اندیشه امین

مباحثی پیرامون حوزه انقلابی

قسم اول: 21-167

قسم اول سوره بقره: 21-167 طریق تقوا و طریق کفر و نفاق. شروع طریق تقوا، عبادت و توحید و ایمان و عمل صالح است و طریق ضلال نقض میثاق، قطع ما امر الله ... و افساد فی الارض
بحث ساختاری در مورد این قسم

جمله «یا أَیُّهَا النَّاسُ» دو بار در سوره بقره تکرار می شود که یک بار آن در ابتدای این قسم (قسم اول سوره بقره) است «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» و بار دیگر هم در ابتدای قسم دوم این سوره «یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِحَلالًا طَیِّباً» و این شروع، یکی از علاماتی است که ابتدا و انتهای قسم اول و دوم این سوره را مشخص می کند.

نشانه دیگری که حدود قسم اول سوره بقره را مشخص می کند، پایان یافتن این قسم با معانی شبیه به معانی ابتدایی این قسم است.

در ابتدای این قسم داریم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ* الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

و در انتهای این قسم می فرماید: «وَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» که این معنی با آیه « اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» ابتدای قسم تشابه معنایی دارد چرا که این عباس در تفسیرش گفته اعبدوا ربکم به معنی وحدوا ربکم است.

علاوه بر این ارتباط معنایی بین ابتدا و انتهای قسم اول سوره بقره، ارتباط های دیگری هم وجود دارد که به جهت اختصار بیان نمی شوند.

نشانه سومی که حدود این قسم را مشخص می کند: در مقدمه سوره بقره مشاهده شد که فقره سوم این مقدمه (جایی که در مورد منافقین بحث می کند)، با «و من الناس» شروع شده و در سوره بقره این اولین باری است که «و من الناس» آمده. در قسم اول سوره بقره هم این آیه «و من الناس» ذکر شده و این نشان می دهد که قسم اول سوره بقره در اینجا به اتمام می رسد.

نشان چهارمی که حدود قسم اول سوره بقره را مشخص می کند، معانی این قسم است.

بحث معنایی در مورد قسم اول سوره بقره

این قسم از 6 مقطع تشکیل شده که هر مقطعی، به مقطع قبلی و مقطع بعدی اش مرتبط است به این صورت که:

        مقطع اول: این مقطع همگی مردم را به سلوک در طریق عبادت و توحید دعوت می کند تا از متقین باشند. در این مقطع حجت هایی از خلال اعجاز قرآن ذکر می شود. در ادامه عواملی که باعث هدایت نشدن انسان می شود را ذکر می کند و علیه کافرین دلیل و حجتی را بیان می کند.

        مقطع دوم: داستان حضرت آدم ع را بیان می کند که این داستان با آیه «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ* وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» به اتمام می رسد و بیان می کند که وضع عادی انسان این است که به هدایت خداوند هدایت شود و به این ترتیب حالت عادی انسان این است که از متقین باشد و در این طریق سلوک کند.

        پس از این مقطع، در دو مقطع داستان بنی اسرائیل و داستان حضرت ابراهیم ع بیان می شود که در هر دو مقطع درسهایی برای امت رسول الله ص است.

        مقطع سوم: در این مقطع داستان بنی اسرائیل به عنوان امتی که وحی به سوی آنها آمد ولی آنها تفریط کردند بیان می شود.

        مقطع چهارم: در این مقطع داستان حضرت ابراهیم ع به عنوان نمونه ای از کسی که وحی بر او نازل شد و او حق آن را ادا کرد بیان می شود: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ».

        مقطع پنجم: در ادامه داستان حضرت ابراهیم ع و بنای کعبه، مقطع جدیدی درباره قبله مسلمین مطرح می شود که در این مقطع هم درس هایی برای مومنین وجود دارد.

        مقطع ششم: در این مقطع به طور مستقیم و رو در رو توجیهاتی نسبت به مسلمانان بیان می شود که با همه مطالبی که در مقاطع قبلی بیان شده بود ارتباط دارد.

مقطع اول: 21-29: روشن کردن مسیر تقوا و مسیر ضلالت. دعوت به طریق تقوا

پس از آنکه خداوند در مقدمه سوره بقره اقسام مکلفین را به سه دسته مومنین و کافرین و منافقین تقسیم کرده و صفات و احوال آن ها را بیان کرد، در این مقطع آنها را به عبادت و توحیدش دعوت می کند تا همگی آنها به واسطه طی این طریق، از متقین باشند. در این راه حجت هایی را علیه آنها اقامه می کند، حجت هایی از قبیل اینکه:

        در کتاب خدا هیچ شکی وجود ندارد.

        آنها را بشارت می دهد که کسانی که این دعوت را اجابت کنند، اسباب حقیقت را بر آنها می گشاید تا از گمراهی که بر کافرین و منافقین حاکم است خارج شوند.

        با کافرین مناقشه می کند و حجت هایی را علیه آنها اقامه می کند.

اگر مقدمه سوره بقره بعضی از معانی را تقریر کرد، این مقطع دعوت می کند و حجت هایی را اقامه می کند.

به طور کلی این مقطع، بیشترین ارتباط را با مقدمه سوره بقره و بالتبع با سوره حمد دارد. و بقیه مقاطع سوره بقره، ارتباط عمیقی با این مقطع دارند به صورتی که می توان گفت که بقیه سوره بقره، در حال تعمیق و تفصیل بخشیدن به معانی این مقطع هستند.

فقره اول: 21-25: طریق تقوا، ماهیت تقوا و روش رسیدن به آن (این فقره در سوره نساء تفصیل داده می شود)

مقدمه سوره بقره، مردم را به سه دسته تقسیم کرد. دو آیه ی بعد از مقدمه سوره بقره، مردم را دعوت می کند تا با سلوک در طریق تقوا، از متقین باشند. سپس حجت هایی که برای سیر در طریق تقوا اقامه می شود:

        اقامه حجت از خلال ظاهر خلقت و نعمت های خداوند

        اقامه حجت در این مورد که این قرآن از جانب خداوند نازل شده و بیان ضرورت سیر در طریق تقوا

اقامه حجت از خلال ظاهر خلقت و نعمت های خداوند

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ (21)

ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ (22)

آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [ جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).

اقامه حجت در این مورد که این قرآن از جانب خداوند نازل شده و بیان ضرورت سیر در طریق تقوا

ملاحظه می شود که در مقدمه سوره بقره داشتیم: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ» و در این آیات داریم: « وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» و این دلیلی است بر اینکه هیچ شکی در این قرآن نیست و همچنین دلیلی بر وجوب ایمان به وحیِ نازل شده بر محمد ص است و این یکی از نکاتی است که در مقدمه سوره بقره ذکر شده بود: « وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»

همچنین در مقدمه سوره بقره آیاتی ذکر شد که بیانگر استحقاق کافرین و منافقین برای عذاب الهی بود. در مورد کافرین فرمود: « وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» و در مورد منافقین فرمود: « وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ». در آیات بعد از مقدمه سوره بقره (در این آیات) ماهیت این عذاب ذکر می شود، « فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» و در این آیات، منافقین را هم همرتبه کافرین گرفته است.

همچنین در آیه 25 این فقره، مظهر فلاح و رستگاری که در مقدمه سوره بقره برای متقین بیان شده بود، ذکر می شود، مظهر رستگاری شان «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ....» است

وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (23)

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ‌ (24)

پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!

وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (25)

به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود. (ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه‌هایی که برای آنها آورده می‌شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

فقره دوم: 26-27: طریق ضلالت و فسق هایی که انسان را به سوی کفر و نفاق می برند. (این فقره در سوره مائده تفصیل داده می شود)

        در مقدمه سوره بقره ذکری از متقین شد و بیان شد که آنها رستگارانند و عذاب الیم برای کافران و منافقین است. آنها کسانی هستند که ضلالت را با هدایت و خریدند (هدایت را دادند و ضلالت دریافت کردند) و از این تجارتشان هیچ سودی نخواهند برد و همچنین ذکر شد که کسانی که صفات کافران و منافقان در آنها تجمع کند، خاسرین و زیانکاران هستند و این دلیلی است بر اینکه این صفاتی که آنجا ذکر شد، صفات مشترک بین منافقین و کافرین است و همگی آنها فاسقند. همچنین در بحثی درباره کافرین، خداوند بیان کرد که بر دلهایشان مهر زده و در بحثی درباره منافقین بیان شد که خدا نورشان را برده.

در این آیات خداوند بیان می کند که هیچ کس غیر از فاسقین گمراه نخواهد شد. فاسقین هم کسانی هستند که عهد خدا را بعد از اینکه با او میثاق بستند، می شکنند  « الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ و ...». از آنچه گفته شد مشخص می شود که بر دلهای کافران مهر نخورده، و خدا نور منافقین را نبرده الا به سبب اعمالی که مرتکب شده اند و طریقی که در آن سیر می کنند که به این واسطه است که استحقاق آنچه گفته شد را پیدا کرده اند. این یکی از مظاهر ارتباط این آیات با مقدمه سوره بقره است.

        در مقدمه سوره بقره بحثی در مورد کسانی که به وسیله کتاب هدایت می شوند بیان شد و آنها کسانی هستند که این صفات در آنها جمع شده: به غیب ایمان دارند، نماز را برپا می دارند و انفاق می کنند. در این دو آیه خداوند کسانی را ذکر می کند که به کتاب خدا هدایت نمی شوند و آنها کسانی هستند که نقض عهد می کنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع کرده و در زمین فساد می کنند. به این ترتیب مسیری برای راغبین هدایت الهی مشخص می شود. مسیری که در آن باید کارهایی را انجام داده و از انجام برخی کارها اجتناب ورزند (که همه این موارد بیان شد. این مظهر دوم از مظاهر ارتباط این آیات با مقدمه سوره بقره است.

پس از اینکه خداوند طریق تقوا را معرفی کرد و ماهیت تقوا را شناساند و متقین را بشارت داد، در این آیات طریق ضلالت معرفی می شود تا انسان از آن اجتناب کند.

        این دو آیه در سیاق آیه « یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ...» بیان شده و مشاهده شد که امر به عبادت، در حقیقت امر به معرفت خداوند است و این دو آیه نیز در راستای شناخت خداوند هستند و به همین دلیل با « إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِیأَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا» شروع شده اند. به این ترتیب متوجه می شویم که خداوند گمراه می کند و هدایت می کند و گمراه کردن او بر اساس استحقاق افراد است و این نوعی شناخت خداوند و اصلاح برداشت های غلط در مورد خداوند است.

        این دو آیه بعد از آیه ای مطرح شده اند که خداوند در آن مومنین یعنی کسانی که اعمال صالح انجام داده اند را بشارت می دهد. این دو آیه، انذاری در مقابل آن تبشیر است و این انذار برای کسی است که از طریق خداوند گمراه شده است.

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهٰذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌ (26)

خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی‌کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) می‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ‌ (27)

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند.

فقره سوم: 28-29: مناقشه با کافرین درباره کفرشان و اقامه حجت بر علیه آنان (این فقره در سوره انعام تفصیل داده می شود)

فقره اول این مقطع با دعوت به سوی عبادت و توحید خداوند شروع می شود و در فقره دوم این مقطع شناختی نسبت به خداوند ایجاد می شود. سپس در فقره سوم (این فقره) با کافرینی که به خداوند کفر می ورزند، مناقشه می کند و از خلال ظواهر زندگی و نعمت های خداوند بر علیه آنها حجت هایی اقامه می کند.

ملاحظه می شود که این مقطع با آیه «الذی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» شروع شد و دو آیه پایانی این مقطع هم به خلقت و حیات انسان و بازگشتش به سوی خداوند تذکر می دهد. به این ترتیب مناسب است که حکمت تسلسل و به هم پیوستگی فقرات این مقطع را ذکر کنیم:

در فقره اول، راه رسیدن به خدا، به صورت کامل ذکر می شود از جمله: وجوب معرفت الهی و اقامه حجت بر اینکه در این قرآن هیچ شکی نیست.

در فقره دوم از طرفی معرفت انسان نسبت به خداوند زیاد شده و از طرف دیگر شبهه را از این قرآن نفی می کند.

در فقره سوم با کافرین در موضوع کفرشان به خداوند به مناقشه می پردازد. اینکه مطالب فقره سوم پس از فقرات اول و دوم مطرح شد، نشان می دهد که باطل ترین باطل ها، کفر به خداوند است. همچنین بیان مطالب فقره سوم پس از آیه « الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» (آیه پایانی فقره دوم) نشان می دهد که دلیل اصلی درگمراهی کافرین و منافقین، کفر به خداوند است.

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ (28)

چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند؛ و بار دیگر شما را زنده می‌کند؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست).

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ (29)

او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.

مقطع دوم: 30-39 مقطع حضرت آدم علیه السلام، وظیفه انسان تبعیت از هدایت (چیزی که خدا نازل کرده) است. (این مقطع در سوره اعراف توضیح داده می شود)

پس از بیان مقطع اول سوره بقره، در این مقطع داستان حضرت آدم علیه السلام ذکر می شود. ارتباط این مقطع با مقطع قبلی به این صورت است که:

در مقطع قبل متوجه شدیم که انسان بزرگ و آقای این زمین است و همه چیز به خاطر انسان آفریده شده و به همین دلیل انسان عزیزتر و کریم تر و بالاتر از هر چیز مادی و با ارزشتر از هر ارزش مادی در این زمین است و همه مادیات زمین، برای انسان آفریده و ساخته شده اند تا انسان بتواند انسانیتش را تحقق بخشد و وجود انسانی اش را تقریر کند. و نقش انسان در زمین، نقش اصلی و تعیین کننده ای است.

پس از اینکه خداوند در مقدمه سوره بقره، اقسام مردم را بیان کرد و در مقطع اول از قسم اول سوره بقره (مقطع قبلی) آن را توضیح داد، در این مقطع داستان حضرت آدم علیه السلام بیان می شود. این داستان بیان می شود تا بگوید: اگر از متقین و مهتدین به کتاب خدا باشید، شامل قاعده عامِ «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» خواهید شد و اگر برعکس باشد و اینگونه نباشید، در آنچه که خداوند برای شما آماده کرده گرفتار خواهید شد: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» (آیه پایانی این مقطع)

خلاصه مباحث این مقطع:

        در مقطع اول، امر و نهی بیان شد «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» و داستان حضرت آدم علیه السلام عاقبت آن امر و نهی را بیان کرده و راهی را معرفی می کند که در صورت وقوع معصیت، بتوان در آن راه قدم نهاد «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌»

        در مقطع اول مشخص شد که راز گمراهی، نقض عهد و قطع ما امر الله به ان یوصل و افساد در زمین است، داستان حضرت آدم علیه السلام می فهماند که افساد در زمین با حکمت خلقت انسان منافی است. کما اینکه در این داستان متوجه می شویم که اصلی ترین دلایل گمراهی، در کبر و حسد و شهوت و حرص نهفته است.

        در مقطع اول متوجه شدیم که زمین برای انسان خلق شده، در این مقطع بعضی از اسرار خلافت انسان بر این زمین مشخص می شود.

        اینکه خداوند تذکر می دهد که نعمت را بر انسان تمام کرده و او را خلق کرده و خلیفه زمین قرار داده و استعداد این خلافت را هم به او عطا کرده، تهییج و تشویقی برای انسان است تا به طاعت روی بیاورد و از معاصی دوری کند کما اینکه پیش از این (در مقطع قبلی) هم این مطلب ذکر شده بود.

        همانگونه که مقدمه سوره بقره داستان متقین و کافرین را بیان کرد، داستان حضرت آدم علیه السلام قضیه تقوا را عمق می بخشد و قضیه کفر را می فهماند.

        همه مباحث و مسائل مطرح شده در این مقطع، تعمیقی است بر قضیه سیر در «صراط مستقیم» و دوری از صراط «مغضوب علیهم» و «ضالین»

وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌ (30)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هٰؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (31)

سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات‌] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می‌گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!»

قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ‌ (32)

فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده‌ای، نمی‌دانیم؛ تو دانا و حکیمی.»

قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ‌ (33)

فرمود: «ای آدم! آنان را از اسامی (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامی که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!»

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ‌ (34)

و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.

وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ‌ (35)

و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهای) آن، از هر جا می‌خواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ‌ (36)

پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگی (به زمین) فرود آیید! در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.»

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (37)

سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.

 

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌ (38)

گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (39)

و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.

مقطع سوم: 40-123: بنی اسرائیل به عنوان نمونه ای که هدایت بر آنها نازل شد ولی منحرف شدند.

در انتهای مقطع قبل که داستان حضرت آدم علیه السلام را بیان می کرد، قاعده ای به این صورت بیان شد که: «فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌ (38) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (39)» این مقطع در پی توضیح عملی آن قاعده است.

این مقطع پس از داستان حضرت آدم علیه السلام به عنوان نمونه ای از امتی که هدایت بر آنها نازل شد ذکر می شود و موقف آنها را در مقابل این هدایت بیان می کند و دروسی که این امت از این داستان می تواند بگیرد را بیان می کند. این دروس به این صورت است:

پیش از امت ما، امتی بود که هدایت بر آنها نازل شد و رسولانی به سوی آنها فرستاده شد و همچنین کتاب های آسمانی هم یکی پس از دیگری برایشان نازل شد. همچنین برای عمل به کتب آسمانی و پیروی از رسولانشان، عهد هایی هم از آنها گرفته شد.

همه این مطالب، این مساله را مفروض گرفته که این امت (امت حضرت محمد ص) باید به هدایت روی بیاورد و از آخرین کتاب الهی، و آخرین رسولش ص پیروی کند. و اگر حق هدایت را ادا نکند در همان گودالی گرفتار می شود که امت های پیشین گرفتار شدند. اتفاقاتی که برای آن امت (بنی اسرائیل) افتاد، می تواند چراغ راهی باشد برای امت پیامبر آخرالزمان ص.

به این ترتیب «صراط مستقیم» و همچنین صراط «مغضوب علیهم» و صراط «ضالین» واضح تر و مشخص تر می شود تا انسان بتواند در آن سیر کند.

این مقطع از یک مدخل و دو فصل تشکیل شده که در مدخل این مقطع، اوامر و نواهی بیان شده و در ادامه، طی دو فصل برخی از این اوامر و نواهی تفصیل داده می شوند گویی مطلبی در مدخل بیان شده و در ادامه طی دو فصل، دلایلی برای آن ذکر می شود که نفس این مطالب، دروسی را برای امت اسلام آشکار می کند تا در سیرش به راه مغضوب علیهم و ضالین گرفتار نشود.

مشاهده خواهد شد که فصل اول این مقطع، آیه اول مدخل را تفصیل خواهد داد و دو فقره ی فصل دوم، سه آیه بعدی مدخل را تفصیل خواهند داد و سپس در فقره سوم (از فصل دوم این مقطع) مناقشه ای است درباره قضیه­ی ایمان که در آیه اول از این سه آیه بیان شده بود (آیه 41) به اعتبار اینکه این ایمان، متوقف است بر همه­ی مطالبی که بعد از آن بیان شده. بر این اساس، فقره چهارم (از فصل دوم این مقطع) به امت اسلامی و مسلمانان، دروس تعامل با اهل کتاب و کافرین را آموزش می دهد و مواقف و مواضع اصلی آنها را رد می کند.

به این ترتیب مشاهده خواهد شد که این مقطع به پایان می رسد، ولی همه اوامر و نواهی که در مدخل بیان شده بود، پوشش و تفصیل داده نمی شود و این به این دلیل است که بحث با اهل کتاب همچنان باز است و در ادامه و در مقاطع بعدی، سایر اوامر و نواهی مدخل این مقطع، تفصیل و پوشش داده خواهند شد.

مدخل: 40-46 امر و نهی به اهل کتاب که در دینشان هم آمده و علاج مشکل ایمان نیاوردنشان است.

در این فقره پانزده امر و نهی ذکر شده که مجموعه آنها، علاج کامل مشکلات اهل کتاب است و در پی اصلاح امر اهل کتاب بر مقتضای دین خدا است.

ملاحظه می شود که این اوامر و نواهی در صیغه خطاب به بنی اسرائیل بیان شده و بقیه این مقطع، یا در بیان دلایل صدور این اوامر و نواهی است و یا در بیان دروسی است که این امت (امت پیامبر ص) باید از این اوامر و نواهی بگیرد.

همانطور که بیان شد، پس از این مدخل، در دو فصل برخی از مطالبِ بیان شده در این مدخل تفصیل داده شده و برایشان دلیل آورده می شود تا از خلال آن، دروسی برای امت اسلام آشکار شود.

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ‌ (40)

ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید! و به پیمانی که با من بسته‌اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم. (و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید!

وَ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُمْ وَ لاَ تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَ لاَ تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ‌ (41)

 

و به آنچه نازل کرده‌ام [قرآن‌] ایمان بیاورید! که نشانه‌های آن، با آنچه در کتابهای شماست، مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصری، نشانه‌های قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!)و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)!

وَ لاَ تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ (42)

و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید!

وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ‌ (43)

و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)!

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌ (44)

آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمایید؛ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را می‌خوانید! آیا نمی‌اندیشید؟!

وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ‌ (45)

از صبر و نماز یاری جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز برای خاشعان، گران است.

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُو رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ‌ (46)

آنها کسانی هستند که می‌دانند دیدارکننده پروردگار خویشند، و به سوی او بازمی‌گردند.

فصل اول: 47-74: تفصیل امر و نهی هایی که در [آیه اول] مدخل ذکر شد

این فقره از دو مجموعه تشکیل شده که مجموعه اول آن به آیه: «یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ ...» (بخش اول آیه 40) مربوط است و درباره نعمت هایی که به بنی اسرائیل داده شده بحث می کند، و فقره دوم به آیه: «... وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ» (بخش دوم آیه 40) مربوط است و بنی اسرائیل را به وفای به عهدشان ترغیب می کند.

در حقیقت این فصل، دلایلی برای اوامر و نواهی که در مدخل این مقطع ذکر شد می آورد تا از خلال آن، دروسی برای امت اسلام آشکار شود و این امت بتواند به صراط مستقیم راه یابد و گرفتار صراط مغضوب علیهم و ضالین نشود.

فقره اول: 47-62: نمونه هایی از نعمت های خداوند بر بنی اسرائیل

این فقره توضیح بخش اول مدخل این مقطع است. «یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ ...» (بخش اول آیه 40). در این فقره نمونه هایی از نعمت هایی که خداوند به بنی اسرائیل داده بیان می شود، نعمت هایی از قبیل:

برتری دادن آنها به همه امت های زمان خودشان، نجاتشان از دست فرعون، نازل کردن تورات بر آنها، قبول توبه آنها بعد از اینکه به گوساله پرستی روی آوردند، زنده کردنشان بعد از اینکه به عقوبت کاری که کرده بودند، آنها را میرانده بود، سایه قرار دادن ابرها بر بالای سر پدرانشان، نازل کردن من و سلوی به سوی آنها، فتح بعضی از شهرها برای آنها، جاری کردن آب به شکل معجزه برای آنها، مباح کردن آنچه که خواسته بودند و نفسشان اشتهای آن را داشت.

اما این تذکر به نعمت هایی که به بنی اسرائیل داده شد، در سیاق تذکر به طینت خائن آنها است، چرا که آنها با وجود این همه نعمت هایی که به آنها داده شد، باز هم خیانت کردند. به همین دلیل این فقره در مورد عقوباتی که بر آنها نازل شده هم بحث می کند، عقوباتی از قبیل:

خوردن مهر ذلت و مسکنت بر آنها، رجوع آنها به غضب الهی، به جز کسانی از آنها که مومن باشند و اعمال صالح انجام دهند. و این داستان درسی برای امت ما و زمینه چینی برای اتفاقاتی است که بعدا خواهد افتاد و دروس دیگری که از آنها خواهیم آموخت.

در انتهای این فقره قاعده ای ذکر شده که شبیه قاعده ای است که در انتهای داستان حضرت آدم علیه السلام بیان شده بود، «و ضربت علیهم الذله و المسکنه و باؤوا بغضب من الله.... و لا هم یحزنون» در انتهای داستان حضرت آدم علیه السلام هم داشتیم: «فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون ... هم فیها خالدون» و این دلیلی است بر شناخت انتهای این مقطع به این صورت که: تمامی این فقره در بیان نعمت هایی است که به بنی اسرائیل داده شده، و در انتها به یک قاعده ختم می شود، سپس در ادامه فقره دیگری می آید که به میثاقی که از بنی اسرائیل گرفته شده بود اشاره می کند، و آن هم به یک قاعده ختم می شود.

در این فقره داریم: «و باؤوا بغضب من الله» و پیش از این هم در سوره فاتحه داشتیم: «غیر المغضوب علیهم» و این نشان می دهد که این فقره آن بخش از سوره فاتحه را تفصیل می دهد.

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ‌ (47)

ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم.

وَ اتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ‌ (48)

و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند.

 

وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فِی ذٰلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ‌ (49)

و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار می‌دادند: پسران شما را سر می‌بریدند؛ و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشتند. و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.

وَ إِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَ أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‌ (50)

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم؛ و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم؛ در حالی که شما تماشا می‌کردید.

وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظَالِمُونَ‌ (51)

و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم؛ (و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالی که ستمکار بودید.

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌ (52)

سپس شما را بعد از آن بخشیدیم؛ شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.

وَ إِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌ (53)

و (نیز به خاطر آورید) هنگامی را که به موسی، کتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) را دادیم؛ تا هدایت شوید.

وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (54)

و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوی خالق خود باز گردید! و خود را [یکدیگر را] به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت؛ زیرا که او توبه‌پذیر و رحیم است.

وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‌ (55)

و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا می‌کردید.

ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌ (56)

سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم؛ شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید.

وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‌ (57)

و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم؛ و «من» [شیره مخصوص و لذیذ درختانو «سلوی» [مرغان مخصوص شبیه کبوتررا بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم:) «از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید!» (ولی شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مینمودند.

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هٰذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ‌ (58)

و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم: «در این شهر [بیت المقدس‌] وارد شوید! و از نعمتهای فراوان آن، هر چه می‌خواهید بخورید! و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» تا خطاهای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد.»

فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ‌ (59)

اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزاآمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.

وَ إِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‌ (60)

و (به یاد آورید) زمانی را که موسی برای قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن‌گونه که هر یک (از طوایف دوازده‌گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می‌شناختند! (و گفتیم:) «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!»

وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ‌ (61)

و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست‌تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌ (62)

کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‌اند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [پیروان یحیی‌] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ‌گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده‌اند، مأجور و رستگارند.)

فقره دوم: 63-74: بحث درباره پیمان و عهدی که از یهود گرفته شده و مشخص شدن طبیعت جدلی یهود.

در ابتدای این فقره بحثی درباره میثاقی که از بنی اسرائیل گرفته شده و عمل بنی اسرائیل در مقابل آن بیان می شود. در بخش دوم این فقره، عقوبت مخالفین امر خدا در فرمانی که به «سبت» (شنبه) معروف است بیان شده، در بخش سوم این فقره هم حادثه کشف قاتل به وسیله گاو بیان می شود و در انتها، این فقره با آیه ای که بیان کننده این است که قلوب بنی اسرائیل قسی شده و بر این قساوت افزوده می شود تا جایی که از قساوت سنگ هم بیشتر شود، به پایان می رسد. در این فقره در بخش های دوم و سوم، مظاهری از جلال الهی مشاهده می شود.

بحث درباره میثاقی که از بنی اسرائیل گرفته شده

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ (63)

و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم؛ (و به شما گفتیم:) «آنچه را (از آیات و دستورهای خداوند) به شما داده‌ایم، با قدرت بگیرید؛ و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن عمل کنید)؛ شاید پرهیزکار شوید!»

ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌ (64)

سپس شما پس از این، روگردان شدید؛ و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید.

بحث درباره مخالفین امر خدا در روز سبت

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ‌ (65)

به طور قطع از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شده‌اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه‌هایی طردشده درآیید!»

فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ‌ (66)

ما این کیفر را درس عبرتی برای مردم آن زمان و نسلهای بعد از آنان، و پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.

بحث درباره حادثه کشف قاتل

وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ (67)

و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور می‌دهد ماده‌گاوی را ذبح کنید (و قطعه‌ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنی؟» (موسی) گفت: «به خدا پناه می‌برم از اینکه از جاهلان باشم!»

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ فَارِضٌ وَ لاَ بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذٰلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ‌ (68)

گفتند: «(پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این ماده‌گاو چگونه ماده‌گاوی باشد؟» گفت: خداوند می‌فرماید: «ماده‌گاوی است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.»

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ‌ (69)

گفتند: «از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ «گفت: خداوند می‌گوید: «گاوی باشد زرد یکدست، که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.»

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ‌ (70)

گفتند: «از خدایت بخواه برای ما روشن کند که چگونه گاوی باید باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!»

قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَ ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَ شِیَةَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَ مَا کَادُوا یَفْعَلُونَ‌ (71)

گفت: خداوند می‌فرماید: «گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده؛ و نه برای زراعت آبکشی کند؛ از هر عیبی برکنار باشد، و حتی هیچ‌گونه رنگ دیگری در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردی!» سپس (چنان گاوی را پیدا کردند و) آن را سر بریدند؛ ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند.

وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ‌ (72)

و (به یاد آورید) هنگامی را که فردی را به قتل رساندید؛ سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید؛ و خداوند آنچه را مخفی می‌داشتید، آشکار می‌سازد.

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذٰلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‌ (73)

سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند؛ و آیات خود را به شما نشان می‌دهد؛ شاید اندیشه کنید!»

قلوب بنی اسرائیل قسی شده

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ (74)

سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‌تر! چرا که پاره‌ای از سنگها می‌شکافد، و از آن نهرها جاری می‌شود؛ و پاره‌ای از آنها شکاف برمی‌دارد، و آب از آن تراوش می‌کند؛ و پاره‌ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می‌افتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا می‌تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

فصل دوم: 75-121: دعوت بنی اسرائیل به ایمان آوردن.

این فقره آیات «وَآمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَلا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَلا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ* وَلا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ » (آیه 41-42) که در مدخل این مقطع ذکر شده بود را تفصیل می دهد و برایش دلایلی می آورد. تا از خلال این دلایل، دروسی برای امت اسلام آشکار شود تا این امت بتواند به صراط مستقیم راه یابد و گرفتار صراط مغضوب علیهم و ضالین نشود.

این فصل به آیه «افتطمعون ان یومنوا لکم...» شروع شده و با آیه «الذین آتیناهم الکتاب تلونه حق تلاوته اولئک یومنون به...» به پایان می رسد و این نشان می دهد که تمام این فصل حول قضیه ایمان است. در مدخل این مقطع، یهود به ایمان آوردن دعوت شد: «و آمونا بما انزلت صدقا لما معکم...» و مشاهده می شود که تمامی این فصل، حول تفصیل قضیه ایمان و ایمان آوردن بنی اسرائیل است.

دلیل اینکه این فصل بر قضیه ایمان تاکید می کند –و الله اعلم- این است که تنفیذ اوامر و ترک نواهی که در آیات مدخل این مقطع ذکر شده، متوقف به قضیه ایمان است پس اگر بنی اسرائیل به آن (ایمان) وارد شدند، با آن خطاب ها و عمل به آنها، از مومنین خواهند بود و اگر وارد نشدند (ایمان نیاوردند) فایده ای در بحث با آنها وجود ندارد.

فقره اول: 75-82: بنی اسرائیل فکر می کند ایمانی که دارد برایش کافی است و این علت عدم ایمان آوردنشان است [تفصیل آیات 41-43 مدخل]

در مدخل این مقطع داشتیم: «وَآمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَلا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ» و در این فقره داریم: «افتطمعون ان یومنوا لکم» و این آیات ارتباط این فقره را با آیات قبلی مشخص می کند که در این باره پیش از این توضیح داده شد.

در این فقره علت اصلی عدم ایمان آوردن یهود مشخص می شود و آن، عقیده­ی تحریف شده و منافقانه ای است. این عقیده، به آنها جرأت هر کاری را می دهد. این عقیده این است که آن ها فکر می کنند فقط مدت کمی عذاب می­شوند و به زودی به بهشت خواهند رفت. تمامی این فقره، درباره این عقیده آنها، با آنها به مناقشه می پردازد.

در این فقره، اولین بار خطاب متوجه امت رسول الله ص است «افتطمعون» و این نشان می دهد که دروسی که تا کنون به این امت داده شده، برای اینکه این امت بتواند عنوان امت را بپذیرد کافی بوده، و خطاب به این امت در این فقره، در حقیقت درسی است که نشان می دهد بین این امت و امت یهود مواجهه ای تاریخی وجود دارد. در این درس مجموعه ای از حقایقی روشن می شود که با یهود ارتباط دارد، مواقف یهود و اسباب آنها را نشان می دهد و آنها را رد می کند. و در این بیان، درسی است برای این امت که همانند سایرین (یهود) رفتار نکند چرا که پیش از این بیان شد که این مقطع در پی بیان نمونه ای از امتی است که بر آنها وحی نازل شد. پس مواقف و مواضع و رفتار آنها با این وحی و نتیجه ای که از آن رفتار ها حاصل شد، همگی برای این امت درس است.

خلاصه: در این فقره مشخص می شود که یهود دارای عقیده ای است و آن این است که آنها تصور می کنند که داخل در آتش نمی شوند، به جز مدت اندکی و به سبب این  عقیده، آرزوهای کاذبی دارند، عموم یهودیان دنباله رو علمایشان هستند و علمایشان هم به خدا دروغ می بندند و منافقانه رفتار می کنند و کلام خدا را تحریف می کنند به این ترتیب طمعی در ایمان آوردن یهودیان نیست. به این ترتیب و با این فقره و تا زمانی که طبیعت یهود بر این شاکله باشد، نمی توان به ایمان آوردن یهودیان حسن ظن داشت.

أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌ (75)

آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند؟!

وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌ (76)

و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‌کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) می‌گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‌کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمی‌فهمید؟!»

أَ وَ لاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ‌ (77)

آیا اینها نمی‌دانند خداوند آنچه را پنهان می‌دارند یا آشکار می‌کنند می‌داند؟!

وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ‌ (78)

و پاره‌ای از آنان عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمی‌دانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بسته‌اند.

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ‌ (79)

پس وای بر آنها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می‌آورند!

وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌ (80)

و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفته‌اید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی‌ورزد- یا چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت می‌دهید»؟!

بَلَى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (81)

آری، کسانی که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (82)

و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند.

فقره دوم: 83-86: از بین بردن تصور غلط بنی اسرائیل؛ بنی اسرائیل به سبب نقض میثاق مستحق عذاب است[تفصیل آیات 41-43 مدخل]

در فقره قبل بیان شد که یهود فکر می کند ایمانی که دارد، برای آنها کافی است و آنها را نجات می دهد، در این فقره مطالبی بیان می شود تا این تصور آنها را نقض کند و درسی برای این امت است که همانند یهود فکر نکند.

در این فقره مضمون دو میثاقی که از بنی اسرائیل گرفته شده، بیان می شود. ملاحظه می شود که پیش از این کلمه میثاق در مورد بنی اسرائیل بکار رفته بود، ولی از مضمون آن میثاق اطلاعی در دست نبود، در این فقره، تفصیل بعضی از میثاق هایی که از بنی اسرائیل گرفته شد، بیان می شود.

این فقره بعد از ادعای یهود در مورد اینکه به جز مدت اندکی وارد آتش نخواهند شد، بیان می شود. این فقره تفصیلی از انواع اعمالی است که مرتکب شده اند و به واسطه آن مستحق عذاب شدید، و خلود در آتش هستند را بیان می کند و به همین دلیل است که این فقره با آیاتی از قبیل: «و یوم القیامه یردون الی اشد العذاب» و «فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون» به پایان می رسد. آنها به سبب نقض میثاق، مستحق این عذابها هستند.

بیان شد که فقرات این مقطع، تفصیل و تعلیل اوامر و نواهی است که در مدخل مقطع بیان شده بود. پس به این ترتیب  و بر اساس این فقره می توان فهمید که یهود بسیاری از آن اوامر و نواهی را نقض کرده.

در این فقره دو درس از خلال مواقف و مواضع یهود، در رابطه با عهد هایی که از آنها گرفته شده بود و نقض کردند، به این امت داده می شود که هر یک از این دروس با کلمه «اذ» از دیگری جدا می شود.

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَ ذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ‌ (83)

و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی-سرپیچی کردید؛ و (از وفای به پیمان خود) روی‌گردان شدید.

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ‌ (84)

و هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید؛ و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید؛ (و بر این پیمان) گواه بودید.

ثُمَّ أَنْتُمْ هٰؤُلاَءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ (85)

اما این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می‌کنید؛ و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک می‌نمایید؛ (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بسته‌اید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه می‌دهید و آنان را آزاد می‌سازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می‌آورید، و به بعضی کافر می‌شوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار می‌شوند. و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.

أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ‌ (86)

اینها همان کسانند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته‌اند؛ از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمی‌شود؛ و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.

فقره سوم: 87-103: از خلال بحث بر سر ایمان آوردن بنی اسرائیل، اموری که باعث می شود ایمان مسلمین کم شود روشن می شود. معرفت مسلمین نسبت به طبیعت یهود [تفصیل آیه 41 مدخل]

مشاهده شد که در مدخل این مقطع، یهود به ایمان به قرآن دعوت شد: «وَآمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَلا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ» و همچنین در فقره اول از این فصل، (اولین فقره بعد از مدخل) مسلمین از ایمان آوردن یهود ناالمید شدند. در فقره دوم، مشاهده شد که اصلا در ایمان یهود به کتاب خودشان هم خللی وجود دارد و آنها به کتاب خودشان هم مومن نیستند

در این فقره مکالمه ای با یهود در قضیه ایمان و اسبابی که باعث می شود آنها به این قرآن ایمان نیاورند انجام می شود. همچنین در این فقره فهمیده می شود که اسباب ایمان نیاوردن یهود، به جز طبیعت کافر و مستکبری که از هدایت به سوی گمراهی فرار می کند، چیز دیگری نیست.

با این توضیحات، می توان گفت که در حقیقت این فقره هم استمرار همین فصل (فصل دوم از مقطع اول از قسم سوم) سوره بقره است همان فصلی که با آیه: «أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ ...» شروع شده بود و در اینجا بیان می شود که عادت بنی اسرائیل، این است که تکذیب می کنند و انبیا و رسولانی که حرفشان مطابق هوای یهود نیست را به قتل می رسانند و همچنین مطالب دیگری بیان می شود که از مجموعه آنها دلیل ایمان نیاوردن یهود به رسول الله ص مشخص می شود و در ادامه علیه آنها حجت هایی اقامه می شود.

در فصل اول این مقطع بیان شد که: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ» در این فقره هم تفصیلاتی درباره قتل انبیا توسط یهود و کفرشان به آیات الهی و عصیان آنها و... مشاهده می شود. در حقیقت این فقره، تفصیل مطالبی است که پیش از این در این فصل مطرح شده بود.

پس از این که در این فقره با بنی اسرائیل در مورد ایمان به قرآن و هدایت نازل شده از سوی خدا بر آنها بحث طولانی می شود، برای مسلمانان مجموعه اموری که باعث از بین رفتن ایمان به قرآن می شود، روشن می گردد و در انتها مسلمان نسبت به یهود و طبیعت جدلی اش معرفت و شناختی پیدا می کند و این شناخت برای مواجهه مسلمین با یهود در طول تاریخ نیاز است.

با توجه به معانی، این فقره به سه بخش تقسیم شده که در هر مجموعه، دروسی برای مسلمین وجود دارد.

مجموعه  اول: 87-92: گفتگوی مستقیم با یهود در مورد ایمان به قرآن

این مجموعه با آیه ای شروع می شود که ابتدایش «وَلَقَدْ» قرار دارد و همچنین با آیه ای به اتمام می رسد که با «وَلَقَدْ» شروع شده. مجموعه بعدی هم با آیه ای شروع می شود که با «وَإِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ» شروع شده و این نشان می دهد که مجموعه جدیدی شروع شده است.

در این مجموعه گفتگوی رو در رویی با یهود در مورد قضیه ایمان به قرآن گشوده می شود و در مورد بهانه هایی که آنها می آورند، با آنها مناقشه می شود و از خلال مجموعه اموری که دلالت می کنند بر اینکه این موقف ظالمانه، استمرار مواقف ظالمانه دیگر آنهاست، بر علیه آنها حجت اقامه می شود.

وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ قَفَّیْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ‌ (87)

ما به موسی کتاب (تورات) دادیم؛ و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم؛ و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم؛ و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عده‌ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!

وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَا یُؤْمِنُونَ‌ (88)

و (آنها از روی استهزا) گفتند: دلهای ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم. آری، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزی درک نمی‌کنند؛) و کمتر ایمان می‌آورند.

وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ‌ (89)

و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!

بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُهِینٌ‌ (90)

ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند؛ که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است.

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَ یَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (91)

و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید!» می‌گویند: «ما به چیزی ایمان می‌آوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر می‌شوند؛ در حالی که حق است؛ و آیاتی را که بر آنها نازل شده، تصدیق می‌کند. بگو: «اگر (راست می‌گویید، و به آیاتی که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل می‌رساندید؟!»

وَ لَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَى بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظَالِمُونَ‌ (92)

و (نیز) موسی آن همه معجزات را برای شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید؛ در حالی که ستمگر بودید.

مجموعه دوم: 93-99: بیان استدلال برای اینکه به یهود اثبات شود که ایمان ندارند

این مجموعه با آیه « وَلَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ» به پایان می رسد و مجموعه قبلی هم با آیه « وَلَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظالِمُونَ» به پایان رسید. از تشابه بین پایان دو مجموعه می توان به این نتیجه رسید که: موسی علیه السلام با بینات به سوی یهود رفت و به او ظلم کردند، محمد صلی الله علیه و آله هم با بینات به سوی آنها رفت و به او کفر ورزیدند. هر یک از دو مجموعه (این مجموعه و مجموعه قبلی) با آیه ای به اتمام رسیده که در آن این مساله تقریر شده که آنچه که برای آنها آمده، برای اینکه ایمان بیاورند کافی است، هر یک از این دو آیه، بعد از بیان حجت هایی علیه آنها در مورد ایمان نیاوردنشان ذکر شده اند.

این مجموعه برای تکمیل رد (انکار) یهودیانی که از ایمان به قرآن اعراض و روی گردانی می کنند آمده. دلیل آنها برای ایمان نیاوردن به قرآن، ایمانشان به تورات است. در این مجموعه این ادعای آنها را از خلال سه قضیه و داستان، ابطال می کند و می فرماید آنها به تورات هم ایمان ندارند. به همین دلیل است که در این مجموعه، خداوند سه بار پیامبرش ص را با لفظ «قل» امر می کند. (دو بار در این مجموعه و یک بار هم در مجموعه قبل) در هر بار بیان لفظ «قل» حجتی بر علیه آنها بیان شده و از اینجا ارتباط مستقیم بین مجموعه دوم و مجموعه اول فهمیده می شود.

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌ (93)

و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم؛ (و گفتیم:) «این دستوراتی را که به شما داده‌ایم محکم بگیرید، و درست بشنوید!» آنها گفتند: «شنیدیم؛ ولی مخالفت کردیم.» و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدی به شما می‌دهد، اگر ایمان دارید!»

قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (94)

بگو: «اگر آن (چنان که مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویید!»

وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ‌ (95)

ولی آنها، به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است.

وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ‌ (96)

و آنها را حریص‌ترین مردم -حتی حریصتر از مشرکان- بر زندگی (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهی یافت؛ (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست.

قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ‌ (97)

(آنها می‌گویند: «چون فرشته‌ای که وحی را بر تو نازل می‌کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمی‌آوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند؛ و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.»

مَنْ کَانَ عَدُوّاً لِلَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ‌ (98)

کسی که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است؛ و) خداوند دشمن کافران است.

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَ مَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ‌ (99)

ما نشانه‌های روشنی برای تو فرستادیم؛ و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمی‌ورزد.

مجموعه سوم: 100-103: بیان اینکه چگونه بنی اسرائیل چیزی که امر شده اند را ترک می کنند.

مشاهده می شود که این فقره با آیه «أَفَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ» شروع شده و با آیه «أَوَکُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ» به پایان می رسد، گویی این مجموعه، آنچه که در مجموعه اول بیان شده بود را کامل می کند و گویی حرف واو در «أَوَکُلَّما» به آیه اول مجموعه اول عطف شده است.

به این ترتیب تکامل موضوع در سه مجموعه ذکر شده، واضح است علاوه بر اینکه این مجموعه (مجموعه سوم) به تنهایی شامل همه محتوای این فقره است.

بعد از این مجموعه، برای اولین بار خطابی با صیغه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» در سوره بقره و بلکه در قرآن بیان می شود و این نشان می دهد که فقره جدیدی شروع شده و به همین دلیل انتهای این فقره مشخص می شود و متوجه می شویم که در این فقره، حجت بر علیه بنی اسرائیل تمام شده و بحث و مناقشه با آنها در مورد ایمان نیاوردنشان به اتمام رسیده. به این معنی که خطابی با صیغه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» تنها زمانی بیان می شود که حجت بر یهود تمام شده و بر علیه یهود حجت هایی اقامه شده و این امت واقع و اصل یهود را شناخته به این ترتیب زمان مخاطب قرار دادن اهل ایمان فرا می رسد تا خود را از هر مظهری از مظاهر تبعیت از یهود رها سازند.

أَ وَ کُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (100)

و آیا چنین نیست که هر بار آنها [یهود] پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند، جمعی آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آری، بیشتر آنان ایمان نمی‌آورند.

وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (101)

و هنگامی که فرستاده‌ای از سوی خدا به سراغشان آمد، و با نشانه‌هایی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که به آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند!!

وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌ (102)

و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!!

وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌ (103)

و اگر آنها ایمان می‌آوردند و پرهیزکاری پیشه می‌کردند، پاداشی که نزد خداست، برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند!!

فقره چهارم: 104-121: مناقشه با کافرین در مورد مسائل اصلی و مواضع ظالمانه شان و دروسی برای امت اسلامی

برای اولین بار در قرآن جمله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» خطاب به مومنین بیان می شود و این بیان، بعد از دروس زیادی است که مومنین در فقرات قبلی دریافت کردند و همچنین بعد از مناقشه مستقیمی است که در قضیه ایمان با بنی اسرائیل انجام شد.

این خطاب از مومنین می خواهد که خودشان را از شر متابعت از یهود، حتی در تعابیری که استفاده می کنند، آزاد کنند و به آنها (مومنین) هشدار می دهد که گرفتار آنچه که بین اسرائیل گرفتار آن شد، نشوند که یکی از آنها، بی ادبی با خداوند است.

همچنین این فقره احساس و نیت حقیقی کافرین، نسبت به مومنین را بیان می کند و بسیاری از اقوال و افعال خطای آنها (کافرین) را بیان کرده و موقف و موضع صحیح در مقابل آنها را به مومنین آموزش می دهد. به این ترتیب، این فقره مجموعه ای از اوهام و تصورات بنیادی و اساسی یهود و نصارا را شرح می دهد. تصوراتی از قبیل اینکه:

        نمی توان شرایع و ادیان قبلی را نسخ کرد

        بهشت برای این گروه آماده شده، حتی با وجود انحرافشان از دین حق

        اهل هر باطلی، غیر خودشان را نمی بینند و قبول ندارند.

        ادعای صاحب فرزند بودن خداوند

        طلب شنیدن کلام خداوند و پیشنهادِ آوردنِ معجزات

        بقایای اهل کتاب همگی بر اساس هوای نفسشان عمل می کنند و دوست دارند که مردم هم بر اساس هوای نفس آنها عمل کنند

در این فقره، توجیهاتی برای این امت ذکر می شود که تحمل آنها را در مقابل کفر و اهل کفر بالا می برد. این توصیه ها، موازینی است که به وسیله آنها حقایق و کلیات فهمیده می شود. این فقره در مرحله اول این امت را و در سیاق عام، بنی اسرائیل را به صلاح و اصلاح دعوت می کند.

همانطور که ذکر شد در این فقره برای اولین بار خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ذکر شده و این نشان می دهد که مطالبی که پیش از این خطاب ذکر شده بود، برای رسیدن به ایمان ضروری است و مطالبی که در این فقره ذکر شده هم از جهت توجیهاتی که برای مومنین می آورد، از اهمیت بسزایی برخوردار است در این فقره:

        امت مسلمان یاد می گیرد که برای نگهبانی کامل از دینش، نباید از سایرین (بنی اسرائیل) متابعت کند یا حتی از اصطلاحات آنها استفاده کند.

        امت مسلمان متوجه می شود که دشمنش خیرش را نمی خواهد و نمی خواهد خیری به او برسد، بلکه هر خیری از جانب خداوند می رسد.

        توجه امت به تسلیم مطلق نسبت به احکام و شرایع خداوند جلب می شود. او دارای قدرت مطلقه و علم محیط است.

        امت مسلمان یاد می گیرد که همانند بنی اسرائیل رسولشان را اذیت نکنند

        امت مسلمان متوجه می شود که باید نسبت به ایمان آوردن حرص داشته باشد و هیچگاه آن را با کفر عوض نکند.

        امت مسلمان متوجه می شود که اهل کتاب رغبت دارند آنها را از دینشان برگردانند

        امت مسلمان متوجه می شود که باید به نماز و زکات به عنوان دو رکن اصلی این دین توجه داشته باشد.

        از امت مسلمان می خواهد که این قرآن را به حقِ تلاوتش، تلاوت کند.

آیات 104-108: نهی مومنین از متابعت اهل کتاب

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ (104)

ای افراد باایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» می‌باشد؛ و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده می‌شود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.

مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ لاَ الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌ (105)

کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی خداوند، خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص می‌دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.

مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (106)

هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را می‌آوریم. آیا نمی‌دانستی که خداوند بر هر چیز توانا است؟!

أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ (107)

آیا نمی‌دانستی که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلی در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولی و یاوری برای شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را می‌داند و تعیین می‌کند).

أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ‌ (108)

آیا می‌خواهید از پیامبر خود، همان تقاضای (نامعقولی را) بکنید که پیش از این، از موسی کردند؟! (و با این بهانه‌جویی‌ها، از ایمان آوردن سر باز زدند.) کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.

آیات 109-110: توضیح و دلیل برای نهی که پیش از این ذکر شد (نهی از متابعت اهل کتاب)

وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (109)

بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چیزی تواناست.

وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (110)

و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بیناست.

آیات 111-112: بیان اقوال و مواقف اهل کتاب و رد آنها

پیش از این در فقره دوم از فصل دوم، بیان شده بود: «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»، در این دو آیه، تفصیلی از نوع آرزوی باطل آنها بیان شده و آن هم اعتقادشان به وارد شدن به بهشت است، بدون احسان و اسلام و... و کسی که معتقد است بهشت فقط برای اوست، چگونه ممکن است از آن حالتی که در آن قرار دارد، دین دیگری را انتخاب کند؟

همچنین این آیات مشخص می کنند که کسی که دارای دو ویژگی «اسلام» و «احسان» باشد، وارد بهشت خواهد شد و یهود و نصارا اینگونه نیستند با اینکه اعتقاد دارند بهشت برای آنهاست.

وَ قَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (111)

آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوی آنهاست! بگو: «اگر راست می‌گویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!»

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌ (112)

آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.)

آیه 113: هر فرقه ای فکر می کند خودش برحق است و دیگران باطلند

خداوند این مطلب را در سیاق آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا ...» بیان می کند و در این بیان، مفهوم عدم متابعت از اهل کتاب روشن می شود. در این آیه روشن می شود که هر دوی آنها (یهود و نصارا) بر باطلند و غیر خودشان را به حساب نمی آورند.

علاوه بر این، این آیات در سیاق فصلی بیان می شود که با آیه: «أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ ...» شروع شده و این نشان می دهد که تا زمانی که آنها اینگونه فکر می کنند، نباید امیدی به ایمان آوردن آنها داشته باشید

وَ قَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَیْ‌ءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْ‌ءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذٰلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ‌ (113)

یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتی (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتی ندارند (و بر باطلند)»؛ در حالی که هر دو دسته، کتاب آسمانی را می‌خوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند) افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنی همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داوری می‌کند.

آیات 114-115: ظلم کافران به مسلمانان

این آیات در بین دو مقوله «وَقالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ ...» و «وَقالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ....» بیان شده اند. در این آیات موقفی از کافرین مبنی بر جلوگیری از بردن نام خدا در مساجد ذکر شده و رد می شود. در این آیات موقف مسلمانان در مقابل این ادعای کافران و این ظلم بزرگ مشخص می شود. این آیات بیان می کنند زمانی که بین مسلمین و مسجد [به دلیل ظلم کافران] فاصله افتاد، همه ی زمین برای شما مسجد است.

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِی خَرَابِهَا أُولٰئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (114)

کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهای عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط) رسوایی است و در سرای دیگر، عذاب عظیم (الهی)!!

وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‌ (115)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست!

آیات 116-118: بیان شرک اهل کتاب

این آیات در سیاق مقطعی بیان می شود که مقولات مهمی را به بنی اسرائیل و سایرین تذکر می دهد. این آیات امهات و بحث های اصلی اهل کتاب و چگونگی ضلالت و کفر و آزار و اذیت های آنها را بیان می کند تا به این وسیله این امت با کفر آنها آشنا شوند.

وَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ‌ (116)

و (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند!

بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌ (117)

هستی بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می‌گوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود می‌شود.

وَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْ لاَ یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینَا آیَةٌ کَذٰلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ‌ (118)

افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟! و یا چرا آیه و نشانه‌ای برای خود ما نمی‌آید؟!» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن می‌گفتند؛ دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است؛ ولی ما (به اندازه کافی) آیات و نشانه‌ها را برای اهل یقین (و حقیقت‌جویان) روشن ساخته‌ایم.

آیات 119-120: معرفی رسالت صحیح و قطع پیروی مسلمانان از اهل کفر

پس از آنکه در این فقره مجموعه ای از مواقف و گفته های باطل و ظالمانه­ی اهل کتاب بیان شد، در این آیات می فرماید: ما تو را به حق برای بشارت و بیم دادن فرستادیم و... و این دلیلی بر این مطلب است که رسالت صحیح، همین رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و اصحاب این قیل و قالها و گفته های ظالمانه و باطل، اصحاب دوزخ هستند.

این آیات در سیاق فقره ای بیان می شود که با آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا ...» شروع شده بود و این مطلب نشان می دهد که اهل کتاب دوست دارند شما از آنها پیروی کنید تا اینکه بتوانند شما را به انحراف بکشانند. پس سیاق این آیات در پی قطع پیروی از کفر و هوای اهل کفر است.

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِیمِ‌ (119)

ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهی) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستی!

وَ لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ (120)

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.

آیه 121: راهنمایی به طریق ایمان

این آیه [تقریبا] آخرین آیه از فصلی است که با آیه «أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ...» شروع شده بود. این آیه به طریق ایمان دلالت و راهنمایی می کند و آن تلاوت کتاب، آنگونه که شایسته آن است، می باشد. پس کسی که تورات (و سایر کتب آسمانی مثل انجیل را) را آنگونه که شایسته­ی آن است تلاوت کند، به ایمان به محمد صلی الله علیه و آله وسلم می رسد همانگونه که اگر کسی قرآن را تلاوت کند، به ایمان به قرآن می رسد.

همچنین این آیه طعنه ای به اهل کتاب می زند به این صورت که به آنها می گوید آنها اصلا به کتابشان ایمان ندارند

الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُولٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ‌ (121)

کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده‌ایم [یهود و نصاری‌] آن را چنان که شایسته آن است می‌خوانند؛ آنها به پیامبر اسلام ایمان می‌آورند؛ و کسانی که به او کافر شوند، زیانکارند.

فقره پنجم: 122-123 خاتمه: آیات 47و48 هم دقیقا همین لفظ را دارند- ارتباط آخر مقطع به اول آن

این آیات همان آیاتی هستند که این فصل با آنها شروع شده بود و این نشان می دهد که آخر این مقطع، به ابتدای آن مرتبط است و ابتدا و انتهای این مقطع یک مطلب را بیان می کند. در این آیات یکبار دیگر یک امر به بنی اسرائیل تکرار می شود و این تکرار از باب تذکر به بنی اسرائیل است

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ‌ (122)

ای بنی اسرائیل! نعمت مرا، که به شما ارزانی داشتم، به یاد آورید! و (نیز به خاطر آورید) که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم!

وَ اتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ‌ (123)

از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند!

مقطع چهارم: 124-141: داستان حضرت ابراهیم علیه السلام

پیش از این مشاهده شد که مقطع داستان حضرت آدم علیه السلام (مقطع دوم سوره بقره) با یک قاعده به پایان رسید: «...فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ* وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیهاخالِدُونَ» (بقره: 38-39) پس از آن، مقطع بنی اسرائیل (مقطع سوم سوره بقره) ذکر شد و در آن نمونه ای از امتی که هدایت بر آنها نازل شده ولی منحرف شدند، معرفی شد.

هم اکنون در این مقطع (مقطع چهارم) داستان حضرت ابراهیم علیه السلام بیان می شود تا نمونه­ی کاملی از انسانی که هدایت بر او نازل شد و به حق آن هدایت قیام کرد را بیان کند: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» و او(ابراهیم) نمونه کاملی از خلیفه خداوند در زمین است.

پیش از مقطع حضرت آدم علیه السلام در سوره بقره، در مقطع اول، مردم به سوی توحید دعوت شدند: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ .... فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» در مقطع ابراهیم علیه السلام نمونه اعلای توحید در ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب علیهم السلام متمثل می شود، به این ترتیب مقطع ابراهیم علیه السلام معانی که در مقطع دعوت به عبادت و توحید آمده بود را تعمیق می بخشد.

پیش از مقطع اول (مقطع دعوت به توحید و عبادت) در این قسم (قسم اول سوره بقره) مقدمه سوره بقره را داشتیم که در آن فرموده بود: «وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» و در مقطع ابراهیم علیه السلام تفصیل این آیه بیان می شود.

قسم اول سوره بقره، با مقطعی شروع می شود که درباره طریق تقوا و طریق کفر و نفاق بحث می کند و سپس در ادامه مقطع حضرت آدم ع بیان شده و در ادامه مقطع بنی اسرائیل و هم اکنون مقطع ابراهیم ع. همه این مقاطع، در پی روشن کردن طریقی به سوی تقوا هستند. بعضی از این مقاطع، طریق کفر را روشن می کنند تا سالک این مسیر از آن اجتناب کند. و اگر طریق تقوا عبادت باشد، این مقطع در پی تعمیق بخشیدن به این طریق است. پیش از این مشاهده شد که طواف بیت و رکوع و سجود و... همگی جزیی از عبادت است و با توجه به اینکه عبادت محتاج قبله است که در مقطع بعدی این بحث مطرح می شود.

در مقطع حضرت ابراهیم (این مقطع) و مقطع بنی اسرائیل (مقطع قبل) صراط مغضوب علیهم و صراط ضالین و صراط کسانی که خداوند به آنها نعمت داده مشخص شده و توضیح داده شد. همچنین پیش از آن در ابتدای این قسم، عبادت و استعانت از خداوند به انسان تعلیم داده شد: « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»

این مقطع (مقطع چهارم) مقدمه و اساسی برای مقطع بعدی (مقطع پنجم) است چرا که در مقطع بعد، بحث قبله مطرح می شود و قبله یکی از اصول عبادت است و در این مقطع مقدمه ای بر آن بیان می شود: «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَلِلطَّائِفِینَ وَالْعاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ .. وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْماعِیلُ .. وَأَرِنا مَناسِکَنا ....».

فقره اول: 124-129: دلیل برگزیده شدن ابراهیم ع و برخی از ذریه ایشان به امامت- بیان دو مساله اساسی: «اسلام» و «بیت»

در این فقره دلیل برگزیده شدن ابراهیم ع و برخی از ذریه ایشان به امامت ذکر می شود همچنین در این فقره سپرده شدن امامت بیت به ایشان و برخی از آداب آن نیز بیان می شود. همچنین در این فقره مجموعه ای از رغبات و آرزوهایی که در قلب ابراهیم و اسماعیل ع بود تقریر می شود.

دو قضیه اصلی در این فقره، «اسلام» و «بیت» است و دو فقره بعدی این مقطع درباره راغبین به اسلام و دعوت کنندگان به غیر آن مناقشه می کنند. و در مقطع بعدی (مقطع پنجم) بحث بیت و قرار گرفتن آن به عنوان قبله مطرح می شود.

وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌ (124)

(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (125)

و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم! و (برای تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا برای طواف‌کنندگان و مجاوران و رکوع‌کنندگان و سجده‌کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!»

وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126)

و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنی قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‌اند- از ثمرات (گوناگون)، روزی ده!» گفت: «(ما دعای تو را اجابت کردیم؛ و مؤمنان را از انواع برکات، بهره‌مند ساختیم؛) اما به آنها که کافر شدند، بهره کمی خواهیم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش می‌کشانیم؛ و چه بد سرانجامی دارند»

وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ (127)

و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایه‌های خانه (کعبه) را بالا می‌بردند، (و می‌گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی!

رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (128)

پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبه‌پذیر و مهربانی!

رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ (129)

پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!»

فقره دوم: 130-134: مناقشه با روی گردانندگان از ملت (آیین) ابراهیم ع

در این فقره مناقشه با روی گردانندگان از دین ابراهیم ع به پایان می رسد. همان کسانی که ادعای انتساب به حضرت ابراهیم ع را دارند ولی در توحید و اسلام و عبادتشان دچار انحراف هستند. همچنین در این فقره، حکایت فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام بیان می شود که درباره عبادت خداوند است: «نَعْبُدُ إِلهَکَ وَإِلهَ آبائِکَ...». در ابتدای این قسم (قسم اول سوره بقره) بحثی درباره عبادت خداوند و امر به عبادت بیان شده بود: «یا أَیُّهَا النَّاسُاعْبُدُوا رَبَّکُمُ...» و همه مردم را به عبادت و توحید دعوت می کرد، در هر یک از مقاطع این قسم، این معنی تعمیق پیدا می کند.

وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ‌ (130)

جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، (با آن پاکی و درخشندگی،) روی‌گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، از صالحان است.

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (131)

در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»

وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌ (132)

و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»

أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلٰهَکَ وَ إِلٰهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلٰهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌ (133)

آیا هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را می‌پرستید؟» گفتند: «خدای تو، و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.»

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَ لاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (134)

آنها امتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست؛ و شما هیچ‌گاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود.

فقره سوم: 135-141: مناقشه با دعوت کنندگان به دین تحریف شده ابراهیم ع

سوره بقره با مقدمه ای شروع شد که در آن صفات متقین و کافرین و منافقین مشخص شده بود. سپس در قسم اول سوره، مردم به عبادت و توحید خداوند دعوت شدند، سپس سیاق ادامه پیدا کرد تا به مقطع ابراهیم ع رسیدیم از خلال این مقطع متوجه شدیم که آنچه از ما خواسته شده، اسلام است که دین ابراهیم ع هم به همان (اسلام) دعوت می کند. به این ترتیب مشاهده می شود که چگونه به مرور و کم کم شخصیت امت اسلامی شکل می گیرد و رفته رفته معانی آن کامل می شود.

در این فقره در ابتدا این پندار یهود و نصارا که هدایت نزد آنهاست، رد می شود و به آنها گفته می شود هدایت در آیین پاک (و تحریف نشده) ابراهیم ع است. سپس در دو مرحله دعوت کنندگان به غیر آیین ابراهیم ع رد می شوند:

وَ قَالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌ (135)

(اهل کتاب) گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهای تحریف شده، هرگز نمی‌تواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروی کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!»

مرحله اول: 136-138: پاسخ به دعوت کنندگان به دین تحریف شده ابراهیم ع

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِیَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌ (136)

بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی‌شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم؛ (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمی‌شود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)»

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ (137)

اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند، هدایت یافته‌اند؛ و اگر سرپیچی کنند، از حق جدا شده‌اند و خداوند، شر آنها را از تو دفع می‌کند؛ و او شنونده و داناست.

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ‌ (138)

رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می‌کنیم.

مرحله دوم: 139-141: پاسخ به دعوت کنندگان به دین تحریف شده ابراهیم ع

قُلْ أَ تُحَاجُّونَنَا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ‌ (139)

بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه می‌کنید؟! در حالی که او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش می‌کنیم، (و موحد خالصیم).»

أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ کَانُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ (140)

یا می‌گویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا نصرانی بودند»؟! بگو: «شما بهتر می‌دانید یا خدا؟! (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی یا نصرانی نبودند، چرا حقیقت را کتمان می‌کنید؟)» و چه کسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان می‌کند؟! و خدا از اعمال شما غافل نیست.

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَ لاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (141)

(به هر حال) آنها امتی بودند که درگذشتند. آنچه کردند، برای خودشان است؛ و آنچه هم شما کرده‌اید، برای خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید.

مقطع پنجم: 142-152: قبله و دروس آن- اقامه حجت بر اهل کتاب در شأن قبله- قبله طریق تقواست.

پیش از این بیان شد که مقطع ابراهیم ع مقدمه بحث درباره قبله و وجوب توجه به سوی کعبه است. کعبه یکی از اصول عبادت خداوند رب العالمین است و این مقطع، در سیاق قسم اول سوره بقره بیان می شود که بحث اصلی این قسم، امر به عبادت خداوند است.

در مقطع ابراهیم ع (مقطع قبل) داستان بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل ع بیان شد و در این مقطع آن مساله اساسی بیان می شود و آن قرار دادن این کعبه به عنوان قبله مسلمین است. در مقطع قبله استجابت دعای ابراهیم و اسماعیل ع را درباره امتشان در شأن رسول الله ص مشاهده می کنیم چرا که پیش از این فرموده بودند: «وَمِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ ... رَبَّنا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ»

در این مقطع حجت هایی در شأن قبله برای بنی اسرائیل و نصارا ذکر می شود و به طور کلی این مقطع امتداد بحثی است که در مقطع بنی اسرائیل شروع شده بود.

ارتباط بین این مقطع و مقطع حضرت آدم ع از این جهت است که در این مقطع بعضی از نعمت هایی که خداوند به واسطه آن انسان را هدایت می کند ذکر شده، روشن است. نعمت هایی از قبیل رسول ص: «کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْرَسُولًا مِنْکُمْ ...» و قبله در بحث عبادت. علاوه بر این، این مقطع جزیی از قسم اول سوره بقره است که با امر به عبادت و توحید شروع شده: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ...»

همچنین در مقدمه سوره بقره بحثی درباره متقین و کافرین و منافقین بیان شده و یکی از اوصاف منافقین را اینگونه بیان کرده: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» و در این مقطع (فقره اول این مقطع) می فرماید: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ...»

مقطع قبله پس از بیان و ذکر همه مقدماتی که لازم بود، ذکر می شود و این، اهمیت قضیه قبله در حیات امت را می­رساند. این مقطع از سه فقره تشکیل شده که در فقره اول علت تغییر قبله بیان می شود، در فقره دوم امر به تغییر قبله می شود و کسی که مخالفت یا مناقشه یا تردید کند، تهدید می شود. و در فقره سوم بر این امر تاکید می شود.

فقره اول: 142-143: علت تغییر قبله، امتحان است تا مشخص شود چه میزان از رسول تبعیت می کنید.

پیش از این در ابتدای فقره دوم مقطع قبل (آیه 130) داشتیم: «وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» و مشاهده می شود که این مقطع با بحثی درباره سفهاء شروع می شود: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ» همچنین در مقدمه سوره بقره بحثی درباره متقین و کافرین و منافقین بیان شده و یکی از اوصاف منافقین را اینگونه بیان کرده: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»

در این مقطع علت تغییر قبله مطرح شده و همچنین حجتی علیه مخالفین اقامه می شود.

سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (142)

به زودی سبک‌مغزان از مردم می‌گویند: «چه چیز آنها [مسلمانان‌] را، از قبله‌ای که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.»

وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ‌ (143)

همان‌گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبله‌ای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می‌کنند، از آنها که به جاهلیت بازمی‌گردند، مشخص شوند. و مسلماً این حکم، جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمی‌گرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.

فقره دوم: 144-148 دستور تغییر قبله و جدل با اهل کتاب

فقره اول از این مقطع (مقطع قبله) به مثابه مقدمه و مدخل تغییر قبله بود و حکمت تغییر قبله را بیان کرد و طی آن (فقره) مسلمین متوجه شدند که چگونه باید به اعتراضات سایرین پاسخ دهند و بر امر خداوند ثابت قدم باشند.

در این فقره امر می شود که در نماز به سوی بیت الله الحرام توجه کنند و در ادامه بیان می کند که نمی توان بیشتر از یک قبله داشت و این قبله، قبله ی حق است و اهل کتاب هم از قبله اش بر نمی گردد و در ادامه هم بیان می کند که اهل کتاب از هوای نفسشان پیروی می کنند، آنها با اینکه می دانند (که رسول الله برحق است، او را انکار می کنند و این حق را کتمان می کنند).

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ‌ (144)

نگاه‌های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) می‌بینیم! اکنون تو را به سوی قبله‌ای که از آن خشنود باشی، باز می‌گردانیم. پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، بخوبی می‌دانند این فرمانِ حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهای خود خوانده‌اند که پیغمبر اسلام، به سوی دو قبله، نماز می‌خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست!

وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ مَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ‌ (145)

سوگند که اگر برای (این گروه از) اهل کتاب، هرگونه آیه (و نشانه و دلیلی) بیاوری، از قبله تو پیروی نخواهند کرد؛ و تو نیز، هیچ‌گاه از قبله آنان، پیروی نخواهی نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکان‌پذیر است!) و حتی هیچ‌یک از آنها، پیروی از قبله دیگری نخواهد کرد! و اگر تو، پس از این آگاهی، متابعت هوسهای آنها کنی، مسلماً از ستمگران خواهی بود!

الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌ (146)

کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، او [پیامبر] را همچون فرزندان خود می‌شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‌کنند!

الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ‌ (147)

این (فرمان تغییر قبله) حکمِ حقی از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش!

وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (148)

هر طایفه‌ای قبله‌ای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است؛ (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جای آن،) در نیکی‌ها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (برای پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر می‌کند؛ زیرا او، بر هر کاری تواناست.

فقره سوم: 149-152 تاکید برامر قبلی زیرا امر قبلی امر نسخ بود و ممکن بود موجب فتنه شود

در این فقره امر به توجه به مسجد الحرام (تغییر قبله) تکرار می شود تا بر امر تغییر قبله تاکید کرده و این تاکید را تشدید کند. چرا که امر قبلی نسخ بود و نسخ یک امر در مظان شبهه و فتنه قرار دارد به همین دلیل امر قبلی را تکرار کرد تا تثبیت شود. در این فقره حکمت امر به توجه دائمی به مسجد الحرام ذکر شده گرچه در این فقره اوامر دیگری هم ذکر شده که توجه را به نعمت هایی که به مسلمین داده شده، جلب می کند و چه نعمتی برتر از هدایت و ارسال رسول؟

حکمت تکرار امر تغییر قبله در این فقره، کوتاه شدن زبان کافرین و اتمام نعمت بر این امت و هدایت این امت به سوی حق است.

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ (149)

از هر جا (و از هر شهر و نقطه‌ای) خارج شدی، (به هنگام نماز،) روی خود را به جانب «مسجد الحرام» کن! این دستور حقی از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام می‌دهید، غافل نیست!

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌ (150)

و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمی‌دارند،) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‌های پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو قبله، نماز می‌خواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید!

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ‌ (151)

همان‌گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد.

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ‌ (152)

پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید!

مقطع ششم: 153-167: بحث بر سر توحید و ادله آن و استحقاق اهل شرک به عقوبت- تشابه معنایی با آیات ابتدایی این قسم- مقدمه قسم بعدی- مقطع صبر و ذکر و شکر (راههای رسیدن به تقوا)

این مقطع، خاتمه قسم اول سوره بقره است و در آن معانی متعددی بیان شده که در ادامه ذکر می شود:

پیش از شروع این مقطع، در آخرین آیه مقطع قبل بیان شده بود: « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ‌». در این مقطع جوانب ذکر و شکر و کفران بیان می شود و مومنین را به استعانت از صبر و نماز و ذکر دعوت می کند و می فرماید کسی که خدا را با صبر یاد کند، خداوند او را با رحمت یاد خواهد کرد و کسی که می خواهد خدا را شکر کند، سعی بین صفا و مروه انجام دهد و از مظاهر کفران هم کتمان چیزی است که خداوند نازل کرده. جزای کفران لعنت است و راس ذکر و شکر هم توحید است.

این قسم (قسم اول سوره بقره) با دعوت به عبادت و توحید برای تحقق و رسیدن به تقوا شروع شده بود و در ادامه­ی قسم نفرت از روش کفر و نفاق و فسوق بیان شده و سپس مقطع حضرت آدم علیه السلام بیان شد و در ادامه مقطع بنی اسرائیل بیان شد و در ابتدای آن بنی اسرائیل را از کتمان حق نهی کرد و در آن مقطع گفتگویی با بنی اسرائیل انجام شد. سپس مقطع ابراهیم علیه السلام ذکر شد و در این مقطع تمرکز بر کعبه و ذکر مناسک آن بود و سپس مقطع قبله بیان شد و هم اکنون آخرین مقطع این قسم بیان می شود که با همه مطالبی که پیش از این آمده بود، ارتباط دارد.

در ابتدای این قسم (قسم اول سوره بقره) مردم به عبادت و توحید دعوت شدند و از شرک نهی شدند. در ابتدای این مقطع هم دعوت به سوی عبادت و توحید وجود دارد و علت این دعوت هم بیان می شود و در این دعوت نهی از شرک هم وجود دارد.

این مقطع، همانطور که خاتمه قسم اول سوره بقره است، مقدمه قسم دوم سوره بقره هم هست قسم دوم سوره بقره، بر قسم اول بنا شده و قسم سوم هم بر دو قسم قبلی.

این مقطع از دو فقره تشکیل شده که در فقره اول آنچه که ذکر و شکر است، بیان شده و بحث هایی در مورد کفر توضیح داده می شود، و در فقره دوم، آنچه که ذکر و شکر است بیان شده و جوانبی از کفر توضیح داده می شود.

فقره اول: 153-162 اهل کتاب دستورات دین اسلام را می داند، ولی کتمان می کند

مجموعه اول: 153-157 امر به استعانت از صبر و نماز

در این مجموعه ابتدا به استعانت از صبر و نماز دستور می دهد و سپس ارزش صبر در دین خدا روشن می شود. برای فهم ارزش صبر در این مجموعه به آخرین آیه این مجموعه که می فرماید «وَأُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» دقت کنید. چرا که در پایان داستان حضرت آدم علیه السلام هم فرموده بود: «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ» و همچنین در مقدمه سوره بقره هم بیان شده بود: «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ». به این ترتیب صبر با هدایت نسبت دارد.

همچنین این مجموعه بلافاصله پس از آیه: « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ» بیان شده و نمونه ای از ذکری که ما می گوییم و نمونه ای از ذکری که خداوند ما را به آن توجه می دهد، بیان می شود. به این ترتیب اگر کسی در هنگام مصیبت خداوند را با ذکر استرجاع ذکر کرد، خداوند هم او را با صلوات و رحمت ذکر می کند «أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»

همچنین در این مجموعه نمونه ای از کفری که نباید انسان به آن نزدیک شود، ذکر می شود و آن این است که کسانی که در راه خدا کشته شده اند، را مرده بخوانیم.

این مجموعه در این مقطع قبل از امر به سعی بین صفا و مروه و قبل از نهی از کتمان چیزی که خدا نازل کرده، و قبل از هشدار بر مردن بر کفر و قبل از اعلان توحید ذکر شده و همه این ها مواردی است که احتیاج به صبر و نماز دارد. همچنین در قسم بعدی سوره بقره (قسم دوم سوره بقره) هم مطالبی بیان می شود که همه آنها احتیاج به استعانت از صبر و نماز دارد، مطالبی از قبیل امر به خوردن از طیبات، امر به روزه، امر به جنگ، امر به حج.علاوه بر این، مطالبی که پیش از این در قسم اول سوره بقره بیان شده بود هم احتیاج به این تعلیم به مومنین داشت که از صبر و نماز کمک و استعانت بگیرند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌ (153)

ای افرادی که ایمان آورده‌اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است.

وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لٰکِنْ لاَ تَشْعُرُونَ‌ (154)

و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‌اند، ولی شما نمی‌فهمید!

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‌ (155)

قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ‌ (156)

آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»

أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‌ (157)

اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‌یافتگان!

مجموعه دوم: 158 امر به سعی بین صفا و مروه- اینکه سعی بین صفا و مروه یکی از شعائر شده، به دلیل صبر هاجر (همسر ابراهیم) بوده. باید آنگونه صبر کرد

مجموعه قبل امر به صبر و نماز کرد و با کلمه « إن » شروع شده بود. پس از آن مجموعه، دو مجموعه می آید که با «إن» شروع می شوند.

در سیاق مقطع حضرت ابراهیم علیه السلام در مورد خانه خدا مشاهده شد که ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام فرموده بودند: « وَأَرِنا مَناسِکَنا ». سپس در مقطع قبله امر شده بود که رو به سوی کعبه کنید. در این مجموعه هم مشخص می شود که سعی بین صفا و مروه، یکی از شعائر برای تعظیم بیت است.

خداوند در این آیه بیان می کند که سعی بین صفا و مروه از شعائر الهی است و اصل آن هم باز می گردد به پیمودن مسیر بین صفا و مروه، توسط هاجر در طلب آب برای فرزندش اسماعیل، زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام آنها را ترک کرده بود و هیچ کس دیگری هم آنجا حضور نداشت. پس زمانی که بیم مرگ فرزندش را داشت، از خداوند کمک خواست تا اینکه خداوند مشکلش را گشود و به غربتش پایان داد و برای او فرجی حاصل کرد و آب زمزم را برای آنها جوشانید و آنها و آل ابراهیم را اکرام کرد و این سعی بین صفا و مروه را تا روز قیامت یکی از شعائر قرار داد.

امت در این شعار (سعی بین صفا و مروه) ارتباطی با حضرت ابراهیم علیه السلام پیدا می کند و به کار او اقتدا می کند و امت، عاقبت تسلیم امر خداوند بودن و آمدن فرج، بعد از شدت و سختی را می بیند. و این، دلیلی است که این آیه پس از امر به صبر آمده. این آیه نمونه ای از صبر هاجر را نشان می دهد. و دلیل اینکه سعی بین صفا و مروه، از شعائر الهی شمرده شده، صبر است.

إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ‌ (158)

«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانه‌های) خداست! بنابراین، کسانی که حجِ خانه خدا و یا عمره انجام می‌دهند، مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند؛ (و سعیِ صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بی‌رویّه مشرکان، که بتهایی بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیّت این دو مکان مقدّس نمی‌کاهد!) و کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وی) آگاه است.

مجموعه سوم: 159-162 نهی از پنهان کردن چیزی که خدا نازل کرده- کافر نمیرید

آیه قبل: «ان الصفا و المروه...» بعد از مجموعه ای آمد که امر به صبر و نماز می کرد و آن مجموعه با کلمه « إن » شروع شده بود و بعد از آن دو آیه ذکر می شود که هر دو با «إن» شروع شده اند. در این دو آیه سه تقریر وجود دارد که در ادامه بیان می شود:

امر اول: بین صفا و مروه طواف کنید.

نهی دوم: آنچه را که خدا نازل کرده، کتمان نکنید.

نهی سوم: کافر نمیرید

امر اول بیان می کند که سعی بین صفا و مروه، نوعی شکر است.

نهی دوم و سوم هم جوانب کفران را بیان می کند.

به این ترتیب ارتباط بین مطالب بیان شده با آیه: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» روشن می شود.

همچنین آمدن موضوع سعی بین صفا و مروه و کتمان و کفر، بعد از مجموعه ای که امر به استعانت از صبر و نماز می کند، دلیلی است بر اینکه این امور احتیاج به استعانت از صبر و نماز دارند.

بیان آیه: « إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ...» بعد از بحث درباره سعی بین صفا و مروه، نشان می دهد که اهل کتاب، علوم و تفصیلات زیادی در شأن این امت می دانند ولی آنها را کتمان می کنند و آمدن این آیه در سیاق استعانت از صبر و نماز، نشان می دهد که آنها از آفت کتمان در امان نیستند، مگر اینکه از صبر و نماز استعانت جویند.

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ‌ (159)

کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛

إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولٰئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (160)

مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آنها را می‌پذیرم؛ که من توّاب و رحیمم.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‌ (161)

کسانی که کافر شدند، و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود!

خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ یُنْظَرُونَ‌ (162)

همیشه در آن (لعن و دوری از رحمت پروردگار) باقی می‌مانند؛ نه در عذاب آنان تخفیف داده می‌شود، و نه مهلتی خواهند داشت!

فقره دوم: 163-167 وحدانیت و رحمت خداوند دلیل وجوب ذکر و شکر است

در پایان فقره اول، خداوند عذاب کافران را بیان می کند. در این فقره، می فرماید که خداوند واحد و رحمن و رحیم است. در این مطالب، نظر و ظن کسی که گمان می کند آن عذاب با رحمت الهی منافات دارد، رد می کند چرا که آن ها اهل آن عذاب هستند و عدل خداوند که از رحمت خداوند است موجب آن می شود.

پیش از این هم بیان شد که این فقره انتهای قسم اول از اقسام سوره بقره است و بین ابتدای این قسم و این فقره که فقره انتهایی این قسم است، از نظر معنایی شباهت هایی وجود دارد.

وَ إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِیمُ‌ (163)

و خدای شما، خداوند یگانه‌ای است، که غیر از او معبودی نیست! اوست بخشنده و مهربان (و دارای رحمت عام و خاصّ)!

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ‌ (164)

در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‌هایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و می‌اندیشند!

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ‌ (165)

بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی)را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها می‌هراسند.)

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ‌ (166)

در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه‌کننده) از پیروانِ خود، بیزاری می‌جویند؛ و کیفر خدا را مشاهده می‌کنند؛ و دستشان از همه جا کوتاه می‌شود.

وَ قَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذٰلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ (167)

و (در این هنگام) پیروان می‌گویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمی‌گشتیم، تا از آنها [پیشوایان گمراه‌] بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت‌زایی به آنان نشان می‌دهد؛ و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

امین اسلامی دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع).
از سال 89 در زمینه آموزش مجازی و تولید دوره های آموزشی تحت وب فعالیت هایی انجام داده ام. درحال حاضر این سایت محملی برای انتشار محصولات تولید شده با موضوعات مختلف از جمله «حوزه انقلابی» است.

قدرت گرفته از بلاگ بیان » طراحی قالب بلاگ بیان