آل عمران: تفصیل مقدمه سوره بقره- معرفی بحث کفر و نفاق و تقوا
محور سوره: 1-20 سوره بقره (مقدمه سوره بقره)
الم (1)
الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).
ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ (2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان میآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.
أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند.
بحث ساختاری سوره
سوره بقره با کلمه «الم» شروع شد و آیاتی که در آنها وصف متقین آمده بود (5 آیه اول)، با آیه « أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» به پایان رسید. در اینجا مشاهده می شود که سوره آل عمران هم با کلمه «الم»شروع شده و با آیه « لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» به پایان می رسد. به این ترتیب مشخص می شود که سوره آل عمران در آیات ابتدایی سوره بقره (5 آیه اول) تفصیل داده می شود اما با توجه به اینکه پس از بحث از متقین در مقدمه سوره بقره، بحثی در مورد کافرین و منافقین بیان شده بود، در این سوره هم مباحثی در این زمینه بیان می شود به همین دلیل می توان گفت که محور سوره آل عمران مقدمه سوره بقره یعنی آیات 1-20 این سوره است.
در دو آیه ابتدایی سوره بقره مشاهده می شود که فرموده: «الم* ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ » یعنی در سوره بقره به صورت مستقیم بحثی درباره کتاب (قرآن) بیان شده و صحبتی از نازل کننده کتاب نیست، در صورتی که در ابتدای سوره آل عمران مشاهده می شود که می فرماید: «الم* اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ* نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ» و به این صورت به نازل کننده کتاب (خداوند تبارک و تعالی) اشاره می کند. و شباهت هایی از این قبیل بین این سوره و سوره بقره بسیار است که در اثنای بحث به مرور بیان خواهد شد.
این سوره از پنج قسم تشکیل شده که ابتدا و انتهای این اقسام مشخص و واضح است به این صورت که:
دو قسم اول، دارای پایان مشابه هستند: در پایان قسم اول می فرماید: « فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ » و در پایان قسم دوم می فرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ».
قسم سوم پایانش مشابه آغازش است: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ ....» تا «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»
دو قسم پایانی (قسم چهارم و پنجم) دارای آغاز های مشابه هستند: در آغاز قسم چهارم می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ» و در آغاز قسم پنجم می فرماید: « یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ»
بحث معنایی سوره:
روایتی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وجود دارد که دو سوره بقره و آل عمران را زهراوین (دو ستاره) معرفی می کند. همه معانی که در قرآن ذکر شده، به صورت اجمالی در سوره بقره بیان شده و سوره آل عمران هم مقدمه سوره بقره را تفصیل می دهد که بقیه سوره بقره هم در حال تفصیل مقدمه سوره بقره است.
اگر مقدمه سوره بقره در بحث تقوا و کفر و نفاق تفصیل داده شده باشد، سوره آل عمران هم در پی تفصیل مقدمه سوره بقره است و به این ترتیب سوره آل عمران هم در حال تفصیل قضیه کفر و نفاق و تقوا است و اینها قضایایی است که همه امور دیگر از اینها سرچشمه می گیرد.
به طور کلی سوره آل عمران در مقدمه سوره بقره و امتدادات معانی آن تفصیل داده شده و به همین دلیل بیشترین ارتباط را با سوره بقره دارد و این سوره و سوره بقره نقش دو چراغ (زهراوان) را ایفا می کنند که طریق سیر انسان را روشن می کنند.
حکمت خداوند اقتضا کرده بود که بحث درباره خداوند و قیومیتش بین آیات انفاق در سوره بقره بیان شود (آیه الکرسی) و بحث دربارهه هدایت به وسیله قرآن، در مقدمه سوره بقره قرار گیرد. در سوره آل عمران مشخص می شود که مقتضای اتصاف خداوند تبارک و تعالی به صفت قیومیت، به دلیل نازل کردن کتاب (قرآن) است و به این ترتیب معانی مرتبط به مقدمه سوره بقره در سوره آل عمران تفصیل داده می شوند. در ادامه چند نمونه از ارتباطات معنایی بین دو سوره بقره و آل عمران بیان می شود:
در سوره بقره، آیاتی در جهت نسخ یک حکم بیان شد ولی هیچ مثالی در این زمینه بیان نشد که این مثالها در سوره آل عمران بیان می شوند.
پس از آنکه خداوند در سوره بقره آیات تکوینی خودش را بیان کرد و فرمود: « إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ ... إن فی ذلک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» در سوره بقره، تفصیلی از اصحاب عقل « لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ » بیان نشد، بلکه این تفصیل در سوره آل عمران به این صورت ذکر می شود: « إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلىجُنُوبِهِمْ .... » یعنی صاحبان عقل در حقیقت همان اولوالالباب هستند و اولوالالباب هم دارای ویژگی هایی هستند که در آیات بعدی بیان می شود.
در بحث با بنی اسرائیل در سوره بقره متوجه شدیم که اهل کتاب برای خداوند فرزندی قائلند، در سوره آل عمران تفصیل داستان حضرت عیسی علیه السلام بیان می شود.
به طور کلی در سوره آل عمران بحث ایمان به آخرت، موضوع کفر و نفاق و کافرین و منافقین تفصیل پیدا می کند و مشخص می شود که دین خدا، اسلام است و خداوند غیر از اسلام دینی را قبول نمی کند.
همچنین در این سوره مواردی در روابط بین مسلمین و غیر مسلمین تذکر داده می شود تا به این وسیله تقوا تحقق پیدا کند و مسلمین به فلاح برسند.
قسم اول: 1-32 مقدمه سوره آل عمران
این قسم از دو مقطع تشکیل شده که همه آیات آن در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده اند. مقطع اول بحث قیومیت خداوند را بیان می کند و مقطع دوم هم بحثی درباره دین اسلام و اطاعت از رسول ص.
مقطع اول: 1-18بحث در مورد عزت و حکمت خداوند
این مقطع با آیه: « اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» شروع شده و با آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» به پایان می رسد و همانطور که مشاهده می شود این مقطع با بحثی درباره وحدانیت و قیومیت خداوند جل جلاله شروع شده و با بحث درباره وحدانیت و قیومیت او به پایان می رسد. و همانگونه که این فقره از وحدانیت و قیومیت خداوند بحث می کند، از عزت و حکمت خداوند هم بحث می کند.
و از مظاهر وحدانیت و قیومیت و عزت و حکمت خداوند، می توان به انزال کتاب و امتحان خلق و محاسبه آنها و عقوبت کافرین و جزای مومنین و نصرت مومنین در مقابل کافرین در دنیا و آخرت و عذاب کافرین در دنیا و آخرت و زینت داده شدن زندگی دنیا برای مردم به جهت ابتلای خلق تا اهل تقوا از غیر آن مشخص شوند، اشاره کرد.
این مقطع از سه فقره تشکیل شده: فقره اول درباره قرآن و نزول قرآن و نازل کننده آن و کیفیت و نوع آیاتش و موقف و موضع صحیحی که باید در مقابل این آیات اتخاذ کرد، بحث می کند. فقره دوم درباره کافرین بحث می کند و فقره سوم هم درباره زینت داده شدن زندگی دنیا برای مردم بحث می کند و روشن می کند که آخرت برای کسی است که تقوا پیشه کند.
فقره اول: 1-9بحث در مورد نزول قرآن – بیان موقف مومنین در برابر نزول قرآن
در این فقره پس از بحث در مورد نزول قرآن به عنوان یکی از مظاهر عزت و حکمت خداوند، موقف اهل ایمان در برابر هدیه ای که خداوند بر آنها نازل کرده ذکر می شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ (0)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
الم
اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (2)
معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ (3)
(همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههای کتب پیشین، منطبق است؛ و «تورات» و «انجیل» را.
مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (4)
پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد؛ و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخّص میسازد، نازل کرد؛ کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند؛ و خداوند (برای کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
إِنَّ اللَّهَ لاَ یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی السَّمَاءِ (5)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمیماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)
هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (6)
او کسی است که شما را در رحمِ (مادران)، آنچنان که میخواهد تصویر میکند. معبودی جز خداوندِ توانا و حکیم، نیست.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ (7)
او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [ صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است [ آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (8)
(راسخانِ در علم، میگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای!
رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ (9)
پروردگارا! تو مردم را، برای روزی که تردیدی در آن نیست، جمع خواهی کرد؛ زیرا خداوند، از وعده خود، تخلّف نمیکند. (ما به تو و رحمت بیپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)»
فقره دوم: 10-13 بیان موقف کافرین در مقابل آیات الهی
در این فقره در ادامه فقره قبل، موقف کافرین در مقابل هدیه ای که خداوند بر آنها نازل کرده بیان می شود و استحقاق آنها را به سبب اتخاذ این موقف و موضع را نیز بیان می کند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولٰئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ (10)
ثروتها و فرزندانِ کسانی که کافر شدند، نمیتواند آنان را از (عذابِ) خداوند باز دارد؛ (و از کیفر، رهایی بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند.
کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ (11)
(عادت آنان در انکار و تحریفِ حقایق،) همچون عادتِ آل فرعون و کسانی است که پیش از آنها بودند؛ آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت؛ و خداوند، شدید العقاب است.
قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ (12)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزی موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشید!) بزودی مغلوب خواهید شد؛ (و سپس در رستاخیز) به سوی جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهی است!
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَاءُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ (13)
در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد میکرد؛ و جمع دیگری که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالی که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، میدیدند. (و این خود عاملی برای وحشت و شکست آنها شد.) و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!
فقره سوم: 14-18تزیین حیات دنیا برای مردم (از مظاهر حکمت)- آخرت برای متقین بهتر است (دلیل کفر کافرین را بیان می کند)
در این فقره زینت داده شدن زندگی دنیا برای مردم بیان می شود.گویی فقره سوم علت کفر کافرین که در فقره دوم بیان شده بود را روشن می کند. به همین دلیل است که در آیات بعدی (مقطع بعدی) تلاش می کند تا مومنین را به حرکت به سوی خدای تعالی تشویق کند.
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذٰلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (14)
محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست.
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذٰلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (15)
بگو: «آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایههای مادی)، بهتر است؟» برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده میکنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایی است که نهرها از پایِ درختانش میگذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانی پاکیزه، و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست.
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ (16)
همان کسانی که میگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذابِ آتش، نگاهدار!»
الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ (17)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت میورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق میکنند، و در سحرگاهان، استغفار مینمایند.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (18)
خداوند، (با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب،) گواهی میدهند؛ در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است.
مقطع دوم: 19-32 مطالبه اسلامی که معرفی شد، از مردم- روش رسیدن به آن ولایت پذیری است
این مقطع از سه فقره تشکیل شده که فقره اول درباره تنها دین مقبول در نزد خداوند (اسلام) بحث می کند. و فقره دوم درباره اخلاق کافرین یعنی کسانی که به آیات خدا کافر شده اند بحث می کند. و در فقره سوم بحثی به این صورت مطرح می شود که: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» و این، نهی از سیر در طریق نفاق است. به این ترتیب مطالب مقدمه سوره بقره در مورد مومنین و کافرین و منافقین در این مقطع یک بار تفصیل داده می شوند.
این مقطع با مقطع قبلیِ این قسم ارتباط دارد. مقطع قبلی درباره وحدانیت خداوند و قیومیت و عزت و حکمت او جل و علا بحث می کرد و این مقطع استمرار و تفصیل بحث وحدانیت و قیومیت و عزت و حکمت خداوند است به این صورت که از مظاهر عبودیت خداوند، معرفت و تسلیم و محبت و اطاعت است، همانطور که در فقره اول مقطع قبل بحثی درباره کتاب و هدایت به وسیله این کتاب بحث شده بود و در فقره دوم مقطع قبل بحثی درباره کافرین بیان شده بود و سپس در فقره سوم مقطع قبل بحث زینت داده شدن زندگی دنیا و شهوات آن به عنوان چیزهایی که باعث غافل شدن انسان می شوند بحث شده بود، در این مقطع هم مباحثی به این شرح بیان شده:
در فقره اول این مقطع بحث درباره هدایت به وسیله قرآن و همچنین به وسیله اسلام مطرح شده، در فقره دوم هم بحث درباره کافرین مطرح شده و در فقره سوم هم درباره معانی بحث شده که پرده را از گوشها و چشم ها بر می دارد و همت انسان مسلم را در راستای سیر در مسیر اسلام قرار می دهد.
فقره اول: 19-20 دین نزد خدا اسلام است و این اسلام روشن است و اختلافی در آن نیست
این فقره درباره تنها دین مقبول در نزد خداوند (اسلام) بحث می کند و بیان می کند که این دین همان دینی است که در همه عصر ها و زمان ها وجود داشته است و این اسلامی است که خداوند آن را به طور واضح نازل کرده است و در این دین هیچ اختلافی نیست به جز اینکه سبب آن بغی باشد و کسی که به این دین کافر شود، باغی (سرکش) و ظالم است و هیچ چیزی از او قبول نمی شود و خداوند همه اینها را محاسبه می کند. و اگر چنین شأنی را برای این دین قائل شویم، هر مناقشه ای درباره این دین، ظلم است. به این ترتیب بر رسول الله صلی الله علیه و آله و مسلمانان واجب است که اسلامشان به خدا را در مقابل هر محاجه کننده ای علنی کنند و دیگران را نیز به اسلام دعوت کنند. همچنین خداوند مقرر می کند که اگر کافرین اسلام بیاورند، هدایت خواهند شد و اگر اعراض کنند و روی گردانند، گناهی از آنان متوجه رسول صلی الله علیه و آله نیست چرا که ایشان ابلاغ کرده و رسالتش را انجام داده و خداوند هم بر آنها مطلع است و جزای آنها را خواهد داد.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ (19)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (20)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند [ یهود و نصاری] و بیسوادان [ مشرکان] بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مییابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست.
فقره دوم: 21-25 بیان اخلاق کافرین
در این فقره بحث درباره اخلاق کافرین است. این فقره بیان می کند که از اخلاق کافرین، قتل انبیا و علما است و در ادامه از عذابی که برای آنها آماده شده بحث می کند و همچنین نمونه ای از مردمی که موقفشان روی گردانی از انذار بود را معرفی می کند. این فقره با یک آیه موعظه کننده به پایان می رسد: « فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ»
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (21)
کسانی که نسبت به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را بناحق میکشند، و (نیز) مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند، و به کیفر دردناک (الهی) بشارت ده!
أُولٰئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (22)
آنها کسانی هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کنندهای) ندارند.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (23)
آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان، (با علم و آگاهی،) روی میگردانند، در حالی که (از قبول حق) اعراض دارند؟
ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ (24)
این عمل آنها، به خاطر آن است که میگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزی به ما نمیرسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازی که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغی که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند).
فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ (25)
پس چه گونه خواهند بود هنگامی که آنها را برای روزی که شکّی در آن نیست [ روز رستاخیز] جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال برای خود) فراهم کرده، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را میچینند).
فقره سوم: 26-32 نهی از سیر در طریق نفاق (زدودن غبار از جلوی چشم و مشخص کردن طریق سیر در اسلام)
مشاهده شد که در فقره اول و دوم این مقطع تفصیلی از مطالبی که در مقدمه سوره بقره آمده بود بیان شد، به این صورت که فقره اول با بحث متقین ارتباط داشت و فقره دوم با بحث کافرین. در دو فقره قبل بحثی درباره منافقین مشاهده نشد چرا که نفاق شعبه ای از کفر است. اما در این فقره بحثی به این صورت مطرح می شود که: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» و این، نهی از سیر در طریق نفاق است.
در این فقره سه بار خطاب متوجه رسول الله صلی الله علیه و آله است و چهار بار کلمه «قل» استفاده شده: « قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ ....»، «قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ ....» ، «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ....»، «قُلْ: أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ»
بعد از تفصیل اینکه دین نزد خداوند فقط اسلام است و بعد از تفصیل مواقف کافرین، در چهار اعلان مواقف اهل ایمان را بیان می کند و صفحه ای از هدایت الهی را در مورد کتابش به آنها یاد می دهد تا آنها بتوانند با این مطالب با مواقف کافرین مقابله کنند و به مقامات متقین دست یابند.
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (26)
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت میبخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را میگیری؛ هر کس را بخواهی، عزت میدهی؛ و هر که را بخواهی خوار میکنی. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری.
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (27)
شب را در روز داخل میکنی، و روز را در شب؛ و زنده را از مرده بیرون میآوری، و مرده را زنده؛ و به هر کس بخواهی، بدون حساب، روزی میبخشی.»
لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ (28)
افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهای با خدا ندارد (و پیوند او بکلّی از خدا گسسته میشود)؛ مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهای مهمتری تقیّه کنید). خداوند شما را از (نافرمانی) خود، برحذر میدارد؛ و بازگشت (شما) به سوی خداست.
قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (29)
بگو: «اگر آنچه را در سینههای شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را میداند؛ و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه میباشد؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست.
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (30)
روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر میبیند؛ و آرزو میکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانیِ زیادی باشد. خداوند شما را از (نافرمانی) خودش، برحذر میدارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.»
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31)
بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید، خداوند کافران را دوست نمیدارد.»
قسم دوم: 33-63 بیان داستان حضرت زکریا و حضرت مریم و مسیح علیهم السلام- مصداقی از ایمان به غیب
پایان این قسم، شبیه پایان قسم اول است و این یکی از نشانه هایی است که محدوده این قسم را مشخص می کند. در پایان قسم اول بیان شده بود « فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ» و در پایان این قسم می فرماید: « فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّاللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ» از نشانه های دیگری که محدوده این قسم را مشخص می کند می توان به معانی موجود در این قسم اشاره کرد. در این قسم داستان حضرت زکریا و حضرت مریم و مسیح علیهم السلام بیان می شود.
در داستان حضرت زکریا علیه السلام خداوند بیان می کند که چگونه در پیری، حضرت یحیی ع را روزی ایشان کرد در صورتی که همسرش نازا بود و این مقدمه داستان خلق حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر است. پس قدرتی که می تواند آن کار را انجام دهد، توان انجام این کار را هم دارد. در ادامه داستان حضرت مریم و حمل حضرت عیسی علیه السلام بیان می شود و در ادامه مطالبی در شأن حضرت عیسی علیه السلام بیان می شود و سپس حجتی را اقامه می کند و بیان می کند که مطالبی که خداوند بیان می کند، حق خالص است.
همانطور که پیش از این هم بیان شد، مطالب قسم اول و قسم دوم این سوره، مقدمه ای برای قسم سوم هستند چرا که در قسم سوم، گفتگویی با اهل کتاب آغاز می شود.
قسم اول از مظاهر وحدانیت و قیومیت و عزت خداوند بحث کرد و حکمت نازل شدن کتاب را بیان کرد و روشن کرد که هیچ دینی غیر از اسلام قبول نخواهد شد و تبعیت از رسول الله ص را بر همه واجب قرار داد. پس از بیان این مطالب، این قسم (قسم دوم) مطرح می شود. در این قسم در ابتدا بیان می شود که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم علیهم السلام را برگزیده (و محمد صلی الله علیه و آله از آل ابراهیم ع است) همانطور که آل عمران را برگزیده، سپس در ادامه حکمت برگزیده شدن و حکمت برگزیدن را بیان می کند. در این قسم بیان می شود که برگزیدن و برگزیده شدن، از مظاهر عزت و حکمت خداوند است و به همین دلیل در اواخر این قسم می فرماید: «إِنَّهذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» و به این ترتیب می توان گفت که بحث در قسم دوم دامه بحث وحدانیت و قیومیت و عزت و حکمت خداوند در قسم اول است.
پیش از این بیان شد که سوره آل عمران در مقدمه سوره بقره تفصیل داده می شود. در مقدمه سوره بقره بحثی درباره ایمان به غیب بیان شده و در این قسم می فرماید: « ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ» پس ارتباط این قسم در تفصیل مقدمه سوره بقره روشن شد. همچنین در مقدمه سوره بقره بحثی درباره کافرین و آنچه که خداوند برای آنها از عذاب الیم آماده کرده بیان شده بود. در این قسم هم مطالبی درباره کافران و عذاب آنها بیان شده: « فَأَمَّا الَّذِینَکَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً». به این ترتیب می توان گفت که این قسم در بحث ایمان به غیب و بحث کفر در مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده است.
مدخل: 33-34: برگزیدن بر اساس حکمت است
در این آیات بیان می شود که برگزیدن بر اساس حکمت است و این برگزیدن قائم بر علم است. پس از این مدخل، دو فقره می آید که یکی با «اذ» شروع شده و دیگری با «واذ» شروع می شود و هر هر یک از این دو فقره حکمت برگزیدن شرح داده می شود و بیان می شود که زمانی که خداوند بخواهد کسی را برگزیند، بر اساس علم بر می گزیند.
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ (33)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (34)
آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت،) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد).
فقره اول: 35-41 داستان تولد حضرت مریم ع، تکفل زکریا ع و تولد حضرت یحیی ع
در داستان حضرت زکریا علیه السلام خداوند بیان می کند که چگونه در پیری، حضرت یحیی ع را روزی ایشان کرد در صورتی که همسرش نازا بود و این مقدمه داستان خلقت حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر است. پس قدرتی که می تواند آن کار را انجام دهد، توان انجام این کار را هم دارد.
إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (35)
(به یاد آورید) هنگامی را که همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، برای تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، برای خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی!
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَى وَ إِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ (36)
ولی هنگامی که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولی خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمیتواند وظیفه خدمتگزاری معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسههای) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.»
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هٰذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (37)
خداوند، او [ مریم] را به طرز نیکویی پذیرفت؛ و به طرز شایستهای، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او میشد، غذای مخصوصی در آن جا میدید. از او پرسید: «ای مریم! این را از کجا آوردهای؟!» گفت: «این از سوی خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بی حساب روزی میدهد.»
هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ (38)
در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگی در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی!»
فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ (39)
و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیی «بشارت میدهد؛ (کسی) که کلمه خدا [ مسیح] را تصدیق میکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.»
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عَاقِرٌ قَالَ کَذٰلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ (40)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام میدهد.»
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ (41)
(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانهای برای من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهی گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علّت ظاهری، برای گفتگو با مردم از کار میافتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو!
فقره دوم: 42-58 داستان تولد حضرت عیسی بدون پدر
همانطور که بیان شد قرار است در این قسم، مسأله ولادت حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر حل شود تا زمینه برای گفتگو با اهل کتاب در قسم سوم این سوره آماده شود. همچنین در فقره قبل داستان حضرت زکریا و تولد حضرت یحیی به عنوان مقدمه این داستان بیان شد.
مشاهده می شود که این مجموعه آیات با فقره قبلی ارتباط دارد و به عبارت دیگر می توان گفت که فقره قبلی برای بیان این فقره بیان شده بود.چرا که این فقره داستان تولد حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر را بیان می کند و فقره قبلی در حکم زمینه چینی برای بیان مطالب این فقره بود.
در فقره قبل داستان تولد یحیی علیه السلام از مادری نازا بیان شد، در این فقره داستان تولد عیسی علیه السلام بدون پدر بیان می شود تا زمینه برای بیان داستان حضرت آدم علیه السلام بدون پدر و مادر بیان شود.
مجموعه اول: 42-44 ملائکه به مریم گفتند خداوند تو را برگزید
وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ (42)
و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.
یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ (43)
ای مریم! (به شکرانه این نعمت) برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن!
ذٰلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ (44)
(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعهکشی) به آب میافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.)
مجموعه دوم: 45-54 تولد و زندگی عیسی ع
إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ (45)
(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمهای [ وجود باعظمتی] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است؛ در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهی) است.
وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِینَ (46)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.»
قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذٰلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (47)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که انسانی با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد میآفریند! هنگامی که چیزی را مقرّر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز فوراً موجود میشود.
وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ (48)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، میآموزد.
وَ رَسُولاً إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (49)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [ پیسی] را بهبودی میبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم؛ و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم؛ مسلماً در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!
وَ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (50)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق میکنم؛ و (آمدهام) تا پارهای از چیزهایی را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضی از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم؛ و نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید!
إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (51)
خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!»
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52)
هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان [ شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: «ما یاوران خداییم؛ به خدا ایمان آوردیم؛ و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم.
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (53)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهای، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی نمودیم؛ ما را در زمره گواهان بنویس!»
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (54)
و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویی کرد؛ و خداوند، بهترین چارهجویان است.
مجموعه سوم: 55-58 فرجام عیسی ع و فرجام کافرین
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (55)
(به یاد آورید) هنگامی را که خدا به عیسی فرمود: «من تو را برمیگیرم و به سوی خود، بالا میبرم و تو را از کسانی که کافر شدند، پاک میسازم؛ و کسانی را که از تو پیروی کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانی که کافر شدند، قرارمیدهم؛ سپس بازگشت شما به سوی من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داوری میکنم.
فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (56)
امّا آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکی خواهم کرد؛ و برای آنها، یاورانی نیست.
وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ (57)
امّا آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمکاران را دوست نمیدارد.»
ذٰلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ (58)
اینها را که بر تو میخوانیم، از نشانهها (ی حقّانیّت تو) است، و یادآوری حکیمانه است.
فقره سوم: 59-63 داستان مباهله (در مورد حضرت عیسی ع)
با توجه به اینکه مطالب این قسم و قسم اول سوره آل عمران، مقدمه گفتگو با اهل کتاب در قسم سوم هستند و در این قسم (قسم دوم سوره آل عمران) قرار است مسائل مربوط به حضرت مسیح علیه السلام از نگاه اسلام حل شود، در این فقره داستان مباهله به عنوان تقابل و رویارویی رسول الله ص با اهل کتاب در مورد حضرت عیسی علیه السلام بیان می شود.
إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (59)
مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (60)
اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو؛ بنابر این، از تردید کنندگان مباش!
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (61)
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
إِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ مَا مِنْ إِلٰهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (62)
این همان سرگذشتِ واقعی (مسیح) است. (و ادعاهایی همچون الوهیّت او، یا فرزند خدا بودنش، بیاساس است.) و هیچ معبودی، جز خداوند یگانه نیست؛ و خداوند توانا و حکیم است.
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ (63)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روی گردانند، (بدان که طالب حق نیستند؛ و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است.
قسم سوم: 64-99 دعوت اهل کتاب به عبودیت و توحید و ترک معصیت
مشاهده خواهد شد که قسم سوم این سوره، گفتگویی را با اهل کتاب آغاز خواهد کرد که آن گفتگو بعد از این قسم و قسم قبلی است که هر یک از این اقسام اموری را در موضع خودشان قرار می دهند. در این قسم مباحثی در شأن حضرت عیسی علیه السلام بیان می شود و در قسم اول مطالبی درباره قرآن و اسلام و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و وجوب اطاعت از ایشان بیان شده بود. به این ترتیب سه قسم ابتدایی سوره آل عمران، یکی پس از دیگری، یکدیگر را تکمیل می کنند و هر سه قسم ابتدایی سوره آل عمران، مدخل دو قسم انتهایی این سوره هستند که به صورت مستقیم با امت اسلامی مواجه می شوند و درباره ارتباط با اهل کتاب و اهل کفر بحث می کنند.
در حقیقت پس از اینکه در قسم اول معانی توحید و قیومیت و عزت و حکمت خداوند و مظاهر و آثار هر یک از اینها، از نازل کردن کتب و ارسال رسولان و وجوب اسلام و... بیان شد، و بعد از آنکه در قسم دوم حقیقت داستان حضرت عیسی علیه السلام بیان شد، در این قسم (قسم سوم) گفتگویی با اهل کتاب آغاز می شود تا آنها را به اسلام دعوت کند و مطالبی که در دو قسم قبل گفته شده بود، تحقق پیدا کند.
قسم اول این سوره همه را به وارد شدن به دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت می کند و قسم دوم بیان می کند که محمد صلی الله علیه و آله از برگزیدگان است (چرا که او از آل ابراهیم علیه السلام است) و چیزهایی که در شأن عیسی علیه السلام می گوید، همگی حق است. در این قسم هم اهل کتاب را به این حق دعوت می کند.
این قسم با آیه: « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ» شروع شده و با آیه: « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ» به پایان می رسد و به این ترتیب این قسم با نداء « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ» شروع شده و به پایان می رسد و این یکی از نشانه هایی است که ما را به ابتدا و انتهای قسم رهنمون می شود. علاوه بر این نشانه، معانی که در اقسام قبلی این سوره بیان شده بود و همچنین معانی که در دو قسم بعدی این سوره بیان خواهد شد نیز نشانه های دیگری هستند که محدوده این قسم را مشخص می کنند چرا که در قسم قبلی بحثی درباره حضرت عیسی علیه السلام بیان شده بود و در قسم بعدی هم خطاب با اهل ایمان است: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...» و این اولین نداء با این صیغه در سوره آل عمران خواهد بود.
پیش از این بیان شد که محور سوره آل عمران، مقدمه سوره بقره است. در این قسم مشاهده خواهد شد که امتدادات معانی محور سوره هم در این قسم تفصیل داده شده با این تفاوت که گفتگو با بنی اسرائیل در سوره بقره منحصر به یهود بود. اما گفتگو با بنی اسرائیل در این سوره با نصارا است.
امتدادات معانی: سوره آل عمران تفصیل مقدمه سوره بقره است. از طرف دیگر، خود سوره بقره هم تفصیل مقدمه اش است. یعنی مطالبی که در مقدمه سوره بقره آمده، در مابقی این سوره شرح داده شده. در بخشی از سوره بقره، خطاب متوجه اهل کتاب است و آنها را به اسلام دعوت می کند و گفتگویی را با آنها آغاز می کند که این گفتگو در مقطع بنی اسرائیل و مقطع ابراهیم علیه السلام و مقطع قبله استمرار دارد. به این ترتیب زمانی که در سوره آل عمران گفتگویی با اهل کتاب آغاز می شود، می توان گفت این بحث، در امتداد معانی محور سوره آل عمران است. چرا که محور سوره آل عمران مقدمه سوره بقره است، و محور مابقی سوره بقره هم مقدمه سوره بقره است به این ترتیب مطرح شدن بحث گفتگو با اهل کتاب در سوره بقره، با مطرح شدن بحث گفتگو با اهل کتاب در سوره آل عمران مرتبط است.
قسم اول سوره آل عمران در آیه « ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ » از مقدمه سوره بقره تفصیل داده شده، قسم دوم این سوره در آیه « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» تفصیل داده شده و این قسم (قسم سوم) در آیه: « وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَبِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» و اگر در تمام سوره بقره آیاتی باشند که ارتباطاتی با این آیات مقدمه سوره بقره داشته باشند، آیات اقسام این سوره (آل عمران) هم در امتداد آن معانی تفصیل داده می شود.
فقره اول: 64-68 مناقشه در مورد دعاوی اهل کتاب در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام
این فقره به مسلمین آموزش می دهد که چگونه اهل کتاب را به توحید دعوت کنند و با این تصور آنها که می گویند پدر توحید (حضرت ابراهیم علیه السلام) از آنهاست مقابله کنند و استدلال کنند که ما (مسلمانان) از او (حضرت ابراهیم علیه السلام) هستیم و او از ماست بدلیل اینکه ما بر مذهب او هستیم.
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)
بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!»
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ مَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (65)
ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟!
هَا أَنْتُمْ هٰؤُلاَءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (66)
شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید؛ چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو میکنید؟! و خدا میداند، و شما نمیدانید.
مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لاَ نَصْرَانِیّاً وَ لٰکِنْ کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (67)
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ (68)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است.
فقره دوم: 69-74 رغبت و برنامه ریزی اهل کتاب برای گمراه کردن مومنین و رد آنها
در فقره قبل جدال اهل کتاب درباره محمد صلی الله علیه و آله و این ادعای آنها که ابراهیم علیه السلام از آنهاست، ذکر شد. در این فقره علت جدالها و دعواهای آنها بیان می شود. در این فقره مشخص می شود که مراد آنها از این دعواها و جدالها، گمراه کردن اهل ایمان است.
در این فقره علاوه بر ذکر رغبت اهل کتاب بر گمراه کردن مسلمین، از برنامه ریزی ها و وصایای آنها به یکدیگر برای گمراه کردن مسلمین هم پرده بر می دارد و آنها را رد می کند.
وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ مَا یُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ (69)
جمعی از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو میکردند) شما را گمراه کنند؛ (امّا آنها باید بدانند که نمیتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمیکنند مگر خودشان را، و نمیفهمند!
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (70)
ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر میشوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی میدهید؟!
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (71)
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میزمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟!
وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (72)
و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید؛ و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند؛ و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد).
وَ لاَ تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ یُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِیتُمْ أَوْ یُحَاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (73)
و جز به کسی که از آیین شما پیروی میکند، (واقعاً) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهی است! (و این توطئه شما، در برابر آن بی اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده میشود، یا اینکه میتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوّت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوّت و عقل و منطق، در انحصار کسی نیست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) میدهد؛ و خداوند، واسع [ دارای مواهب گسترده] و آگاه (از موارد شایسته آن) است.
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (74)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود میکند؛ و خداوند، دارای مواهب عظیم است.»
فقره سوم: 75-78 اخلاقیاتی از یهود که با دین الهی سازگاری ندارد (بعضی از اهل کتاب خیانت در امانت و نقض عهد می کنند)
این قسم با دعوت اهل کتاب به سوی عبادت و توحید خداوند و ترک معصیت او شروع شد و درباره آنچه که در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام فکر می کردند با آنها مناقشه کرد. سپس در ادامه برای اهل ایمان، قصد و رغبت اهل کتاب را روشن کرد و مشخص شد که آنها قصد گمراه کردن مومنین را دارند و بعضی از راههایی را که در این مسیر می پیمایند را معرفی کرد.
در این سیاق بعضی از اخلاقیات اهل کتاب خصوصا یهود در مورد خیانت در امانت و نقض عهد و تحریف کتاب الهی بیان می شود. پس از این بحث، در فقره بعدی (فقره چهارم) باز هم بحث به مطالب ابتدایی قسم یعنی بحث توحید و ربوبیت اختصاص پیدا خواهد کرد.
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لاَ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِماً ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (75)
و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند؛ و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمیگردانند؛ مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلّط) باشی! این بخاطر آن است که میگویند: «ما در برابر امّیّین [ غیر یهود]، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ میبندند؛ در حالی که میدانند (این سخن دروغ است).
بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (76)
آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید، (خدا او را دوست میدارد؛ زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولٰئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لاَ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (77)
کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی میفروشند، آنها بهرهای در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمیگوید و به آنان در قیامت نمینگرد و آنها را (از گناه) پاک نمیسازد؛ و عذاب دردناکی برای آنهاست.
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (78)
در میان آنها [ یهود] کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان میگردانند که گمان کنید (آنچه را میخوانند،) از کتاب (خدا) است؛ در حالی که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) میگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ میبندند در حالی که میدانند!
فقره چهارم: 79-83 دعوت اهل کتاب به توحید و اسلام
این فقره بیان می کند که دعوت رسولان الهی همگی به سوی توحید است و این دعوت با این تصور اهل کتاب که مسیح را رب می پندارند منافات دارد. همچنین این فقره مشخص می کند که دعوت رسول سابق با دعوت رسول بعدی تکمیل می شود و اینها با هم منافاتی ندارد و بر پیروان رسول سابق واجب است که از دستورات رسول بعدی تبعیت کنند و این اسلام است که توسط رسول الله ص بعد از مسیح ع آمده.
مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لٰکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (79)
برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمی الهی باشید، آنگونه که کتاب خدا را میآموختید و درس میخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)
وَ لاَ یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلاَئِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْبَاباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (80)
و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت میکند؟!
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَى ذٰلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ (81)
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)، پیمان مؤکّد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.»
فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذٰلِکَ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (82)
پس کسی که بعد از این (پیمان محکم)، روی گرداند، فاسق است.
أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (83)
آیا آنها غیر از آیین خدا میطلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده میشوند.
فقره پنجم: 84-91 خداوند به جز اسلام دینی را قبول نمی کند
پس از اینکه از سیاق فقره قبل (فقره چهارم) ماهیت اسلام مشخص شد، در این فقره به رسول الله صلی الله علیه و آله امر می کند که ایمانش به خداوند و به رسولان سابق و به همه ی وحی و به طور کلی اسلامش را علنی کند.سپس سیاق این فقره ادامه پیدا می کند تا اینکه می فرماید خداوند به جز اسلام هیچ دینی را از کسی قبول نخواهد کرد.
پیش از این در قسم اول سوره آل عمران بیان شده بود که دین در نزد خداوند فقط اسلام است، به همین دلیل بیان کردیم که قسم اول و دوم سوره آل عمران، مقدمه و مدخل قسم سوم هستند.
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِیَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (84)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمیگذاریم؛ و در برابرِ (فرمان) او تسلیم هستیم.»
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (85)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (86)
چگونه خداوند جمعیّتی را هدایت میکند که بعد از ایمان و گواهی به حقّانیّت رسول و آمدن نشانههای روشن برای آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیّت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!
أُولٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (87)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگی بر آنهاست.
خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ یُنْظَرُونَ (88)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) میمانند؛ مجازاتشان تخفیف نمییابد؛ و به آنها مهلت داده نمیشود.
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (89)
مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند؛ (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد؛) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ (90)
کسانی که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، (که از روی ناچاری یا در آستانه مرگ صورت میگیرد،) قبول نمیشود؛ و آنها گمراهان (واقعی) اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!).
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدَى بِهِ أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (91)
کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روی زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفّاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد؛ و برای آنان، مجازاتِ دردناک است؛ و یاورانی ندارند.
فقره ششم: 92-99 انفاق، حج و مواردی که در اصل بر یهود حلال بوده
در اثنای بحث سوره بقره، بیان شد که گفتگو با بنی اسرائیل در نهایت، به «آیه ی بِرّ» ختم می شود. این آیه پس از آنکه مباحثی همچون داستان حضرت ابراهیم علیه السلام، مقطع قبله، مقطع صبر و نماز و توحید در سوره بقره بیان شدند، می آید (در انتهای مقطع دوم از قسم دوم سوره بقره).
در اینجا هم مشاهده می شود که این فقره، آخرین فقره از قسم سوم سوره آل عمران است که در آن (قسم سوم سوره آل عمران) گفتگویی با بنی اسرائیل شروع شده بود. اینکه این فقره با آیه بِرّ شروع می شود، با آمدن آیه بِرّ در سوره بقره شباهت هایی دارد.
این فقره با بحثی درباره بر (نیکوکاری) شروع شده و در ادامه بحثی درباره آنچه که بر بنی اسرائیل حلال بوده بیان می شود و در ادامه بحثی درباره بیت (خانه خدا) مطرح شده و در نهایت به دو آیه ختم می شود که هر یک از آنها با « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ» شروع می شوند و این همان آیه ای است که این قسم با آن شروع شده بود و به این ترتیب انتهای این قسم، شبیه ابتدای آن خواهد بود.
از سوی دیگر، پس از آنکه در فقره قبل به ایمان آوردن امر کرد و کسانی که مرتد می شوند را تهدید کرد و جزای کسی که در حالت کفر بمیرد را بیان کرد، در این فقره به انفاق تشویق می کند و پیش از این درباره ارتباط انفاق و ایمان بحث شده است. همچنین در این فقره بحثی درباره فریضه حج بیان می شود و حج یکی از ارکان اسلام است و همچنین ارتباط بین حج و انفاق هم پیش از این در سوره بقره توضیح داده شده. همچنین در این فقره بین بحث از انفاق و حج، بحثی درباره آنچه که در اصل و قبل از حضرت یعقوب علیه السلام بر بنی اسرائیل حلال بوده بیان می شود. در این بحث هم نشان می دهد که ما (مسلمانان) به مذهب حضرت ابراهیم علیه السلام نزدیکتریم.
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ (92)
هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست میدارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق میکنید، خداوند از آن آگاه است.
کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (93)
همه غذاها (ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست میگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین میدهید، حتّی در تورات تحریف شده شما نیست!)»
فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (94)
بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ میبندند، ستمگرند! (زیرا از روی علم و عمد چنین میکنند).
قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (95)
بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!»
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ (96)
نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است.
فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (97)
در آن، نشانههای روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [ خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ (98)
بگو: «ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر میورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالی که انجام میدهید!»
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (99)
بگو: «ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمیدارید، و میخواهید این راه را کج سازید؟! در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید؛ و خداوند از آنچه انجام میدهید، غافل نیست!»
قسم چهارم: 100-148 هشدار در مورد اطاعت از اهل کتاب- بیان دستوراتی به اهل اسلام برای باقی ماندن بر اسلام
این قسم با آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع می شود و چیزی که ما را به ابتدا و انتهای این قسم رهنمون می شود، در مرحله اول معانی هستند به این معنی که این اولین بار است که در سوره آل عمران ندای «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»ذکر می شود و اولین ندا، ندایی است برای نهی اطاعت مومنین از اهل کتاب. ندای دوم «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» (که در ابتدای قسم پنجم سوره آل عمران بیان می شود) برای نهی مومنین از اطاعت کافرین (به صورت عام) بیان می شود. این قسم و قسم بعدی سوره آل عمران، بر مبنای سه قسم قبلی بنا شده اند تا جایی که می توان گفت سه قسم قبلی سوره آل عمران، مقدمه این دو قسم هستند.
در قسم اول سوره آل عمران مواقف اهل کتاب بیان شد و بعضی از طبایع و اخلاق آنها شناسایی شد و دانستیم که آنها زمانی که به کتاب خدا دعوت می شوند تا بین آنها حکم کند، از آن اعراض می کنند و روی می گردانند. در اینجا هم مشاهده می شود که این قسم با آیه ای درباره نهی اطاعت مومنین از اهل کتاب شروع می شود.
در قسم اول سوره آل عمران مشاهده شد که چگونه اهل کتاب انبیای الهی و کسانی که مردم را به قسط امر می کنند را به قتل می رسانند و آنها به آیات خدا کافرند. همچنین در قسم دوم مشاهده شد که چگونه بعضی از آنها به مسیح علیه السلام کافر شده اند و یا در حق او غلو می کنند. در قسم سوم هم دیدیم که چگونه گروهی از آنها در پی گمراه کردن مومنین هستند و برای این کار برنامه ریزی می کنند و چگونه در امانت خیانت می کنند. و اکنون در این قسم (قسم چهارم) مشاهده می شود که مومنین را از اطاعت از اهل کتاب نهی می کند و مواقف و مواضع آنها (اهل کتاب) را برایشان تفسیر می کند و....
مظاهر ارتباط بین این قسم و سه قسم قبلی سوره آل عمران بیشتر از مواردی است که ذکر شد که به جهت اختصار از بیان موارد بیشتر پرهیز می کنیم.
بیان شد که سوره آل عمران تفصیل مقدمه سوره بقره است و در مقدمه سوره بقره بحثی درباره متقین و کافرین و منافقین مطرح شده و این قسم، تفصیل همه این مسائل است. این قسم مومنین را از سیر در طریق کفر نهی می کند و به آنها امر می کند که کمال تقوا را محقق کنند و به ریسمان قرآن چنگ زنند و هیچ کاری که مانع این چنگ زدن به قرآن می شود یا این چنگ زدن را تضعیف می کند را انجام ندهند بلکه در جهت تقویت این ارتباط بکوشند و در این قسم راه تقویت این ارتباط روشن می شود. همچنین این قسم ارتباطات بین اهل ایمان و اهل کفر را تفصیلا بیان می کند و در همه این مواردی که بیان شد، ارتباطی با مقدمه سوره بقره مشاهده می شود.
مقطع اول: 100-117: تعمیق مفهوم تقوا
پیش از این مشاهده شد که مقدمه سوره بقره با بحثی درباره متقینی که به وسیله کتاب (قرآن) هدایت شده اند و نماز را برپا می دارند و انفاق می کنند شروع شده و در ادامه بحثی درباره کافران مطرح شده. ملاحظه می شود که این مقطع هم با نهی از اطاعت اهل کتاب شروع شده چرا که این طاعت، مومنین را به سمت کفر سوق می دهد و در ادامه مومنین را به تقوای کامل و چنگ زدن به قرآن دعوت می کند و از تفرقه نهی می کند. سپس مجموعه ای از آیات بیان می شود که در آن برتری این امت را بیان می کند و همچنین انحراف اهل کتاب را نیز تذکر می دهد و به عاقبت آنها تذکر می دهد.
این دو فقره در این مقطع، در جهت تقمیق مفهوم تقوا بیان شده اند. آیات این مقطع بیان می کنند که خیر این امت، با مفهوم امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا مرتبط است. همچنین آیات این مقطع بیان می کنند که اهل کتابی که به ایمان به خدا و روز قیامت ملتزمند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، با دیگرانی از اهل کتاب که این کارها را نمی کنند، قابل مقایسه نیستند.
فقره اول: 100-101خداوند به مومنین هشدار می دهد که اهل کتاب را اطاعت نکنند
این فقره با نهی از اطاعت از اهل کتاب شروع شده و بیان می کند که عاقبت این اطاعت، کفر است. سپس از کفر ورزیدن مسلمان بعد از ایمان آوردنش اظهار تعجب می کند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ (100)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنی و شعلهورساختنِ آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمیگردانند.
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (101)
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحی قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده میشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسّک جویید!) و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهی راست، هدایت شده است.
فقره دوم: 102-117مصادیقی از تقوای اجتماعی
در مقدمه سوره بقره می فرماید: «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». در این فقره هم بعد از اینکه مومنین را به اعتصام و چنگ زدن به ریسمان الهی و به قرآن امر کرد، و بیان کرد که این قرآن طریق هدایت است، امر می کند که مومنین به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و مشخص می شود که فلاح و رستگاری در این است.
در این فقره مومنین را به چنگ زدن به ریسمان الهی ترغیب می کند. سپس بیان می کند که راه چنگ زدن به ریسمان الهی، تقوا و چنگ زدن به قرآن و عدم تفرقه و دعوت به خیر و نیکی و امر به معروف و نهی از منکر است. سپس بیان می کند که طریق تقوا برای اهل کتاب باز است تا بتوانند وارد این امت شوند و همچنین بیان می کند که اکثر اهل کتاب این کار را نمی کنند و وارد این امت نمی شوند.
در میانه این معانی، خداوند بیان می کند که کافرین اهل کتاب، فقط می توانند مومنین را اذیت کنند و هیچ ضرر دیگری به آنها نمی رسانند و اگر جنگ و مقاتله ای بین مومنین و کافرین از اهل کتاب صورت گیرد، آنها مغلوب خواهند بود و ارتباط این مساله به نهی از اطاعت آنها و چنگ زدن به ریسمان الهی، روشن است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (102)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!)
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (103)
و همگی به ریسمان خدا [ قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (104)
باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.
وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (105)
و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند.
یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (106)
(آن عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهرههائی سفید، و چهرههائی سیاه میگردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته میشود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوّت و برادری در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر میورزیدید!
وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (107)
و امّا آنها که چهرههایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود؛ و جاودانه در آن میمانند.
تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعَالَمِینَ (108)
اینها آیات خداست؛ که بحق بر تو میخوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمی برای (احدی از) جهانیان نمیخواهد.
وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (109)
و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالی که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست؛ و همه کارها، به سوی او باز میگردد (و به فرمان اوست.)
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (110)
شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانی،) ایمان آورند، برای آنها بهتر است! (ولی تنها) عده کمی از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار)
لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاَّ أَذًى وَ إِنْ یُقَاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لاَ یُنْصَرُونَ (111)
آنها [ اهل کتاب، مخصوصا» یهود] هرگز نمیتوانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر؛ و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست میخورند؛ سپس کسی آنها را یاری نمیکند.
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ (112)
هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شدهاند؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا، کفر میورزیدند و پیامبران را بناحق میکشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند؛ و (به حقوق دیگران،) تجاوز مینمودند.
لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ (113)
آنها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب، جمعیّتی هستند که (به حق و ایمان) قیام میکنند؛ و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را میخوانند؛ در حالی که سجده مینمایند.
یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ أُولٰئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ (114)
به خدا و روز دیگر ایمان میآورند؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ و در انجام کارهای نیک، پیشی میگیرند؛ و آنها از صالحانند.
وَ مَا یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ (115)
و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را میبینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (116)
کسانی که کافر شدند، هرگز نمیتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند.
مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هٰذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لٰکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (117)
آنچه آنها در این زندگی پست دنیوی انفاق میکنند، همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نمودهاند)، بوزد؛ و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده؛ بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم میکنند.
مقطع دوم: 118-129 اهل کتاب را دوست نپندارید، آنها بغض شما را در دل دارند اما نمی توانند ضرری به شما برسانند
در مقطع قبل خداوند اطاعت از اهل کتاب را بر مومنین حرام کرد و امر کرد که به کتاب خدا چنگ بزنند و از تفرقه و اختلاف دوری کنند و دیگران را به کتاب الهی دعوت کنند و امر به معروف ونهی از منکر کنند و خیریت این امت به سبب اجتماعشان بر ایمان به خداوند همراه با امر به معروف ونهی از منکر است. همچنین خداوند وعده داد که در مقابل اهل کتاب، مومنین را یاری کند و همچنین کسانی از اهل کتاب که ایمان می آورد و وارد این امت می شود، مور ثنا و ستایش قرار گرفت در پایان هم آنچه برای کافران آماده شده، ذکر شد.
در این مقطع، خداوند در آیه اول مومنین را از دوست گرفتن کافرین و منافقین و مطلع ساختن آنها از اسرار مومنین نهی می کند و علت این امر را اینگونه بیان می کند که آنها از هیچ کاری در مخالفت و زیان رساندن به اهل ایمان کوتاهی نمی کنند و بغض مومنین را به دل دارند تا جایی که این بغض را آشکار هم می کنند. آنها مومنین را تا زمانی که به همه این کتاب ایمان داشته باشند، دوست ندارند و غیظ از مومنین و دینشان دلهای آنها را فرا گرفته. پس موقف صحیح در مقابل آنها، این است که مومنین غیظ آنها را افزایش دهند، نه اینکه آنها را دوست خودشان بگیرند و از اسرارشان باخبر سازند. در ادامه خداوند ابزاری برای شناخت آنها معرفی می کند: آنها از پیروزی و خیر و عزتی که به مومنین می رسد خوشحال نمی شوند و این چیزها برایشان سخت است بلکه از مصیبت ها و بلاها و محنت هایی که به مومنین می رسد خوشحال می شوند.
در این صورت زمانی که مومنین به صبر و تقوا روی بیاورند، مشمول یاری خداوند می شود و کید کافرین به آنها نخواهد رسید. به همین دلیل وقایعی که برای این امت اتفاق افتاده و دلالت بر این دارد که اگر این امت صبر کند و تقوا پیشه کند، کید کافرین و منافقین نمی تواند آنها را از پای در آورد، بیان می شود.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (118)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شرّ و فسادی در باره شما، کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههای) دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههای پیشگیری از شرّ آنها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید!
هَا أَنْتُمْ أُولاَءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لاَ یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَ إِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (119)
شما کسانی هستید که آنها را دوست میدارید؛ امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات میکنند، (به دروغ) میگویند: «ایمان آوردهایم!» امّا هنگامی که تنها میشوند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان میگزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.»
إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِهَا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ (120)
اگر نیکی به شما برسد، آنها را ناراحت میکند؛ و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگاری پیشه کنید، نقشههای (خائنانه) آنان، به شما زیانی نمیرساند؛ خداوند به آنچه انجام میدهند، احاطه دارد.
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (121)
و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهای مختلفی را که درباره طرح جنگ گفته میشد، میشنید؛ و اندیشههایی را که بعضی در سر میپروراندند، میدانست).
إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلاَ وَ اللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (122)
(و نیز به یاد آور) زمانی را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستی نشان دهند (و از وسط راه بازگردند)؛ و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند)؛ و افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکّل کنند!
وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (123)
خداوند شما را در «بدر» یاری کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت)؛ در حالی که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفتِ فرمانِ پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید!
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُنْزَلِینَ (124)
در آن هنگام که تو به مؤمنان میگفتنی: «آیا کافی نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود میآیند، یاری کند؟!»
بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ (125)
آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانههایی با خود دارند، مدد خواهد داد!
وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (126)
ولی اینها را خداوند فقط بشارت، و برای اطمینان خاطر شما قرار داده؛ وگرنه، پیروزی تنها از جانب خداوند توانای حکیم است!
لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ (127)
(این وعده را که خدا به شما داده،) برای این است که قسمتی از پیکر لشکر کافران را قطع کند؛ یا آنها را با ذلّت برگرداند؛ تا مأیوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند.
لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ (128)
هیچگونه اختیاری (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ،) برای تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند.
وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (129)
و آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، میبخشد؛ و هر کس را بخواهد، مجازات میکند؛ و خداوند آمرزنده مهربان است.
مقطع سوم: 130-148 راه حل مشکلاتتان اینجاست نه رفتن به سوی اهل کتاب
در دو مقطع قبلی در این قسم (قسم چهارم سوره آل عمران) درباره دو قضیه مهم و خطرناک که ممکن بود مومنین در مورد آنها دچار تساهل شوند، بحث شد: اطاعت از اهل کتاب و دوست گرفتن از غیر مومنین. در این مقطع به ترک ربا و اطاعت از خدا و رسولش ص و سبقت گرفتن برای به دست آوردن رضایت الهی امر می کند و از سستی و ضعف نهی می کند. این نشان می دهد که راه حل مشکلات جامعه اسلامی اینهاست، نه رفتن به سوی غیر مومنین و یا اطاعت از اهل کتاب.
از بررسی آیات اول سه مقطع این قسم این نتیجه حاصل می شود که در این آیات، مسائلی که ممکن است مسلمانان احساس کنند به دلیل مصلحت می توان در آنها سهل گرفت را متذکر شده و از تساهل در این زمینه ها نهی می کند.
این مقطع از دو فقره تشکیل شده که هر یک از آنها با یک نهی شروع می شوند: «لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا. وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا .....»
فقره اول: 130-138 اوامری برای هدایت و موعظه متقین
در این فقره مجموعه اوامری صادر می شود که مفهوم تقوا را تعمیق می بخشد و صفات اهل تقوا را مشخص می کند. این فقره با آیه ای ختم می شود که در آیه اول سوره بقره به آن تذکر داده شده بود: « هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىًوَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (130)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید!
وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ (131)
و از آتشی بپرهیزید که برای کافران آماده شده است!
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (132)
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید!
وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ (133)
و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتی که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و برای پرهیزگاران آماده شده است.
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (134)
همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند؛ و خشم خود را فرو میبرند؛ و از خطای مردم درمیگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (135)
و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا میافتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش میکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمیورزند، با اینکه میدانند.
أُولٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ (136)
آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهایی است که از زیر درختانش، نهرها جاری است؛ جاودانه در آن میمانند؛ چه نیکو است پاداش اهل عمل!
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (137)
پیش از شما، سنّتهایی وجود داشت؛ (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایی داشتند؛ که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روی زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟!
هٰذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ (138)
این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران!
فقره دوم: 139-148 اوامری برای تعمیق مفهوم تقوا و بیان مصداقی روز احد
در این فقره از سستی و ضعف در هر حالتی نهی می کند و سنت الهی را در خلقت و عبادتش بیان می کند. همچنین بعضی از چیزهایی که باید مومنان انجام دهند نیز ذکر می شود و همه این مباحث از خلال بیان اتفاقاتی که در واقعه احد اتفاق افتاد بیان می شود. این فقره با روشن کردن موقف و موضع صحیح برای انبیا و پیروان آنها در مقابل کفر و کافرین به پایان می رسد.
وَ لاَ تَهِنُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (139)
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ (140)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربهای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها (ی پیروزی و شکست) را در میان مردم میگردانیم؛ (-و این خاصیّت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند(و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمیدارد.
وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَافِرِینَ (141)
و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند)؛ و کافران را به تدریج نابود سازد.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ (142)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخصّ نساخته است؟!
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (143)
و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبهرو شوید، آرزو میکردید؛ سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالی که به آن نگاه میکردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!)
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ (144)
محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمیزند؛ و خداوند بزودی شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد.
وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ (145)
هیچکس، جز به فرمان خدا، نمیمیرد؛ سرنوشتی است تعیین شده؛ (بنابر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنّت الهی است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگی خود، در این راه گام بردارد،) چیزی از آن به او خواهیم داد؛ و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به اومیدهیم؛ و بزودی سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (146)
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.
وَ مَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (147)
سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهای ما در کارها، چشمپوشی کن! قدمهای ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!
فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (148)
از اینرو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد؛ و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.
قسم پنجم: 149-200 روش تربیت بر اساس بیان مصداق (غزوه احد)
به طور کلی در این قسم روش تربیت از خلال یک واقعه و یک محاسبه ی خطا، بیان می شود. این واقعه و محاسبه ی خطایی که در آن اتفاق افتاده، غزوه احد است. بیان مصداق روز احد، به جهت تعلیم دادن دروس این واقعه برای مسلمین است.
در قسم قبلی (قسم چهارم) خداوند مومنین را از اطاعت اهل کتاب نهی کرد و در این قسم مومنین را از اطاعت کافرین (به طور مطلق) نهی می کند و وعده الهی در مورد یاری مومنین بر کافرین را بیان می کنند و به همین مناسبت سوالی پیش می آید و آن اینکه اگر این وعده خداست، پس روز احد چه اتفاقی افتاد که این وعده محقق نشد؟ و در ادامه به پاسخ این سوال می پردازد و دروس غزوه احد برای مومنین و مسلمین را شرح می دهد و شروط نصرت و یاری خداوند را بیان می کند. در مقطع دوم مومنین را از اخلاق کافرین نهی کرده و در مقطع سوم در چند مورد تصورات ناصحیحی که وجود دارد را بیان کرده و این تصوات را تصحیح می کند. در مقطع چهارم هم همت های مومنین را به سوی کمالات عالی ارتقاء می دهد.
به این ترتیب قسم پنجم سوره آل عمران در امتداد قسم چهارم سوره است و همانطور که بیان شد، قسم چهارم بر سه قسم قبلی سوره بنا شده بود، پس می توان گفت که قسم پنجم، بر چهار قسم قبلی سوره آل عمران بنا شده است.
با توجه به اینکه محور این سوره مقدمه سوره بقره است، و در مقدمه سوره بقره بحث متقین و کافرین و منافقین بیان شده، در این قسم هم اخلاق متقین و کافرین و منافقین بیان شده و مومنین را از این که به اخلاق کافرین و منافقین گرفتار شوند بر حذر می دارد و صفات مومنین را تفصیل و شرح می دهد و همچنین به مومنین هشدار می دهد که از کافرین تبعیت نکنند یا در گفته ها و... با آنها همنوا نشوند و بین اهل ایمان و اهل کفر حد و مرز قائل شوند.
مقطع اول: 149-155 نهی از اطاعت کافرین و تاکید بر نصرت الهی و بیان مصداقی روز احد
در این مقطع از اطاعت کافرین نهی می کند و وعده خداوند را بیان می کند که خداوند در دلهای کافرین رعب و وحشت خواهد انداخت و مومنین را بر آنها پیروز خواهد کرد. سپس دلیل آنچه که در روز احد اتفاق افتاد را بیان می کند چرا که ظاهر اتفاقی که در روز احد اتفاق افتاد، با این وعده تعارض دارد. در این مقطع گوشه ای از اتفاقاتی که در روز احد اتفاق افتاد ارائه می شود و شروط نصرت الهی بیان می شود.
فقره اول (مقدمه مقطع): 149-151 اگر از کافران تبعیت کنید خسران می بینید، خدا مولای شماست و شما را نصرت می کند
در این آیات خداوند بندگان مومنش را از اطاعت کافرین و منافقین برحذر می دارد چرا که اطاعت از آنها، باعث خسران در دنیا و آخرت می شود. سپس آنها را به اطاعت از خودش (خداوند) و استعانت و یاری خواستن از و توکل به خودش امر می کند و در ادامه به آنها بشارت می دهد که در دلهای دشمنانشان خوف و ترس (از مومنین) خواهد انداخت و به سبب کفرشان ذلیلشان خواهد کرد و در آخرت هم در عذاب خواهند بود.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ (149)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمیگردانند؛ و سرانجام، زیانکار خواهید شد.
بَلِ اللَّهُ مَوْلاَکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ (150)
(آنها تکیهگاه شما نیستند،) بلکه ولی و سرپرست شما، خداست؛ و او بهترین یاوران است.
سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ (151)
بزودی در دلهای کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایی را برای خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس میافکنیم؛ و جایگاه آنها، آتش است؛ و چه بد جایگاهی است جایگاه ستمکاران!
فقره دوم: 152-155 دلیل شکست مسلمین در روز احد- ذکر حال اهل ایمان و اهل نفاق در محنت ها
در این فقره بعضی از حوادثی که در روز احد اتفاق افتاد و دروس این معرکه را بیان می کند. ارتباط بین این دروس و مقدمه این مقطع (فقره قبل) به این صورت است که:
در روز احد مسلمین شکست خوردند. اما سبب این شکست چه بود؟ و چرا با اینکه خداوند (در فقره قبل) وعده داده بود که اولیایش را یاری می کند، ولی مسلمین شکست خوردند؟ خداوند در این فقره دلیل این شکست را بیان می کند: «جبن» و «عدم تبعیت از دستورات» و «خلل در نیت آخرت خواهی» از عوامل این شکست است.
با این همه، خداوند مسلمین را تنها نگذاشته بلکه یاری شان کرده و بیان می کند که این شکست هم از لطف الهی است و مسلمین بابت اتفاقی که افتاده، مشمول عفو الهی هستند.
در خلال این بحث، حالات و مواقف و مواضع منافقین و مومنین هم بیان می شود
وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (152)
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لاَ تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمّاً بِغَمٍّ لِکَیْلاَ تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لاَ مَا أَصَابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (153)
(به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید؛ و جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمیکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا میزد. سپس اندوهها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد؛ این بخاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایی که بر شما وارد میگردد. و خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است.
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاساً یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (154)
سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشی بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکی بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهی از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگری در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهای نادرستی -همچون گمانهای دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و میگفتند: «آیا چیزی از پیروزی نصیب ما میشود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزی را پنهان میدارند که برای تو آشکار نمیسازند؛ میگویند: «اگر ما سهمی از پیروزی داشتیم، در این جا کشته نمیشدیم!»بگو: «اگر هم در خانههای خود بودید، آنهایی که کشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوی آرامگاههای خود، بیرون میآمدند (و آنها را به قتل میرساندند). و اینها برای این است که خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهای شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است.
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ (155)
کسانی که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت؛ و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است.
مقطع دوم: 156-168 نهی مومنین از اینکه اعتقاداتشان همانند اعتقادات فاسد کافران باشد
در این مقطع هم دروسی از غزوه احد ارائه می شود. یکی از این دروس این است که مومنین را نهی می کند که در مورد برادرانشان که به شهادت رسیده اند بگویند: « لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَما قُتِلُوا» (اگر پیش ما می ماندند، کشته نمی شدند و نمی مردند). این مقطع به مومنین امر می کند که همانند کافران گمان نکنید اجل تان تاخیر می افتد یا تعجیل می کند. همچنین در این مقطع شروط نصر الهی بیان می شود.
در این مقطع خداوند بندگان مومنش را از اینکه اعتقاداتشان مشابه اعتقادات فاسد کفار باشد نهی می کند سپس در ادامه خداوند می فرماید خداوند این اعتقاد فاسد را در دلهای آنها ایجاد کرد تا بر مردگانشان حسرت بخورند و در ادامه این اعتقاد فاسد آنها را رد می کند و می فرماید: خلقت به دست او (تبارک و تعالی) است و امر به سوی او باز می گردد هیچ کسی نمی میرد و هیچ کسی زنده نمی ماند به جز به مشیت و قدرت او و هیچ عمری زیاد نمی شود و هیچ عمری کم نمی شود به جز به قضا و قدر الهی و در ادامه بیان می کند که علم و بصیرت او در همه خلقت نافذ است و از امور خلقش غافل نیست. سپس بیان می کند که کشته شدن و مرگ در راه خدا بهتر از زنده ماندن در دنیا است چرا که مرگ در راه او وسیله نیل به رحمت و عفو و رضوان الهی است.
پس از بیان معانی که ذکر شد، دو منت را بر مومنین ذکر می کند: قلب رسول الله را با آنها نرم قرار داد « فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» و رسولی از جنس خودشان برایشان مقرر کرد: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْرَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ». در پایان باز هم به مساله اعتقادات فاسد کافران و نهی از تبعیت از این اعتقادات فاسد پرداخته می شود.
در ابتدای این مقطع، بحث درباره اعتقادات کافران است و در انتها، بحث درباره منافقان است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَوْ کَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَ مَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذٰلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (156)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتی میروند، یا در جنگ شرکت میکنند (و از دنیا میروند و یا کشته میشوند)، میگویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمیمردند و کشته نمیشدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها [ کافران] بگذارد. خداوند، زنده میکند و میمیراند؛ (و زندگی و مرگ، به دست اوست؛) و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.
وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (157)
اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکردهاید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آوری میکنند، بهتر است!
وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ (158)
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا محشور میشوید. (بنابراین، فانی نمیشوید که از فنا، وحشت داشته باشید.)
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (159)
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [ مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (160)
اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یاری کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند!
وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ (161)
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) میآورد؛ سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده است)، بطور کامل داده میشود؛ و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید).
أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ کَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (162)
آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است.
هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ (163)
هر یک از آنان، درجه و مقامی در پیشگاه خدا دارند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند، بیناست.
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ (164)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [ نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
أَ وَ لَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هٰذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (165)
آیا هنگامی که مصیبتی (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزی قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز میکند.)»
وَ مَا أَصَابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ (166)
و آنچه (در روز احد،) در روزی که دو دسته [ مؤمنان و کافران] با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهی) بود؛ و برای این بود که مؤمنان را مشخص کند.
وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا وَ قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِیمَانِ یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکْتُمُونَ (167)
و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. (اما میدانیم جنگی نمیشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است.
الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (168)
(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروی میکردند، کشته نمیشدند!» بگو: «(مگر شما میتوانید مرگ افراد را پیشبینی کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست میگویید!»
مقطع سوم: 169-189 تصحیح تصورات
در مقطع سوم بعضی تصورات اشتباهی که وجود دارد را تصحیح می کند به همین دلیل در این مقطع چند بار از لفظ «و لا تحسبن» استفاده شده.
این مقطع از چهار فقره تشکیل شده که همه این فقرات آغازهای مشابه دارند و با مشتقات فعل «حسب» شروع می شوند. در هر یک از فقرات این مقطع تصورات اشتباهی که ممکن است در میان مردم وجود داشته باشد، بیان شده و اصلاح می شود.
فقره اول: 169-177 کسانی که در راه خدا کشته می شوند، شهیدند و زنده و...- از کافر شدن مومنین محزون نشوید
در این فقره دو نهی را به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیان می کند و در حقیقت این دو نهی، برای همه امت است: نهی از تصور اینکه شهدا، مرده اند، نهی از محزون شدن بر کفر بعد از ایمان
ارتباط بین این دو نهی و آغاز مقطع قبل که مومنین را از اینکه در اعتقاداتشان همانند کافرین باشند نهی می کرد، روشن است
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (169)
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (170)
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [ مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ (171)
و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند؛ و (میبینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند؛ (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانی که شهید نشدند).
الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ (172)
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ (173)
اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ (174)
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
إِنَّمَا ذٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (175)
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس،) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!
وَ لاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللَّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (176)
کسانی که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند. (بعلاوه) خدا میخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد؛ و در نتیجه،) بهرهای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!
إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (177)
(آری،) کسانی که ایمان را دادند و کفر را خریداری کردند، هرگز به خدا زیانی نمیرسانند؛ و برای آنها، مجازات دردناکی است!
فقره دوم: 178-179 کافران فکر نکنند اینکه ما مهلتشان می دهیم به نفعشان است
این فقره درباره دو سنت الهی به نام «املاء» و «ابتلاء» بحث می کند و هر دو سنت، سنت هایی هستند که مردم در مورد آنها تصور اشتباهی دارند. بسیاری از مردم گمان می کنند که سنت املاء علامت و نشانه کرامت است و سنت ابتلاء علامت و نشانه اهانت. در این فقره این تصورات اشتباه تصحیح می شود.
وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (178)
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است!
مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ (179)
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ این بر خلاف سنت الهی است؛) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند؛ (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگی برای شماست.
فقره سوم: 180-187 تصحیح تصورات در مورد: بخل- صبر در مقابل اذیت اهل کتاب- کتمان اهل کتاب
در این فقره سه معنای اصلی بیان می شود: «بخل»، «ابتلا و صبر» و «کتمان اهل کتاب». خداوند در این فقره بخیل را از این تصور که جمع کردن مال به نفعش است، نهی می کند بلکه می فرماید این کار مضر برای دینش است سپس به آثار اخروی این کار هم اشاره می کند.
در ادامه خداوند بیان می کنند که او وارث آسمانها و زمین است و به اعمال و نیات آگاه است و این اقتضا می کند که مومنین از آنچه که خدا به آنها داده، انفاق کنند که اگر این کار با اخلاص باشد، جزای آن را خواهند دید و در ادامه به شبهاتی که در این زمینه به وجود می آید پاسخ می دهد.
تذکر به عدم بخل در این سیاق، به این دلیل است که مومنین را با این سنت الهی آشنا کند که او مومنین را با اموال و انفسشان مورد ابتلا قرار می دهد و همچنین بیان می کنند که اهل کتاب و مشرکین، مومنین را اذیت خواهند کرد و به همین دلیل در این فقره مومنین را به صبر و تقوا امر می کند.
در ادامه این فقره بحث عهد هایی که از اهل کتاب توسط انبیاء شان گرفته شد مطرح می شود. این عهد ها در مورد این بود که چیزی از کتاب را کتمان نکنند و کتاب خدا را برای مردم بیان کنند.
وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (180)
کسانی که بخل میورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛ بلکه برای آنها شر است؛ بزودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام میدهید، آگاه است.
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیَاءُ سَنَکْتُبُ مَا قَالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ (181)
خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بینیازیم»، شنید! به زودی آنچه را گفتند، خواهیم نوشت؛ و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (مینویسیم)؛ و به آنها میگوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)»
ذٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (182)
این بخاطر چیزی است که دستهای شما از پیش فرستاده (و نتیجه کار شماست) و بخاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمیکند.
الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (183)
(اینها) همان کسانی (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد:) یک قربانی بیاورد، که آتش [ صاعقه آسمانی] آن را بخورد!» بگو: «پیامبرانی پیش از من، برای شما آمدند؛ و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند؛ پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست میگویید؟!»
فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جَاءُوا بِالْبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتَابِ الْمُنِیرِ (184)
پس (اگر این بهانهجویان،) تو را تکذیب کنند، (چیز تازهای نیست؛) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند؛ پیامبرانی که دلایل آشکار، و نوشتههای متین و محکم، و کتاب روشنیبخش آورده بودند.
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ (185)
هر کسی مرگ را میچشد؛ و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت؛ آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایه فریب نیست!
لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (186)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش میشوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده [ یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ (187)
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی میخرند؟!
فقره چهارم: 188-189 خداوند مالک همه چیز است- این پاسخی به همه تصورات اشتباهی است که تا کنون بیان شد
با این فقره مقطع سوم از قسم پنجم سوره آل عمران به پایان می رسد. این فقره با همه فقرات این مقطع مرتبط است چرا که در یک جمله همه تصورات و مفاهیم اشتباه را تصحیح می کند. این فقره بیان می کند که خداوند مالک همه چیز است و به این ترتیب بحث بخل و مرگ و... همه یکجا پاسخ داده می شود.
لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (188)
گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال میشوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند! (بلکه) برای آنها، عذاب دردناکی است!
وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (189)
و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خدا بر همه چیز تواناست.
مقطع چهارم: 190-200 تربیت اهل ایمان- تعریفی از اولوالالباب
این مقطع خاتمه سوره آل عمران است. این مقطع در انتهای قسمی بیان می شود که با نهی از اطاعت کافرین شروع شده بود و تاکید می کرد که مومنین باید ولایت الهی را بپذیرند تا خدا آنها را یاری کند و رعب و ترس را در دل دشمنانشان بیاندازد. به همین دلیل در این مقطع اخلاق و مواضع و مواقف و دعوت های مورد انتظار از مومنین بیان می شود و در ادامه مومنین را از اینکه به رفت و آمد پیروزمندانه کافرین در شهرها فریفته شوند نهی می کند و سپس بیان می کند که برخی از اهل کتاب هستند که مسلمان می شوند و صادقانه ایمان می آورند که در این صورت اجرشان در نزد پروردگارشان محفوظ است. در ادامه مومنین را به صبر کردن و توصیه یکدیگر به صبر و ارتباط و تقوا امر می کند و در همه این موارد، ایمان مومنین تعمیق پیدا می کند و قوی می شود.
این مقطع (که خاتمه سوره آل عمران است) با مدخل و ابتدای سوره آل عمران هم ارتباط دارد به این صورت که در ابتدای سوره آل عمران، اولوالالباب توصیف شدند، در این مقطع هم تعریف و توصیفی از اولوالالباب بیان می شود. اولوالالباب کسانی هستند که به کتاب (قرآن) بهترین ایمان را دارند و به همه قرآن مومنند و به احکام آن عمل می کنند و امر خداوند را اقامه می کنند.
همانگونه که سوره بقره با آیه ای که بیانگر مالکیت خداوند بر همه چیز بود به پایان رسید، این سوره هم اینگونه است (آخرین آیه مقطع قبل) و همانگونه که خاتمه سوره بقره، با بحثی درباره تعلیم و تقریر بحث ایمانی و دعوت به ایمان به پایان رسید، سوره آل عمران هم اینگونه به پایان می رسد.
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ (190)
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است.
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هٰذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (191)
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ (192)
پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنی، او را خوار و رسوا ساختهای! و برای افراد ستمگر، هیچ یاوری نیست!
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (193)
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران!
رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَ لاَ تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ (194)
پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچگاه از وعده خود، تخلف نمیکنی.
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَاباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (195)
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.
لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلاَدِ (196)
رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد!
مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ (197)
این متاع ناچیزی است؛ و سپس جایگاهشان دوزخ، و چه بد جایگاهی است!
لٰکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ (198)
ولی کسانی (که ایمان دارند، و) از پروردگارشان میپرهیزند، برای آنها باغهایی از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جاری است؛ همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایی است که از سوی خداوند به آنها میرسد؛ و آنچه در نزد خداست، برای نیکان بهتر است!
وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّهِ لاَ یَشْتَرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولٰئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ (199)
و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند؛ در برابر (فرمان) خدا خاضعند؛ و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمیفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب میکند، و پاداش میدهد.)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (200)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید!
- چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۵