اندیشه امین

مباحثی پیرامون حوزه انقلابی

سوره یس

سوره یس: بیان ماموریت پیامبران در ترسیم طریق شکر

محور سوره: آیه 252 سوره بقره

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (252)

اینها، آیات خداست که به حق، بر تو می‌خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی.

 

مشاهده می شود که این سوره با دو حرف «یاء» و «سین» شروع شده و این دو حرف،‌ کلید هایی هستند که محل این سوره در سیاق عام قرآنی شناخته می شود به این صورت که:

سوره مریم با حروف مقطعه «کهیعص» شروع شده بود و همانطور که مشاهده شد، حرف «هاء» در سوره «طه» وارد شده بود که شروع سک مجموعه بود و حرف «یاء» در این سوره «یس» آمده و مشاهده خواهد شد که حرف «ع» در شروع سوره «شوری» خواهد آمد که آن سوره شروع یک مجموعه است. حرف «ص» در سوره «ص» خواهد آمد که انتهای یک مجموعه است. پس همانطور که مشاهده می شود،‌ سوره هایی که شامل این حرف مقطعه هستند،‌ یا در ابتدای یک مجموعه می آیند یا در انتهای یک مجموعه.

پس وجود حرف «یاء» در سوره «یس» دلیلی بر این است که این سوره انتهای مجموعه خودش است علاوه بر این،‌ دلایل دیگری هم برای اثبات این مدعا وجود دارد:

  •  مشاهده می شود که حرف «س» که در ابتدای این سوره بیان شده، در ابتدای طاسینات هم آمده و از طرف دیگر خاتمه سوره یس همان خاتمه سوره «طسم» (قصص) است و آن سوره خاتمه مجموعه خودش است. سوره قصص با این آیه به پایان می رسد: «وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»  و مشاهده خواهد شد که این سوره هم با همین لفظ خاتمه می یابد: «وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» و این نشان دهنده وحدت محور این دو سوره هم هست.
  • مشاهده می شود که محور همه سور طاسینات آیه «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است و ملاحظه می شود که شروع سوره «یس» آیات «یس* وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ* إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است و این اشاره دارد به این که محور سوره یس، همان محور سور طاسینات است. و همانطور که طاسینات انتهای مجموعه خودشان هستند،سوره یس هم پایان مجموعه خودش است.
  •  مشاهده می شود که رنگی از سوره های طاسینات در سوره یس وجود دارد. مثلا در سوره شعرا بارها آیه «وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» تکرار می شود و در سوره یس داریم: «تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» پس همانطور که طاسینات انتهای مجموعه خودشان هستند،سوره یس هم پایان مجموعه خودش است.
  •  مشاهده می شود که بعد از سوره یس، سوره صافات می آید که با قسم شروع شده و این علامتی از علامات شروع مجموعه است و این نشان می دهد که سوره یس انتهای مجموعه خودش است.
  • مجموعه دلایلی وجود دارد که دلالت می کند بر اینکه محور سوره یس آیه «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است و این آیه ای است که در سوره بقره بعد از محور سوره فاطر قرار گرفته و بعد از سوره یس سوره ای دیده نمی شود که محور آیه های ما بعد از محور سوره یس باشد و این هم دلیلی دیگر بر اینکه سوره یس انتهای مجموعه خودش است.
همچنین مجموعه دلایلی وجود دارد مبنی بر اینکه محور سوره یس آیه: «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است:
  • مشاهده می شود که بحث درباره مرسلین، بخش زیادی از این سوره را تشکیل می دهد: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ. فَقالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ. إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ. اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ»همچنین سوره بعضی از آیات الهی را بیان می کند. «وَآیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ ... وَآیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ ... وَآیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ....»
  •  همچنین مشاهده می شود که محور سوره یس در سوره بقره، در سیاق آیه «أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ» بیان شده و مشاهده می شود که در سوره یس این جمله تکرار شده: «لَمْ یَرَوْا .... أَوَلَمْ یَرَوْا ... أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسانُ ....»

پس به طور کلی بیان شد که سوره یس انتهای مجموعه خودش است و محورش هم آیه: «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است.

علاوه بر این،‌ سوره یس سیاق خاص خودش را دارد و در مجموعه خودش تکامل می یابد و معانی سوره فاطر را تکمل می کند. به عنوان مثال خداوند در سوره فاطر فرموده: «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقامُواالصَّلاةَ وَمَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» و سوره یس هم از رسولان و ماموریتشان بحث می کند: «انَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ» پس این سوره آنچه را که سوره فاطر شروع کرده بود را تکمیل می کند و تفصیل جدیدی به آن اضافه می کند. این سوره از پیامبران الهی و ماموریتشان و موقف مردم در مقابل آنها بحث می کند.

پس از این که بیان شد سوره یس انتهای مجموعه خودش است و محورش هم شناخته شد، باید بگوییم سوره یس از دو مقطع تشکیل شده

مقطع اول: 1-30: محمد ص از مرسلین است و به صراط مستقیم دعوت می کند

این مقطع با آیه «وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» به محور سوره متصل می شود. چرا که رسول الله ص یکی از رسولان الهی است که خداوند آنها را فرستاده تا از جانب او تبلیغ کنند و کسی که با این رسولان مخالفت کند، عقابش قبل از اینکه در آخرت به او برسد،‌ در این دنیا گریبانش را خواهد گرفت.

آیات 1-6: فحوای رسالت پیامبر ص و مضمون و حکمت آن

این آیات بیان کردندن که محمد ص رسول الله است و رسالتش همان صراط مستقیم است و رسالتش از جانب خداست و حکمت رسالتش هم در مرحله اول انذار قومش است. بیان آیه «وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» نشان می دهد که سوره با بیان فحوای رسالت پیامبر ص و مضمون و حکمت آن شروع می شود و زمانی که این مساله بیان شد،‌سوره موقف کافرین در مقابل رسول الله ص و دعوتش را بیان می کند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ (0)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

یس‌ (1)

یس.

وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‌ (2)

سوگند به قرآن حکیم.

إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ (3)

که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی،

عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ (4)

بر راهی راست (قرار داری)؛

تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ‌ (5)

این قرآنی است که از سوی خداوند عزیز و رحیم نازل شده است‌

لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ‌ (6)

تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند!

 

آیات 7-12: بیان موقف کافرین در مقابل پیامبر ص و دعوتش

این آیات تسلی و تعلیم رسول الله ص است. از این جهت تسلی است که بیان می کند کفر کافرین،‌همانا کفر به خداوند است و در این کفر آنها برای خداوند حکمتی است پس تو از آن ناراحت نباش. و از این جهت تعلیم است که به پیامبر ص می فهماند که انذارش در کجا فایده و ثمر خواهد داشت. این آیات به این معنی نیست که پیامبر انذار و اقامه حجت نکند. چرا که آیات بعدی با این لفظ شروع می شوند: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ ...»

ملاحظه می شود که معانی مقدمه سوره بقره در این آیات مرور می شوند و این امر بیان کننده اهمیت این معانی در رسالت رسول الله ص است و زمانی که بدانیم این معانی در هفت سوره قبلی که در این مجموعه قرار داشتند متوجه خواهیم شد که چگونه سوره محتوایی را که در این مجموعه بیان شده بود را تکرار می کند تا آنها را در موضوع رسالت و پیامبر ص که مضمون سوره یس است، قرار دهد.

مشاهده خواهد شد که بعد از اینکه خداوند در این آیات قواعد و معانی را بیان کرد به رسولش ص امر می کند که مثالی در موقف اهل شهری که یکی از رسولان الهی برای هدایت آنها نازل شده بود بزند و عقابشان را بیان کند.

لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (7)

فرمان (الهی) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمی‌آورند!

إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ‌ (8)

ما در گردنهای آنان غلهایی قرار دادیم که تا چانه‌ها ادامه دارد و سرهای آنان را به بالا نگاه داشته است!

وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ‌ (9)

و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی؛ و چشمانشان را پوشانده‌ایم، لذا نمی‌بینند!

وَ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (10)

برای آنان یکسان است: چه انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمی‌آورند!

إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمٰنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ‌ (11)

تو فقط کسی را انذار می‌کنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ‌ (12)

به یقین ما مردگان را زنده می‌کنیم و آنچه را از پیش فرستاده‌اند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در کتاب آشکار کننده‌ای برشمرده‌ایم!

 

آیات 13-30: ذکر مثالی برای بیان وجوب انذار بر پیامبر ص

همانطور که بیان شد در این آیات مثالی از موقف اهل یک شهر که یکی از رسولان الهی برای هدایت آنها نازل شده بود، زده می شود و عاقبت آنها بیان می شود. این مثال بیان می کند که انذار کردن بر رسول الله ص واجب است حتی اگر بداند که انذارش هیچ فایده ای ندارد و این معنی است که از ابتدای سوره فهمیده می شود: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ» با توجه به اینکه به نص آیات می توان فهمید که اکثر قوم مومن نیستند: «قَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلىأَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ».

به بیان دیگر در این آیات خداوند  بعد از اینکه مشخص کرد چه کسانی از انذار استفاده می کنند و چه کسانی به این انذار کافرند، این مثال را می زند. پس این مثال، انذار معرضین و تبشیر اجابت کنندگان انذار است. و به وسیله این مثال سنتی از سنن الهی در نصرت رسولانش، روشی از راههای اداء امانت الهی، مظهری از مظاهر ایمان صادق به رسولان الهی ص فهمیده می شود.

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ‌ (13)

و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند؛

إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ‌ (14)

هنگامی که دو نفر از رسولان را بسوی آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند؛ پس برای تقویت آن دو، شخص سوّمی فرستادیم، آنها همگی گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم!»

قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ مَا أَنْزَلَ الرَّحْمٰنُ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ‌ (15)

امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می‌گویید!»

قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ‌ (16)

(رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعاً فرستادگان (او) به سوی شما هستیم،

وَ مَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ‌ (17)

و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست!»

قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ (18)

آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفتهایم (و وجود شما را شوم میدانیم)، و اگر (از این سخناندست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید!

قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ‌ (19)

(رسولان) گفتند: «شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسرافکارید!»

وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ‌ (20)

و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید!

اتَّبِعُوا مَنْ لاَ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‌ (21)

از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند و خود هدایت یافته‌اند!

وَ مَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ (22)

من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده می‌شوید؟!

أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاَ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاَ یُنْقِذُونِ‌ (23)

آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند، شفاعت آنها کمترین فایده‌ای برای من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!

إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ (24)

اگر چنین کنم، من در گمراهی آشکاری خواهم بود!

إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ‌ (25)

(به همین دلیل) من به پروردگارتان ایمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهید!»

قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ‌ (26)

(سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من می‌دانستند...

بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ‌ (27)

که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی‌داشتگان قرار داده است!»

وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ (28)

و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکرى از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود؛

إِنْ کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ‌ (29)

(بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند!

یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ‌ (30)

افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را استهزا می‌کردند!

 

مقطع دوم: 31-83: بیان اسبابی که انسان را به ایمان به رسول ص می رساند

مجموعه اول این مقطع با آیه «أَلَمْ یَرَوْا» شروع می شود و مجموعه دوم آن هم با آیه «أَوَلَمْ یَرَوْا» و این اشاره دارد به اینکه مجموعه دوم،‌ معطوف به مجموعه اول است. سپس مشاهده خواهد شد که مجموعه سوم هم با آیه «أَوَلَمْیَرَ الْإِنْسانُ ...» شروع شده و دلالت می کند بر اینکه آن مجموعه هم معطوف به سیاق مجموعه های اول و دوم این مقطع است. و این دلیلی است که می توان به وسیله آن اثبات کرد که مابقی سوره (آیات 31 تا 83) یک مقطع کامل و واحد هستند.

بنابراین می توان فهمید که ضمیر در آیه «أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ» به کسانی بر می گردد که در آیه «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» آنها را ذکر کرده بود. و این آیه 30، انتهای مقطع اول است.

هدف از سیاق این مجموعه، مخاطبانی از این امت هستند و آنها کسانی هستند که خداوند پیش از این در مورد آنها فرموده بود «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا ...» و الان در این مجموعه می فرماید «أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ ...».پس بعد از اینکه مقطع اول مشخص کرد که محمد ص از مرسلین است و به صراط مستقیم دعوت می کند و اکثر مردم از این دعوت روی گردانند و تعداد کمی هستند که این دعوت را قبول می کنند و آنها کسانی هستند که از ذکر تبعیت می کنند و از خداوند می ترسند، خداوند به پیامبرش  ص امر کرد که برای آنها مثالی بزند که خشیت آنها زیاد شود.

در این مجموعه هم آنها را با مطالبی مورد خطاب قرار می دهد. مطالبی که خشوع ایجاد می کند و با آن مطالب حجت اقامه می شود و مطالبی که به عمل ترغیب می کند. عملی که به سیر الی الله منجر می شود.

پس همانطور که سوره فاطر بر نقطه شروع سیر تمرکز داشت، سوره یس هم آن موضوع را تکمیل می کند.

پس از آن که خداوند در مقطع اول رسالت رسول الله ص را تقریر کرد و نسبت به مخالفت ایشان هشدار داد، به وسیله این مقطع (مقطع دوم) آن چیزهایی که به ایمان دعوت می کند و انسان را به مقامی می رساند که به رسولش ایمان بیاورد و انذارهایش را قبول کند تذکر می دهد.

مجموعه اول: 31-70: بیان نشانه های الهی و عدم ایمان کافرین

این مجموعه از پنج فقره تشکیل شده که در فقره اول مقدمه ای از انذار و تذکر به هلاک امت های سابق بیان می شود و سپس در سه فقره (فقره دوم،‌ سوم و چهارم)  آیات و نشانه های الهی بیان می شوند که همگی آنها با آیه«وَآیَةٌ لَهُمُ ..» شروع می شوند و در ذکر آیات این فقرات دلیلی است بر قدرت خداوند بر هلاک کردن و برانگیختن دوباره. علاوه بر این آیات این سه فقره (که بیان خواهند شد) نشانه هایی برای شناخت خداوند هستند و ضرورت شکرش را بیان می کنند و بیان این آیات در سیاق این سوره نشان می دهد که خداوندی که به انسان چنین نعمت هایی داده، او را در این دنیا رها نمی کند بلکه رسولانی را می فرستند که مقطع اول سوره به آن اشاره کرد.

در اینجا لازم است که تذکر دهیم که محور سوره آیه «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» است و بین محور سوره و آیات شروع این سه فقره (فقره دوم،‌ سوم و چهارم) تشابه وجود دارد این سه فقره با لفظ«وَآیَةٌ لَهُمُ» شروع می شوند. در این سه فقره،‌ سه نشانه بزرگ برای شناخت خداوند بیان شده،‌ که اولا هر سه آنها به موضوع رسالت مرتبط می شوند و ثانیا از این جهت نشانه های بزرگ هستند که هر کدامشان شامل آیات و نشانه های بسیارِ دیگری هستند.

فقره اول: 31-32: انذار و تذکر به هلاک امت های سابق

مقطع دوم با انذار و تذکر به هلاک امت های سابق و عدم بازگشتشان و تذکر به رجوع همه خلق به سوی خداوند شروع می شود.

أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ‌ (31)

آیا ندیدند چقدر از اقوام پیش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاک کردیم، آنها هرگز به سوی ایشان بازنمی‌گردند (و زنده نمی‌شوند)!

وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ‌ (32)

و همه آنان (روز قیامت) نزد ما احضار می‌شوند!

 

فقره دوم: 33-36: اشاره به زمین به عنوان نشانه ای از خداوند برای رسیدن به شکر

ملاحظه می شود که خداوند در این فقره بیان می کند «...أَفَلا یَشْکُرُونَ* سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها...» و این اشاره دارد به اینکه آیه ای که در ابتدای فقره ذکر شد،‌ برای رسیدن به شکر و تنزیه خداوند بود و این (شکر و تنزیه) فحوای رسالتی است که خداوند به خاطر آن رسولانش را می فرستد.

این فقره به زمین به عنوان یک نشانه اشاره می کند و همانطور که بیان شد،‌بیان این نشانه برای شناخت خداوند و رسیدن به شکر است.

وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ‌ (33)

زمین مرده برای آنها آیتی است، ما آن را زنده کردیم و دانه‌های (غذایی) از آن خارج ساختیم که از آن می‌خورند؛

وَ جَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ وَ فَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ‌ (34)

و در آن باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه‌هایی از آن جاری ساختیم،

لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلاَ یَشْکُرُونَ‌ (35)

تا از میوه آن بخورند در حالی که دست آنان هیچ دخالتی در ساختن آن نداشته است! آیا شکر خدا را بجا نمی‌آورند؟!

سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ‌ (36)

منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین می‌رویاند، و از خودشان، و از آنچه نمی‌دانند!

 

فقره سوم: 37-40: اشاره به ماه و خورشید به عنوان نشانه ای از خداوند برای رسیدن به شکر

خداوند در این فقره هم آنچه را که مستوجب شکر و تنزیهش است را بیان می کند و این بیان بر مدار دعوت رسولان ص است. پس به طور کلی این سوره انسان را بر تبعیت از رسولان الهی ترغیب و تشویق می کند.

وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ‌ (37)

شب (نیز) برای آنها نشانه‌ای است (از عظمت خدا)؛ ما روز را از آن برمی‌گیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا می‌گیرد!

وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ‌ (38)

و خورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته بسوی قرارگاهش در حرکت است؛ این تقدیر خداوند قادر و داناست.

وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ‌ (39)

و برای ماه منزلگاه‌هایی قرار دادیم، (و هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما» در می‌آید.

لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ‌ (40)

نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی می‌گیرد؛ و هر کدام در مسیر خود شناورند.

 

فقره چهارم: 41-44: اشاره به سیر کشتی در دریا به عنوان نشانه ای از خداوند برای رسیدن به شکر

این فقره به سومین نشانه بزرگ الهی اشاره دارد. اشاره به سیر کشتی در دریا به عنوان نشانه ای از خداوند برای رسیدن به شکر و همانطور که بیان شد این نشانه ها که در سه فقره  (دوم و سوم و چهارم) بیان شد،‌ به موضوع رسالت هم مرتبطند و ارتباط مثال کشتی به موضوع رسالت واضح است.

وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ‌ (41)

نشانه‌ای (دیگر از عظمت پروردگار) برای آنان است که ما فرزندانشان را در کشتیهایی پر (از وسایل و بارها) حمل کردیم.

وَ خَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ‌ (42)

و برای آنها مرکبهای دیگری همانند آن آفریدیم.

وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَ لاَ هُمْ یُنْقَذُونَ‌ (43)

و اگر بخواهیم آنها را غرق می‌کنیم بطوری که نه فریادرسی داشته باشند و نه نجات داده شوند!

إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتَاعاً إِلَى حِینٍ‌ (44)

مگر اینکه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معیّنی از این زندگی بهره گیرند!

 

فقره پنجم: 45-70: با وجود همه این نشانه ها، ایمان نمی آورند.

همانطور که بیان شد، پس از آن که خداوند در مقطع اول رسالت رسول الله ص را تقریر کرد و نسبت به مخالفت ایشان هشدار داد، به وسیله این مقطع (مقطع دوم) آن چیزهایی که به ایمان دعوت می کند و انسان را به مقامی می رساند که به رسولش ایمان بیاورد و انذارهایش را قبول کند تذکر می دهد. دلیل این بیان هم همین فقره (فقره پنجم) است آنجا که می فرماید: «وَإِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ* وَما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِرَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ»

پس بعد از اینکه خداوند در سه فقره قبل (فقرات دوم،‌ سوم و چهارم) آیاتش را بیان کرد، در این فقره بیان می کند که با وجود همه این آیات، زمانی که به تقوا دعوت می شوند،‌ اجابت نمی کنند. سپس این فقره مشاهدی از قیامت را بیان می کند و در انتها هم به موضوع رسالت و انذار رسول الله ص می پردازد.

آیات 45-48: دیدن آیات الهی احتیاج به تقوا و انفاق و ایمان به آخرت دارد

از آمدن این فقره بعد از سه فقره قبل که با آیه «وَآیَةٌ لَهُمُ...» شروع می شدند، این مطلب فهمیده می شود که: دیدن وآیات مذکور، احتیاج به تقوا و انفاق و ایمان به روز قیامت دارد. ولی کافرین با وجود تذکر به تقوا‌ و انفاق و روز قیامت از آنها روی گردانند.

از سیاق فهمیده می شود که رؤیت آیات و نشانه های الهی به وسیله مومنین باعث می شود که آنها غیر خودشان را به تقوا و انفاق و ایمان به قیامت امر کنند. پس رؤیت نشانه ها برای مومنین دو فایده دارد: اول اینکه خودشان ایمان می آورند، و دوم اینکه دیگران را به ایمان دعوت می کنند.

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ مَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌ (45)

و هرگاه به آنها گفته شود: «از آنچه پیش رو و پشت سر شماست [ از عذابهای الهی‌] بترسید تا مشمول رحمت الهی شوید!» (اعتنا نمی‌کنند).

وَ مَا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ‌ (46)

و هیچ آیه‌ای از آیات پروردگارشان برای آنها نمی‌آید مگر اینکه از آن روی‌گردان می شوند.

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ (47)

و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزی کرده انفاق کنید!»، کافران به مؤمنان می‌گویند: «آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را اطعام می‌کرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گمراهی آشکارید»!

وَ یَقُولُونَ مَتَى هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ (48)

آنها می‌گویند: «اگر راست می‌گویید، این وعده (قیامت) کی خواهد بود؟!

 

آیات 49-70: بیان مشاهد قیامت و بازگشت به موضوع رسالت و انذار رسول ص

در بیان آیه «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» اشاره ای است به اینکه سیاق اصلی سوره، در مجرای تصدیق رسولان الهی جاری است.

بیان آیه «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ» در اواخر مجموعه اول از مقطع اول (آیه11) و همچنین آمدن آیه «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِینَ» در آخر مجموعه اول از مقطع دوم (آیه 70) دلیلی است بر اینکه یکی از این دو آیه،‌ تفسیر دیگری است و این تفسیر به این صورت است که: حی و زنده کسی است که از ذکر (قرآن) تبعیت کند و «...اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ»

مشاهده می شود که بعد از آیه «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ» (یس:11)،‌ آیه «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ» (یس:12) بیان می شود تا اینکه سیاق به آیه «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا» (یس:70) می رسد و این مطلب می رساند که احیاء قلوب بر خداوند است و خداوند است که قلوب را هدایت می کند اما این کار اسبابی دارد که انسان باید رعایت کند: از انذارهای رسولان پند بپذیرد، در این راه تلاش کند، و در نهایت خداوند است که عملیات احیاء قلوب را انجام می دهد. پس مومنینی که دیگران را به ایمان دعوت می کنند،‌ باید این نکته را مدنظر داشته باشند.

ارتباط این مجموعه با محور سوره واضح است، چرا که محور سوره بیان می کند: «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» و این مجموعه طریق اجابت دعوت مرسلین را از خلال انذار و تبشیر بیان می کند. این مجموعه تعلیم مرسلین و انذار کسانی است که مرسلین به سوی آنها آمده اند و تبشیر کسانی است که دعوت مرسلین را اجابت می کنند.

ملاحظه می شود که در ابتدای این مجموعه فرموده بود: «أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ* وَإِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ» و در انتهای مجموعه هم می فرماید: «وَلَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُواالصِّراطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ* وَلَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَلا یَرْجِعُونَ* وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلا یَعْقِلُونَ» و این بیان اولا و در ابتدا تذکر به هلاکت اقوام گذشته است و در انتها تذکر به قدرت خداوند بر اینکه می تواند آنها را نابود کند. و چیزی که بین این ابتدا و انتها بیان می شود، تذکر و اقامه حجت است تا اینکه قلب به وسیله این تذکرات نرم شده و زنده شود.

در این تذکر و اقامه حجت، کلام به رسول ص و قرآن می رسد جایی که می فرماید «وَما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ ...» و از تأمل در ارتباط این آیه با ابتدای سوره که می فرماید «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ...» ارتباط بین این مجموعه، سیاق کلی سوره و محور سوره و بین سوره و مقاطع و مجموعه ها و فقرات سوره فهمیده می شود.

مَا یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ‌ (49)

(امّا) جز این انتظار نمی‌کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فراگیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند.

فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لاَ إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ‌ (50)

(چنان غافلگیر می‌شوند که حتّی) نمی‌توانند وصیّتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند!

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ‌ (51)

(بار دیگر) در «صور» دمیده می‌شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می‌روند!

قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمٰنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‌ (52)

می‌گویند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟! (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!»

إِنْ کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ‌ (53)

صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم برمی‌خیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار می‌شوند!

فَالْیَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ (54)

(و به آنها گفته می‌شود:) امروز به هیچ کس ذرّه‌ای ستم نمی‌شود، و جز آنچه را عمل می‌کردید جزا داده نمی‌شوید!

إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ (55)

بهشتیان، امروز به نعمتهای خدا مشغول و مسرورند.

هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ‌ (56)

آنها و همسرانشان در سایه‌های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده‌اند.

لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَ لَهُمْ مَا یَدَّعُونَ‌ (57)

برای آنها در بهشت میوه بسیار لذّت‌بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنان خواهد بود!

سَلاَمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‌ (58)

بر آنها سلام (و درود الهی) است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان!

وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ‌ (59)

(و به آنها می‌گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران!

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ (60)

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!

وَ أَنِ اعْبُدُونِی هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ‌ (61)

و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!

وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ‌ (62)

او گروه زیادی از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟!

هٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ‌ (63)

این همان دوزخی است که به شما وعده داده می‌شد!

اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ‌ (64)

امروز وارد آن شوید و به خاطر کفری که داشتید به آتش آن بسوزید!

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌ (65)

امروز بر دهانشان مُهر می‌نهیم، و دستهایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان کارهایی را که انجام می‌دادند شهادت می‌دهند!

وَ لَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ‌ (66)

و اگر بخواهیم چشمانشان را محو کنیم؛ سپس برای عبور از راه، می‌خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، امّا چگونه می‌توانند ببینند؟!

وَ لَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیّاً وَ لاَ یَرْجِعُونَ‌ (67)

و اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ می‌کنیم (و به مجسمه‌هایی بی‌روح مبدّل می‌سازیم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند!

وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلاَ یَعْقِلُونَ‌ (68)

هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه‌اش می‌کنیم (و به ناتوانی کودکی باز می‌گردانیم)؛ آیا اندیشه نمی‌کنند؟!

وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ‌ (69)

ما هرگز شعر به او [ پیامبر] نیاموختیم، و شایسته او نیست (شاعر باشد)؛ این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است!

لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیّاً وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ‌ (70)

تا افرادی را که زنده‌اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد!

 

مجموعه دوم: 71-76: دعوت به شکر نعمت های الهی

پیش از این دیدیم که مجموعه اول از مقطع دوم با آیه «أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ» (یس:31) شروع شد. همچنین مجموعه دوم با آیه «أَوَلَمْ یَرَوْا» شروع می شود. نکته اینکه شروع مجموعه دوم با واو عاطفه است و این نشان می دهد که مجموعه دوم،‌ عطف به مجموعه اول و مکمل آن است. با این تفاوت که در مجموعه اول فضای خوف حاکم است و در مجموعه دوم فضای شکر. و این می رساند که این دو یعنی«خوف» و «شکر» دو نقطه شروع در سیر الی الله هستند.

بعد از آنکه خداوند در مجموعه اول آنها را موعظه کرد و به مجموعه اموری تذکر داد، این مجموعه بیان می شود و آنها را به نعمت های الهی تذکر می دهد تا به سوی شکر دعوت کند اما سیاق می رساند که با این همه،‌ آنها شرک می ورزند. و خداوند هم رسولش را امر می کند که بر این شرک آنها ناراحت و محزون نباشد چرا که خداوند از احوال آنها مطلع است و جزایشان را خواهد داد.

اما آنها چه کسانی هستند؟ همانهایی که درباره آنها می فرماید «یا حسره علی العباد ما یاتیهم ....»

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ‌ (71)

آیا ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‌ایم چهارپایانی برای آنان آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟!

وَ ذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَ مِنْهَا یَأْکُلُونَ‌ (72)

و آنها را رام ایشان ساختیم، هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می‌کنند؛

وَ لَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَ مَشَارِبُ أَ فَلاَ یَشْکُرُونَ‌ (73)

و برای آنان بهره‌های دیگری در آن (حیوانات) است و نوشیدنیهائی گوارا؛ آیا با این حال شکرگزاری نمی‌کنند؟!

وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ‌ (74)

آنان غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که یاری شوند!

لاَ یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ‌ (75)

ولی آنها قادر به یاری ایشان نیستند، و این (عبادت‌کنندگان در قیامت) لشکری برای آنها خواهند بود که در آتش دوزخ احضار می‌شوند!

فَلاَ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ‌ (76)

پس سخنانشان تو را غمگین نسازد، ما آنچه را پنهان می‌دارند و آنچه را آشکار می‌کنند می‌دانیم!

 

مجموعه سوم: 77-83: بیان دلایلی بر آمدن روز قیامت

این مجموعه دلایلی را بر آمدن روز قیامت اقامه می کند چرا که انذار و قیام به تکلیف و قیام به شکر همگی به ایمان به روز قیامت بر می گردد. این مطلب را پیش از این سوره سبأ تفصیل داده بود و با این مطلب،‌انذار در مقطع دوم کامل می شود.

مقطع دوم با جلب توجه به هلاکت اقوام گذشته شروع شد و سپس در مرحله دوم توجه را به نعمت های الهی جلب کرد و در مرحله سوم توجه را به آنچه که موجب ایمان به روز قیامت می شود جلب کرد. ابتدای هر یک از این سه مجموعه به این شرح است:

أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ.

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ.

أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ

أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ‌ (77)

آیا انسان نمیداند که ما او را از نطفهای بیارزش آفریدیم؟و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد کهبه مخاصمه آشکار (با ما) برخاست!

وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ‌ (78)

و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟!»

قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ‌ (79)

بگو: «همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقی داناست!

الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ‌ (80)

همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما بوسیله آن، آتش می‌افروزید!»

أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ‌ (81)

آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمی‌تواند همانند آنان [ انسانهای خاک شده‌] را بیافریند؟! آری (می‌تواند)، و او آفریدگار داناست!

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌ (82)

فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!

فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ (83)

پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او بازمی‌گردانند!

 

بیان پایانی درباره سوره یس

سوره یس رسالت رسول الله ص را ذکر کرده و حکمت آن را آشکار و مضمون آن را بیان می کند و موقف مردم در برابر آن را مشخص و دو نوع از مردم: کسانی که دعوت ایشان را اجابت کرده و قبول می کنند و کسانی که دعوت ایشان را قبول نکرده و اجابت نمی کنند را ذکر می کند.

این سوره صفات کسانی که دعوت رسول الله ص را اجابت می کنند را اینگونه بیان می کند: آنها کسانی هستند که از ذکر (قرآن) تبعیت کرده و در مقابل خداوند خشوع دارند. به این ترتیب بنایی که در سوره فاطر گذاشته شده بود تکمیل می شود. سوره فاطر نقطه شروع سیر را خشوع در مقابل خدا و اقامه نماز بیان کرده بود.

در سوره فاطر داشتیم: «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقامُوا الصَّلاةَ» همچنین در سوره یس داریم «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ» و از مقایسه این دو بیان فهمیده می شود که کسی انذار پیامبر ص را قبول می کند که خوف از خدا و خشوع در مقابل او داشته باشد و برپا کننده نماز باشد و از کتاب خدا تبعیت کند. پس چنین کسی حی و زنده است همانطور که سوره یس می فرماید «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا». پس به این ترتیب باید گفت که سوره فاطر شروع راه را نشان می دهد و این راه در سوره یس کامل می شود.

اگر به سوره سبأ‌ بازگردیم، مشاهده می کنیم که آن سوره «شروط حصول شکر» که همان قیام به تکلیف است را بیان می کرد. سپس دو سوره فاطر و یس به طریق سیر عملی برای رسیدن به شکر می پردازند. با این تفاوت که سوره فاطر شروع راه را نشان می دهد و سوره یس ادامه مسیر را. به این ترتیب این سه سوره تکمیل می شوند به این صورت که:

در سوره اول «سبأ» هدف مشخص می شود، در سوره دوم «فاطر» نقطه شروع سیر در طریق هدف مشخص می شود و در سوره سوم «یس» هم راه رسیدن به هدف تبیین می شود.

این نکته زمانی جالب تر می شود که بدانیم چهار سوره ابتدایی این مجموعه یعنی سوره های «عنکبوت، روم، لقمان و سجده» در قضیه ایمان عملی و نظری تفصیل داده شده بودند و سوره احزاب طریق تحقق ایمان را رسم کرده بود.

پس چهار سوره ابتدای این مجموعه، نقشه ایمان عملی و نظری را مشخص کردند و سوره احزاب طریق عملی برای رسیدن به ایمان را ارائه کرد و سوره سبأ ماهیت شکر را بیان کرد و از آنجا متوجه شدیم که ماهیت شکر، مجموعه مطالبی است که در پنج سوره قبل از آن بیان شده بود و همچینین سوره سبأ همه شروط لازم برای تحقق شکر را نیز بیان کرد سپس سوره فاطر برای تبیین نقطه شروع شکر بیان شد و هم اکنون سوره یس برای تکمیل قضیه اساسی در قبول همه اسلام آمده است.

به این ترتیب می توان فهمید که چگونه هر مجموعه ای از مجموعه های قرآن دارای تکامل و نقشی در بنای اسلام هستند.

............

پس زمانی که از خلال این مجموعه (مجموعه سوره های عنکبوت تا یس) متوجه شدیم که چگونه هر مجموعه ای از مجموعه های قرآن تکامل پیدا می کنند، ارتباط آیات محور این سوره ها با یکدیگر در سوره بقره را درک خواهیم کرد. و این موضوعی است که پیش از این به آن پرداختیم. اما در اینجا بیان می کنیم که تفصیل مجموعه ها در هر بار اسلوب جدید و فهم جدیدی از سوره بقره به ما می دهد چرا که در هر تفصیل، نقش جدیدی از بنای شخصیت و امت مسلمان ارائه می شود و به همین دلیل است که مشاهده می شود بعضی از آیات سوره بقره در چندین سوره به عنوان محور قرار می گیرند تفصیل داده می شوند ولی در مقابل بعضی از آیات این سوره محور قرار نمی گیرند و تفصیل داده نمی شوند و این نشان دهنده احتیاجات نفس بشری به تکرار بعضی از معانی است یا احتیاج بعضی از معانی به تفصیلات چند باره است.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

امین اسلامی دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع).
از سال 89 در زمینه آموزش مجازی و تولید دوره های آموزشی تحت وب فعالیت هایی انجام داده ام. درحال حاضر این سایت محملی برای انتشار محصولات تولید شده با موضوعات مختلف از جمله «حوزه انقلابی» است.

قدرت گرفته از بلاگ بیان » طراحی قالب بلاگ بیان