اندیشه امین

مباحثی پیرامون حوزه انقلابی

سوره شعراء

سوره شعرا: «تقوا» و «اطاعت» راه وارد شدن به اسلام حقیقی و کامل

محور سوره: 252 سوره بقره

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (252)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو می‌خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.

 

این سوره از ابتدا تا انتهایش به محور سوره مرتبط است.

در انتهای داستان هر یک از رسولان الهی که در این سوره بیان می شود، قول آن رسول به قومش تکرار می شود: «فاتقوا الله و اطیعون» و این نشان می دهد که «تقوا» و «اطاعت» دو هدف اصلی است که رسولان برای ایجاد آن در مردم ارسال شده اند. و همانطور که بیان شد این سوره ادامه بحث «ادخلوا فی السلم کافه و ...» است و این به آن معنی است که اسلام بدون «تقوا» و «اطاعت» معنی ندارد.

چیزی که خداوند از هر بنده ای می خواهد، تقواست و از آنجا که در جامعه اسلامی، مومن جزیی از جماعت است، پس مظهر التزام بنده به جماعت، اطاعت است.

 به این ترتیب تلازمی بین تقوا و اطاعت ایجاد می شود. و بنده مومن به قدر تقوا و اطاعتش در اسلام داخل می شود و معنی «ادخلوا فی السلم کافه» این است که در بهترین مرتبه، تقوا و اطاعت داشته باشید.

قصه طالوت که در سوره بقره قبل از محور سوره بیان شده و محور سوره در بیان تفصیل آن قصه است، نمونه ای از اطاعت و تقوا است

مجموعه اول:  1-9: مقدمه

این مقدمه مجموعه ای از معانی را مشخص می کند:

        آیات این قرآن روشن هستند و این سوره نمونه ای از بیان آیات و معجزات الهی در این قرآن است

        مشخص کردن این مساله برای رسول الله ص که خداوند قادر است آیاتی را نازل کند که بشر ایمان جبری بیاورد اما حکمت الهی این است که آیات و نشانه ها را فقط به اندازه ای که حجت تمام شود نازل می کند و بنابراین رسول الله ص نباید از عدم ایمان کسانی که ایمان نمی آورند ناراحت شود.

        از ذکر دو مطلب بالا حکمت انزال ذکر و گمراهی معرضین فهمیده می شود و این که این مکذبین خواهند فهمید هر آنچه که در قرآن ذکر شده حق است.

        خداوند توجه را به آیه ای از آیات بزرگ الهی جلب می کند و آن کثرت اصنافی از گیاهان است که در این زمین خلق شده است اما با وجود این آیه، اکثر مردم ایمان نمی آورند. سپس خداوند عزت و رحمتش را بیان می کند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ (0)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم‌ (1)

طسم‌

تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ‌ (2)

این آیات کتاب روشنگر است.

لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‌ (3)

گویی می‌خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمی‌آورند!

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ‌ (4)

اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه‌ای نازل می‌کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!

وَ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمٰنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ‌ (5)

و هیچ ذکر تازه‌ای از سوی خداوند مهربان برای آنها نمی‌آید مگر اینکه از آن روی‌گردان می‌شوند!

فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبَاءُ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ‌ (6)

آنان تکذیب کردند؛ امّا بزودی اخبار (کیفر) آنچه را استهزا می‌کردند به آنان می‌رسد!

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ‌ (7)

آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟!

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (8)

در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا)؛ ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبوده‌اند!

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (9)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

 

مجموعه دوم: 10-68: داستان حضرت موسی ع

همانطور که محور سوره خطابی به رسول الله ص است «تلک آیات الله نتلوها علیک ...» در اینجا مشاهده می شود که هر مجموعه ای در سوره خطاب مستقیمی به رسول الله ص است و در آن آیاتی از آیات الهی یا قرآن ذکر می شود.

با توجه به دو آیه انتهایی هر یک از مجموعه ها، فهمیده می شود که محتوای هر مجموعه، بیان یکی از آیات الهی است و علاوه بر آن دلیلی است بر رسالت رسول الله ص است. و این که کسی که از این آیات عبرت بگیرد مشمول رحمت خداوند است و اگر عبرت نگیرد مشمول عزت خداوند خواهد بود «و ان ربک لهو العزیز الرحیم»

خداوند در این مجموعه آنچه که بر موسی ع و فرعون در دنیا گذشت را ذکر می کند. و در این ذکر، آیه و نشانه ای است.

خطای اصلی که در فرعون و قومش وجود داشت و حضرت موسی ع برای علاج آن مبعوث شد ظلمی بود که در قالب ادعای ربوبیت فرعون متمثل شده بود و به این واسطه بر بنی اسرائیل ظلم می کرد.

وَ إِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌ (10)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو...

قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لاَ یَتَّقُونَ‌ (11)

قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمی‌کنند؟!

قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ‌ (12)

(موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند،

وَ یَضِیقُ صَدْرِی وَ لاَ یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ‌ (13)

و سینه‌ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافی گویا نیست؛ (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)!

وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ‌ (14)

و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند؛ می‌ترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)!

قَالَ کَلاَّ فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ‌ (15)

فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمیتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشانبروید؛ ما با شما هستیم و (سخنانتان را) میشنویم!

فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (16)

به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم؛

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ‌ (17)

بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛

قَالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ‌ (18)

(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایی از زندگیت را در میان ما نبودی؟!

وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ‌ (19)

و سرانجام، آن کارت را (که نمی‌بایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!»

قَالَ فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ‌ (20)

(موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی‌خبران بودم!

فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (21)

پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم؛ و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد!

وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ‌ (22)

آیا این منتّی است که تو بر من می‌گذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته‌ای؟!»

قَالَ فِرْعَوْنُ وَ مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ (23)

فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!»

قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ‌ (24)

(موسی) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!».

قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لاَ تَسْتَمِعُونَ‌ (25)

(فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمی‌شنوید (این مرد چه می‌گوید)؟!»

قَالَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ‌ (26)

(موسی) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!»

قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ‌ (27)

(فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلّماً دیوانه است!»

قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ‌ (28)

(موسی) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است می‌باشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار می‌گرفتید!»

قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلٰهاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ‌ (29)

(فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!»

قَالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ‌ءٍ مُبِینٍ‌ (30)

(موسی) گفت: «حتّی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمی‌آوری)؟!»

قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌ (31)

گفت: «اگر راست می‌گویی آن را بیاور!»

فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ‌ (32)

در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد؛

وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ‌ (33)

و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود.

قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ‌ (34)

(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهری است!

یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ‌ (35)

او می‌خواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر می‌دهید؟»

قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ‌ (36)

گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام کن،

یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ‌ (37)

تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند!»

فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ‌ (38)

سرانجام ساحران برای وعده‌گاه روز معیّنی جمع‌آوری شدند.

وَ قِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ‌ (39)

و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع می‌کنید...

لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ‌ (40)

تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی کنیم؟!»

فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنَا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ‌ (41)

هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمّی خواهیم داشت؟»

قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ‌ (42)

گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!»

قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ‌ (43)

(روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند؛) موسی به ساحران گفت: «آنچه را می‌خواهید بیفکنید، بیفکنید!»

فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ‌ (44)

آنها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!»

فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ‌ (45)

سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید!

فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ‌ (46)

فوراً همه ساحران به سجده افتادند.

قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (47)

گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم،

رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ‌ (48)

پروردگار موسی و هارون!»

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاَفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ‌ (49)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌آویزم!»

قَالُوا لاَ ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ‌ (50)

گفتند: «مهّم نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما بسوی پروردگارمان بازمی‌گردیم!

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ‌ (51)

ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان‌آورندگان بودیم!»

وَ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ‌ (52)

و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!»

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ‌ (53)

فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد،

إِنَّ هٰؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ‌ (54)

(و گفت:) اینها مسلّماً گروهی اندکند؛

وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ‌ (55)

و اینها ما را به خشم آورده‌اند؛

وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ‌ (56)

و ما همگی آماده پیکاریم!»

فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ‌ (57)

(سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمه‌ها بیرون راندیم،

وَ کُنُوزٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ‌ (58)

و از گنجها و قصرهای مجلّل!

کَذٰلِکَ وَ أَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ‌ (59)

(آری،) اینچنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم!

فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ‌ (60)

آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند.

فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ‌ (61)

هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!»

قَالَ کَلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ‌ (62)

(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!»

فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ‌ (63)

و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود!

وَ أَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ‌ (64)

و در آنجا دیگران [ لشکر فرعون‌] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم!

وَ أَنْجَیْنَا مُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ‌ (65)

و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم!

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ‌ (66)

سپس دیگران را غرق کردیم!

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (67)

در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند)

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (68)

و پروردگارت شکست‌ناپذیر و مهربان است!

 

مجموعه سوم: 69-104: داستان حضرت ابراهیم ع

مقدار کمی از این مجموعه، به مناقشه ای که میان ابراهیم ع و قومش ایجاد شده بود می پردازد و سپس ادامه مجموعه دعوت ابراهیم ع را بیان می کند و سپس به مشهدی از مشاهد روز قیامت اشاره می کند.

در این مجموعه مشاهده می شود که از طرف حضرت ابراهیم ع حجت هایی اقامه می شود و عقاید ایشان بیان شده و مشخص می شود که کسی که دارای این عقاید باشد در آخرت رستگار خواهد شد.

خطای اصلی که در قوم حضرت ابراهیم ع وجود داشت و ابراهیم ع برای علاج آن مبعوث شد، شرک قومش و عبادت بتها بود.

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِیمَ‌ (69)

و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان،

إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ‌ (70)

هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را می‌پرستید؟!»

قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَاماً فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ‌ (71)

گفتند: «بتهایی را می‌پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.»

قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ‌ (72)

گفت: «آیا هنگامی که آنها را می‌خوانید صدای شما را می‌شنوند؟!

أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ‌ (73)

یا سود و زیانی به شما می‌رسانند؟!»

قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذٰلِکَ یَفْعَلُونَ‌ (74)

گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‌کنند.»

قَالَ أَ فَرَأَیْتُمْ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ‌ (75)

گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایی را که پیوسته پرستش می‌کردید...

أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ‌ (76)

شما و پدران پیشین شما،

فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌ (77)

همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان!

الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ‌ (78)

همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم می‌کند،

وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ‌ (79)

و کسی که مرا غذا می‌دهد و سیراب می‌نماید،

وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ‌ (80)

و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد،

وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ‌ (81)

و کسی که مرا می‌میراند و سپس زنده می‌کند،

وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ‌ (82)

و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!

رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ‌ (83)

پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن!

وَ اجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ‌ (84)

و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده!

وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ‌ (85)

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!

وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ‌ (86)

و پدرم [ عمویم‌] را بیامرز، که او از گمراهان بود!

وَ لاَ تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ‌ (87)

و در آن روز که مردم برانگیخته می‌شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن!

یَوْمَ لاَ یَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ‌ (88)

در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی‌بخشد،

إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)

مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»

وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ‌ (90)

(در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می‌شود،

وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ‌ (91)

و دوزخ برای گمراهان آشکار می‌گردد،

وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ‌ (92)

و به آنان گفته می‌شود: «کجا هستند معبودانی که آنها را پرستش می‌کردید...

مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ‌ (93)

معبودهایی غیر از خدا؟! آیا آنها شما را یاری می‌کنند، یا کسی به یاری آنها می‌آید؟!»

فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَ الْغَاوُونَ‌ (94)

در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده می‌شوند؛

وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ‌ (95)

و همچنین همگی لشکریان ابلیس!

قَالُوا وَ هُمْ فِیهَا یَخْتَصِمُونَ‌ (96)

آنها در آنجا در حالی که به مخاصمه برخاسته‌اند می‌گویند:

تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ (97)

«به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم،

إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (98)

چون شما را با پروردگار عالمیان برابر می‌شمردیم!

وَ مَا أَضَلَّنَا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ‌ (99)

امّا کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد!

فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ‌ (100)

(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی برای ما وجود ندارد،

وَ لاَ صَدِیقٍ حَمِیمٍ‌ (101)

و نه دوست گرم و پرمحبّتی!

فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‌ (102)

ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!»

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (103)

در این ماجرا، نشانه (و عبرتی) است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (104)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

مجموعه چهارم: 105-122: داستان حضرت نوح ع

از این مجموعه به بعد، هر مجموعه ای با بیان تکذیب قوم پیامبرشان را، شروع می شود.

در این مجموعه خداوند آیه ای از آیاتش را در داستان حضرت نوح ع معرفی کرد. اینکه عاقبت ایشان به خیر شد و عاقبت تکذیب کنندگانش به هلاک انجامید.

خطای اصلی که در قوم حضرت نوح ع وجود داشت و حضرت نوح ع برای علاج آن مبعوث شد شرک بود.

کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ‌ (105)

قوم نوح رسولان را تکذیب کردند،

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ‌ (106)

هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟!

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ‌ (107)

مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (108)

تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (109)

من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (110)

پس، تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!»

قَالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ‌ (111)

گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی‌ارزش از تو پیروی کرده‌اند؟!»

قَالَ وَ مَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (112)

(نوح) گفت: «من چه می‌دانم آنها چه کاری داشته‌اند!

إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ‌ (113)

حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما می‌فهمیدید!

وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ‌ (114)

و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد.

إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ مُبِینٌ‌ (115)

من تنها انذارکننده‌ای آشکارم.»

قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ‌ (116)

گفتند: «ای نوح! اگر (از حرفهایت) دست برنداری، سنگباران خواهی شد!»

قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ‌ (117)

گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند!

فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‌ (118)

اکنون میان من و آنها جدایی بیفکن؛ و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش!»

فَأَنْجَیْنَاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ‌ (119)

ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم!

ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ‌ (120)

سپس بقیه را غرق کردیم!

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (121)

در این ماجرا نشانه روشنی است؛ امّا بیشتر آنان مؤمن نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (122)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است.

 

مجموعه پنجم: 123-140: داستان حضرت هود ع

این مجموعه هم آیه ای دیگر بر رسالت رسول الله ص ارائه می کند و مکذبین ایشان را هشدار می دهد.

خطای اصلی که در قوم حضرت هود ع وجود داشت و هود ع برای علاج آن مبعوث شد شرک بود.

کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ‌ (123)

قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند،

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ‌ (124)

هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟!

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ‌ (125)

مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (126)

پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (127)

من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.

أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ‌ (128)

آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه‌ای از روی هوا و هوس می‌سازید؟!

وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ‌ (129)

و قصرها و قلعه‌های زیبا و محکم بنا می‌کنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!

وَ إِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ‌ (130)

و هنگامی که کسی را مجازات می‌کنید همچون جبّاران کیفر می‌دهید!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (131)

پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ‌ (132)

و از (نافرمانی) خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که می‌دانید امداد کرده؛

أَمَدَّکُمْ بِأَنْعَامٍ وَ بَنِینَ‌ (133)

شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده؛

وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ‌ (134)

همچنین به باغها و چشمه‌ها!

إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ‌ (135)

(اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم!»

قَالُوا سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْوَاعِظِینَ‌ (136)

آنها [ قوم عاد] گفتند: «برای ما تفاوت نمی‌کند، چه ما را انذار کنی یا نکنی؛ (بیهوده خود را خسته مکن)!

إِنْ هٰذَا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِینَ‌ (137)

این همان روش (و افسانه‌های) پیشینیان است!

وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ‌ (138)

و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»

فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (139)

آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم؛ و در این، آیت و نشانه‌ای است (برای آگاهان)؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (140)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

 

مجموعه ششم: 141-159: داستان حضرت صالح ع

در این مجموعه آیه ای دیگر ارائه می شود.

خطای اصلی که در قوم حضرت صالح ع وجود داشت و صالح ع برای علاج آن مبعوث شد، همانند قوم حضرت هود ع، شرک بود.

آیه «فاتقوا الله و اطیعون* و لا تطیعوا امر المسرفین...» در سیاق این سوره نشان می دهد که «اطاعت» حتما باید از رسول الهی باشد، نه از هر مسرف مفسد! موضوع اطاعت موضوع خطیری است و تاکید بر تقوا قبل از طاعت، دلیل بر این اهمیت است، چرا که انسان متقی می تواند حق را از باطل تشخیص دهد.

کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ‌ (141)

قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند،

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ‌ (142)

هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟!

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ‌ (143)

من برای شما پیامبری امین هستم!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (144)

پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (145)

من در برابر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!

أَ تُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ‌ (146)

آیا شما تصوّر می‌کنید همیشه در نهایت امنیّت در نعمتهایی که اینجاست می‌مانید،

فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ‌ (147)

در این باغها و چشمه‌ها،

وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ‌ (148)

در این زراعتها و نخلهایی که میوه‌هایش شیرین و رسیده است؟!

وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ‌ (149)

و از کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشید، و در آن به عیش و نوش می‌پردازید!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (150)

پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید!

وَ لاَ تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ‌ (151)

و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید!

الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ یُصْلِحُونَ‌ (152)

همانها که در زمین فساد می‌کنند و اصلاح نمی‌کنند!»

قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ‌ (153)

گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست داده‌ای!)

مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌ (154)

تو فقط بشری همچون مائی؛ اگر راست می‌گویی آیت و نشانه‌ای بیاور!»

قَالَ هٰذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ‌ (155)

گفت: «این ناقه‌ای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معینّی است!

وَ لاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ‌ (156)

کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»

فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ‌ (157)

سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند؛ (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند!

فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (158)

و عذاب الهی آنان را فرا گرفت؛ در این، آیت و نشانه‌ای است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (159)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

 

مجموعه هفتم: 160-175: داستان حضرت لوط ع

خطای اصلی که در قوم حضرت لوط ع وجود داشت و لوط ع برای علاج آن مبعوث شد، لواط و شرک بود.

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ‌ (160)

قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند،

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ‌ (161)

هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟!

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ‌ (162)

من برای شما پیامبری امین هستم!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (163)

پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (164)

من در برابر این دعوت، اجری از شما نمی‌طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است!

أَ تَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ‌ (165)

آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور می‌روید (و همجنس بازی می‌کنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!)

وَ تَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ‌ (166)

و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می‌کنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!»

قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ‌ (167)

گفتند: «ای لوط! اگر (از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!»

قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ‌ (168)

گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!

رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ‌ (169)

پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می‌دهند رهایی بخش!»

فَنَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ‌ (170)

ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم،

إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ‌ (171)

جز پیرزنی که در میان بازماندگان بود!

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ‌ (172)

سپس دیگران را هلاک کردیم!

وَ أَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ‌ (173)

و بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ چه باران بدی بود باران انذارشدگان!

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (174)

در این (ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتی است؛ امّا بیشترشان مؤمن نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (175)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

 

مجموعه هشتم: 176-191: داستان حضرت شعیب ع

خطای اصلی که در قوم حضرت شعیب ع وجود داشت و شعیب ع برای علاج آن مبعوث شد، کم فروشی و تکذیب رسولشان بود.

کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ‌ (176)

اصحاب ایکه [ شهری نزدیک مدین‌] رسولان (خدا) را تکذیب کردند،

إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ‌ (177)

هنگامی که شعیب به آنها گفت: «آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟!

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ‌ (178)

مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم!

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‌ (179)

پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

وَ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (180)

من در برابر این دعوت، پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!

أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لاَ تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ‌ (181)

حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید!

وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ‌ (182)

و با ترازوی صحیح وزن کنید!

وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‌ (183)

و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید!

وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ‌ (184)

و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!»

قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ‌ (185)

آنها گفتند: «تو فقط از افسون‌شدگانی!

وَ مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ‌ (186)

تو بشری همچون مائی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی!

فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌ (187)

اگر راست می‌گویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!»

قَالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ‌ (188)

(شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالی که شما انجام می‌دهید داناتر است!»

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ‌ (189)

سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانی از ابر صاعقه‌خیز) آنها را فراگرفت؛ یقیناً آن عذاب روز بزرگی بود!

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (190)

در این ماجرا، آیت و نشانه‌ای است؛ ولی بیشتر آنها مؤمن نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (191)

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

 

خاتمه: 192-227: داستان حضرت محمد ص

این بخش از سوره تکمیل کننده هشت مجموعه قبل از آن است و از معجزه قرآن بحث می کند و نسبت به روی گردانی از آن و از رسولی که این قرآن بر او نازل شده هشدار می دهد و از بعضی از چیزهایی که بر این رسول واجب است سخن به میان آورده و ایشان را از اینکه کاذب باشد، مبرا می داند.

در حقیقت این خاتمه امتداد سوره است، زیرا آیه جدیدی از آیات الهی را در اثبات رسالت محمد ص و ارسال و انزال قرآن به عنوان معجزه ایشان بیان می کند.

به بیان دیگر این خاتمه بیان می کند که نازل کننده این قرآن بر محمد ص خداوند است و بر این ادعا برهان و دلیل اقامه می کند سپس موقف مجرمین را در مقابل این حرف ذکر کرده و آن را رد می کند و سپس این حرف را که بیان می کند این قرآن نازل شده توسط شیاطین است را نفی می کند و سپس رسول الله ص را امر و نهی می کند.

وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (192)

مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است!

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‌ (193)

روح الامین آن را نازل کرده است...

عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ‌ (194)

بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی!

بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‌ (195)

آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)!

وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ‌ (196)

و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است!

أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ‌ (197)

آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل بخوبی از آن آگاهند؟!

وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ‌ (198)

هرگاه ما آن را بر بعضی از عجم [ غیر عرب‌] ها نازل می‌کردیم...

فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ‌ (199)

و او آن را بر ایشان می‌خواند، به آن ایمان نمی‌آورند!

کَذٰلِکَ سَلَکْنَاهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ‌ (200)

(آری،) این گونه (با بیانی رسا) قرآن را در دلهای مجرمان وارد می‌کنیم!

لاَ یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِیمَ‌ (201)

(امّا) به آن ایمان نمی‌آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند!

فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ‌ (202)

ناگهان به سراغشان می‌آید، در حالی که توجّه ندارند!

فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ‌ (203)

و (در آن هنگام) می‌گویند: «آیا به ما مهلتی داده خواهد شد؟!»

أَ فَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ‌ (204)

آیا برای عذاب ما عجله می‌کنند؟!

أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ‌ (205)

به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانی آنها را از این زندگی بهره‌مند سازیم...

ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا کَانُوا یُوعَدُونَ‌ (206)

سپس عذابی که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید...

مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا یُمَتَّعُونَ‌ (207)

این تمتع و بهره‌گیری از دنیا برای آنها سودی نخواهد داشت!

وَ مَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ لَهَا مُنْذِرُونَ‌ (208)

ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند.

ذِکْرَى وَ مَا کُنَّا ظَالِمِینَ‌ (209)

تا متذکّر شوند؛ و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجّت مجازات کنیم)

وَ مَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ‌ (210)

شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند!

وَ مَا یَنْبَغِی لَهُمْ وَ مَا یَسْتَطِیعُونَ‌ (211)

و برای آنها سزاوار نیست؛ و قدرت ندارند!

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ‌ (212)

آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمانها) برکنارند!

فَلاَ تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ‌ (213)

(ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود!

وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‌ (214)

و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!

وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‌ (215)

و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر!

فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ‌ (216)

اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!»

وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ‌ (217)

و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن!

الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ‌ (218)

همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی‌خیزی می‌بیند؛

وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ‌ (219)

و (نیز) حرکت تو را در میان سجده‌کنندگان!

إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ (220)

اوست خدای شنوا و دانا.

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ‌ (221)

آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟!

تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ‌ (222)

آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می‌گردند؛

یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ‌ (223)

آنچه را می‌شنوند (به دیگران) القا می‌کنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند!

وَ الشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ‌ (224)

(پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می‌کنند.

أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ‌ (225)

آیا نمی‌بینی آنها در هر وادی سرگردانند؟

وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ‌ (226)

و سخنانی می‌گویند که (به آنها) عمل نمی‌کنند؟!

إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‌ (227)

مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی‌خیزند (و از شعر در این راه کمک می‌گیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجاست!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

امین اسلامی دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع).
از سال 89 در زمینه آموزش مجازی و تولید دوره های آموزشی تحت وب فعالیت هایی انجام داده ام. درحال حاضر این سایت محملی برای انتشار محصولات تولید شده با موضوعات مختلف از جمله «حوزه انقلابی» است.

قدرت گرفته از بلاگ بیان » طراحی قالب بلاگ بیان