسول الله ص دارد که به کافرین چیزهایی را بگوید: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ ... قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ ...» اما چرا سیاق از داستان سبأ به این اوامر انتقال پیدا می کند؟ پاسخ این سوال در ابتدای این مقطع آمده بود. این مقطع با ذکر تمسخر رسول الله ص توسط کافرین شروع شد و دلیل این تمسخر این بود که ایشان به روز قیامت دعوت می کرد: «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلىرَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» و خداوند موقف آنها را رد می کند و بر علیه آنها حجت هایی را اقامه می کند تا آنها را از کفر به شکر برساند و سپس رسولش ص را امر می کند که مطالبی را به آنها بگوید و مواقفشان را رد کند. به این ترتیب مجموعه چهارم در ادامه و متصل به مجموعه های این مقطع است.
این اوامر پشت سرهم به رسول الله ص بیان می کنند که خداوند یکی است و به دلیل عظمت و نعمتهایش مستحق عبادت است. همچنین این مجموعه فاصله گرفتن مومنین از کافرین را بیان کرده و می فرماید که خداوند بین این دو طرف حکم خواهد کرد و همچنین بیان می کند که غیر خدا با او شراکتی ندارد و در نهایت این مجموعه با مشخص کردن رسالت عمومی رسول الله ص به پایان می رسد. و در این اقامه حجتی است بر وجوب شکر خداوند عزوجل و تحذیر از کفر به او است. همچنین در این مجموعه حجت جدیدی بر ضرورت روز قیامت ذکر می شود به این صورت که: حکم بین مومنین و کافرین، یاری رسولان الهی، تصدیق آنها همه این ها مواردی است که وجود روز قیامت را اقتضا می کند.
ملاحظه می شود که آیه بعدی (ابتدای مجموعه پنجم) «وَیَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» است و این اشاره دارد به اینکه سیاق در موضوع روز قیامت جریان دارد.
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی الْأَرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ (22)
بگو: «کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) میپندارید بخوانید! (آنها هرگز گرهی از کار شما نمیگشایند، چرا که) آنها به اندازه ذرّهای در آسمانها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیّت) آنها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش) بودند.
وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَا ذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ (23)
هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانی که اضطراب از دلهای آنان زایل گردد (و فرمان از ناحیه او صادر شود؛ در این هنگام مجرمان به شفیعان) میگویند: «پروردگارتان چه دستوری داده؟» میگویند: «حقّ را(بیان کرد و اجازه شفاعت درباره مستحقّان داد)؛ و اوست بلندمقام و بزرگمرتبه!»
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ (24)
بگو: «چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی میدهد؟» بگو: «اللّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم!»
قُلْ لاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَ لاَ نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (25)
بگو: «شما از گناهی که ما کردهایم سؤال نخواهید شد، (همان گونه که) ما در برابر اعمال شما مسؤول نیستیم!»
قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ (26)
بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع میکند، سپس در میان ما بحق داوری مینماید (و صفوف مجرمان را از نیکوکاران جدا میسازد)، و اوست داور (و جداکننده) آگاه!»
قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکَاءَ کَلاَّ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (27)
بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساختهاید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است!
وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ (28)
و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!
خاتمه: 29-30: سوال کافرین از زمان قیامت
بعد از اقامه حجت علیه کافران مبنی بر اینکه روز قیامت آمدنی است، و بعد از اینکه حکمت آمدن روز قیامت توضیح داده شد، و محل آن شناخته شد، آخرین بیان این مقطع، سوال کافرین درباره زمان قیامت است گویی آنها پس از اینکه حجت های زیادی بر علیهشان اقامه شد، قصد دارند تیر آخر خودشان را هم رها کنند.
وَ یَقُولُونَ مَتَى هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (29)
میگویند: «اگر راست میگویید، این وعده (رستاخیز) کی خواهد بود؟!»
قُلْ لَکُمْ مِیعَادُ یَوْمٍ لاَ تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَ لاَ تَسْتَقْدِمُونَ (30)
بگو: «وعده شما روزی خواهد بود که نه ساعتی از آن تأخیر میکنید و نه (بر آن) پیشی خواهید گرفت!»
مقطع سوم: 31-54: رد کفر کافرین به قیامت از خلال رد کفر به قرآن
مشاهده شد که سوره از یک مقدمه و سه مقطع تشکیل شده و هر مقطع از مقاطع سوره با آیه «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا» شروع می شوند.
در مقطع اول رد انکار روز قیامت توسط کافرین سیاق اصلی بود
در مقطع دوم هم انکار روز قیامت همراه با تمسخر شخص رسول الله ص بود
این مقطع با آیه «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَلا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» شروع می شود و انکار کافران نسبت به قرآن و وحی را سیاق اصلی اش قرار داده و بنابراین اقامه حجت در این مقطع نسبت به هر سه مورد(انکار روز قیامت، تمسخر رسول الله ص، انکار قرآن و وحی) است.
مشاهده می شود که این مقطع دارای 5 مجموعه است که این مجموعه ها موضوع کفر به قرآن و کفر به روز قیامت را معالجه می کنند و این کار زمانی از طریق نمایش مشهدی از مشاهد روز قیامت اتفاق می افتد، زمانی از طریق رد مستقیم فکر اشتباهی که در ذهن کافران است اتفاق می افتد و زمانی از طریق راهنمایی به طریق هدایت و زمانی هم از طریق بیان واقعیت
مجموعه اول: 31-33: بیان حال دو گروه از منکرین قیامت
این مجموعه حال دو گروه از منکرین روز قیامت یعنی رؤسای کفار و تبعیت کنندگان از آنها را بیان کرده و مشخص می کند که آنها از مواقفشان نادم و پشیمانند و به این جهت به یکدیگر عتاب می کنند. این آیات دلالت می کند بر اینکه رؤسای کفار شب و روز برای صد عن سبیل الله نقشه می کشند.
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهٰذَا الْقُرْآنِ وَ لاَ بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لاَ أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (31)
کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتابهای دیگری که پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد!» اگر ببینی هنگامی که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و جزا) نگه داشته شدهاند در حالی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری میاندازد (از وضع آنها تعجّب میکنی)! مستضعفان به مستکبران میگویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!»
قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ (32)
(امّا) مستکبران به مستضعفان پاسخ میدهند: «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبی دریافتید)؟! بلکه شما خود مجرم بودید!»
وَ قَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْدَاداً وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (33)
و مستضعفان به مستکبران میگویند: «وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را میبینند پشیمانی خود را پنهان میکنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران می نهیم؛ آیا جز آنچه عمل میکردند به آنها جزا داده میشود؟!
مجموعه دوم: 34-39: نعمت های الهی به جای اینکه سبب شکر شود، سبب کفر کافرین شده
این مجموعه مشخص می کند که یکی از اسباب کفر به قرآن و روز آخرت ترف (...الا قال مترفوا ها...) و اسراف است و از اسبابی که باعث می شود کافرین از ایمان به قرآن و روز قیامت روی گردانند، نعمتهایی است که به ایشان داده شده چرا که ایشان فکر می کنند به خاطر کرامتی که آنها نزد خدا دارند صاحب این نعمت ها هستند و این فکر اشتباه است. چرا که موضوع تقتیر و توسعه در رزق با سنن الهی در امر دنیا مرتبط است.
اینگونه مشاهده می شود که خداوند قضیه کفر به روز قیامت را مرحله به مرحله بیان می کند و در این مرحله می فرماید که نعمت های الهی به جای اینکه سبب شکر مردم شود، سبب کفرشان شده و اینگونه ارتباط این مجموعه با محور سوره «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» مشخص می شود. چرا که این آیه بیان می کند که کفر ورزیدن به نعمت های الهی عجیب است.
وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ (34)
و ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیمدهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»
وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَ أَوْلاَداً وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (35)
و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست!)؛ و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ (36)
بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ میکند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد)؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!
وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَأُولٰئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (37)
اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمیسازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام دادهاند؛ و آنها در غرفههای (بهشتی) در (نهایت) امنیّت خواهند بود!
وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُولٰئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ (38)
و کسانی که برای انکار و ابطال آیات ما تلاش میکنند و میپندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند کرد، در عذاب (الهی) احضار میشوند!
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (39)
بگو: «پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد وسعت میبخشد، و برای هر کس بخواهد تنگ (و محدود) میسازد؛ و هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را میدهد (و جای آن را پر میکند)؛ و او بهترین روزیدهندگان است!»
مجموعه سوم: 40-42: بحث از ظالمینی که از ایمان به قرآن و روز قیامت روی گردانند
در ابتدای این مقطع بیان می شود «وَلَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ» و در آیه آخر این مجموعه هم داریم: «وَنَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ ...» و بین این دو آیه، کلام از ظالمینی است که از ایمان به قرآن و روز قیامت روی گردانند و مظهر ظلمشان عبادت غیر خداست و علت این هم اطاعتشان از وساوس شیاطین است.
بنابراین از خلال سیاق مشخص می شود که از اسباب کفر به قرآن و روز آخرت، اطاعت از کافرین، ترف (مترفین) و عبادت غیر خدا و اطاعت شیاطین است.
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلاَئِکَةِ أَ هٰؤُلاَءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ (40)
(به خاطر بیاور) روزی را که خداوند همه آنان را بر میانگیزد، سپس به فرشتگان میگوید: «آیا اینها شما را پرستش میکردند؟!»
قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (41)
آنها میگویند: «منزّهی (از اینکه همتایی داشته باشی)! تنها تو ولیّ مائی، نه آنها؛ (آنها ما را پرستش نمیکردند) بلکه جنّ را پرستش مینمودند؛ و اکثرشان به آنها ایمان داشتند!»
فَالْیَوْمَ لاَ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ (42)
(آری) امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست! و به ظالمان میگوییم: «بچشید عذاب آتشی را که تکذیب میکردید!»
مجموعه چهارم: 43-45: کفر به یکی از سه اصل، کفر به خداست
پیش از این بیان شد که بین ایمان به قرآن و روز قیامت و رسول الله ص تلازم وجود دارد و کفر به یکی از این سه، به مثابه کفر به همه آنهاست و همچنین کفر به هر یک از این ها، فرع کفر به خدا است. این مطلب، ارتباط این مجموعه با محور سوره است که می فرماید «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
مشاهده شد که مقطع سوم با آیه «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَلا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» شروع شد همچنین مشاهده می شود که این مجموعه با آیه «وَإِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ....» شروع می شود.
اینگونه مشاهده می شود که مجموعات این مقطع، مواقف کافرین را رد می کنند
وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هٰذَا إِلاَّ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَ قَالُوا مَا هٰذَا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَرًى وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هٰذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ (43)
و هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنان خوانده میشود، میگویند: «او فقط مردی است که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند بازدارد!» و میگویند: «این جز دروغ بزرگی که (به خدا) بسته شده چیز دیگری نیست!» و کافران هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند: «این، جز افسونی آشکار نیست!»
وَ مَا آتَیْنَاهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَ مَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ (44)
ما (قبلا) ً چیزی از کتابهای آسمانی را به آنان ندادهایم که آن را بخوانند (و به اتکّای آن سخنان تو را تکذیب کنند)، و پیش از تو هیچ بیمدهنده [ پیامبری] برای آنان نفرستادیم!
وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ (45)
کسانی که پیش از آنان بودند (نیز آیات الهی را) تکذیب کردند، در حالی که اینها به یک دهم آنچه به آنان دادیم نمیرسند! (آری) آنها رسولان مرا تکذیب کردند؛ پس ببین مجازات من (نسبت به آنها) چگونه بود!
مجموعه پنجم: 46-54:
این مجموعه همانند مجموعه پایانی در مقطع دوم است. در آن مجموعه اوامری به رسول الله ص به صیغه «قل» شده بود. در این مجموعه هم اوامری به ایشان به صیغه «قل» وجود دارد. و از آنجا که این مجموعه، مجموعه پایانی سوره است، مطالب این مجموعه نتیجه بیانات کل سوره است.
آیه 46: دعوت به تفکر در دعوت و شخص رسول الله ص
در مقطع دوم داشتیم: «أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ» و این آیه در مقام رد بر کسانی که گفته بودند: «هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» بیان شده بود.
در مقطع سوم داشتیم: «ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ ...» و این نشان می دهد که انکار آخرت و انکار قرآن به موضوع قبول ثقه بودن شخص رسول الله ص ارتباط دارند پس کسی که وثاقت ایشان را قبول داشته باشد، ایمان می آورد و کسی که قبول نداشته باشد، کفر می ورزد.
سپس این آیه می آید که به تفکر فردی یا دوتایی در دعوت رسول الله ص و در شخص ایشان ص دعوت می کند پس انسان منصف از خلال تفکر، به ایمان می رسد.
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (46)
بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [ محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!»
آیات 47-54: اقامه حجت هایی علیه مواقف کافرین
امر دوم در این مجموعه تذکر می دهد که محمد ص هیچ نوعی از انواع اجر را برای دعوت مردم طلب نمی کند.
کافرین کفرشان به قرآن و آخرت را علنی کردند و خداوند در ابتدای مقطع چیزهایی را که مشاهده خواهند کرد را در ابتدا و انتهای مقطع بیان کرده «وَلَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ ... وَلَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ ...» و بین این دو بیان، تصحیح و اقامه حجت بر علیه آنها قرار دارد.
قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (47)
بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواستهام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (48)
بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پیامبران خود) میافکند، که او دانای غیبها (و اسرار نهان) است.»
قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ (49)
بگو: «حق آمد! و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمیتواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدیدکننده آن!»
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ (50)
بگو: «اگر من گمراه شوم، از ناحیه خود گمراه میشوم؛ و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی میکند هدایت مییابم؛ او شنوای نزدیک است!»
وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ (51)
اگر ببینی هنگامی که فریادشان بلند میشود امّا نمیتوانند (از عذاب الهی) بگریزند، و آنها را از جای نزدیکی (که حتّی انتظارش را ندارند) میگیرند (از درماندگی آنها تعجّب خواهی کرد)!
وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ (52)
و (در آن حال) میگویند: «به حقّ ایمان آوردیم!»، ولی چگونه میتوانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند!
وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ (53)
آنها پیش از این (که در نهایت آزادی بودند) به آن کافر شدند و دورا دور، و غائبانه (و بدون آگاهی). نسبتهای ناروا میدادند.
وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ (54)
(سرانجام) میان آنها و خواستههایشان جدایی افکنده شد، همان گونه که با پیروان (و هممسلکان) آنها از قبل عمل شد، چرا که آنها در شک و تردید بودند!
بیان پایانی درباره سوره سبا
همانطور که مشاهده می شود بحث از روز قیامت در ابتدای هر سه مقطع این سوره آمده،حال یا به شکل منفرد و یا در کنار رد کفر به رسول الله ص یا رد کفر به قرآن. پس این مطلب دلیلی است بر ارتباط موضوع روز قیامت به موضوع نبوت و قرآن و همه اینها به موضوع ایمان به خدا ارتباط دارند و اینگونه ارتباط این سوره با محورش: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» فهمیده می شود.
پس زمانی که محور این سوره این آیه باشد، پس سوره از استحقاق خداوند بر حمد بحث می کند، همانگونه که طریق حمد و عاقبت آن را بیان می کند و همانطور که کفر و نمونه های آن و عاقبت اهل کفر را از خلال:
دعوت به ایمان به آخرتی که شرط اساسی شکر است
ایمان به قرآنی که راهنمایی به طریق شکر است
ایمان به رسولی که قهرمان شکر است و این قرآن بر او نازل شده تا به روز قیامت انذار و تبشیر دهد
بیان می کند.
همانطور که بیان شد،دو سوره سبا و فاطر در محور سوره انعام (که دو آیه از سوره بقره است) تفصیل داده شده اند، سوره سبا در آیه اول و سوره فاطر در آیه دوم. این دو آیه از سوره بقره «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاًفَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ* هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» رجوع به سوی خدا را به عنوان مسلم فرض کرده ولی این مساله در منطق کافرین به عنوان گزاره مسلم جا نیفتاده به همین دلیل مشاهده می شود که در سوره سبا مشاهده می شود که بر این امر مسلم دلیل اقامه می شود و موقف کافرین در مقابل آن تذکر داده می شود و به راهها و روش های گوناگون این موقف آنها رد می شود. پس سوره سبا، تفصیل حرفی محورش نیست، بلکه تفصیلی فراتر است و آفاق جدید تری را به روی آیه می گشاید و مطالب جدید تری را تذکر می دهد ولی همه این مسائل در خدمت محور سوره است.
زمانی که سوره سبا خوانده می شود، متوجه می شویم که رجوع به سوی خدا، شکر خدا، مسلم و بدیهی است و کفران نعمت خدا تعجب برانگیز است. همه این معانی در محور سوره سبا نهفته استو
- دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۵